به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم از مطالب دینی مذهبی که حقیر مطالعه وجهت مطالعه شما عزیزان در وب سایت قرار داده ام بهره مند باشید از خداوند ارزوی توفیق تمام مسلمین خصوصا شیعیان علی ع را دارم
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
يا أباذر أربع لا يصيبهن الا مؤمن: الصمت و هو أول العباده؛ و التواضع لله سبحانه؛ و ذكر الله تعالى على كل حال؛ و قله الشىء - يعنى قله المال. يا أباذر هم بالحسنه و ان لم تعملها، لكيلا تكتب من الغافلين. يا أباذر من ملك ما بين فخذيه و ما بين لحييه6 دخل الجنه. قلت: يا رسول الله انا لنؤخذ بما تنطق به ألسنتنا. قال: يا أباذر و هل يكب الناس على مناخرهم فى النار الا حصائد ألسنتهم؟ انك لا تزال سالما ما سكت. فاذا تكلمت كتب لك أو عليك. يا أباذر ان الرجل يتكلم بالكلمه فى المجلس ليضحكهم بها، فيهوى فى جهنم ما بين السماء و الأرض. يا أباذر ويل للذى يحدث فيكذب ليضحك به القوم! ويل له! ويل له! ويل له! يا أباذر من صمت نجا. فعليك بالصدق. لا تخرجن من فيك كذبه أبدا. قلت: يا رسول الله فما توبه الرجل الذى يكذب متعمدا؟ فقال: الاستغفار و الصلوات الخمس تغسل ذلك. اى ابوذر چهار خصلت است كه نمىبايد آن چهار خصلت را و متصف به آنها نمىگردد مگر مؤمن كاملى: خاموشى، و آن اول عبادتهاى خداست؛ و تواضع و شكستگى نزد حق تعالى يا: از براى خدا نزد خدا و خلق)؛ و ذكر و ياد خدا كردن بر هر حال؛ و كمى چيزى - يعنى كمى مال، و فقر و درويشى. اى ابوذر قصد كن حسنه را و كار خير را هرچند كه آن را به عمل نياورى، تا نوشته نشوى از جمله غافلان. اى ابوذر كسى كه مالك شود و حفظ نمايد آنچه در ميان دو ران اوست يعنى فرجش را) از حرام، و آنچه در ميان دو لحى78 اوست يعنى زبانش را) از و باطل، داخل بهشت مىشود. ابوذر پرسيد كه: يا رسول الله آيا ما را مؤاخذه مىنمايند به آنچه گويا مىشود به آن زبانهاى ما؟ حضرت فرمود كه: اى ابوذر مگر مردم را مىاندازد بر رو در آتش جهنم، چيزى بغير از دروكردههاى زبانهاى ايشان؟ به درستى كه تو پيوسته به سلامتى از شر زبان) مادام كه ساكتى. پس چون سخن گفتى، اگر سخن خير مىگويى، از براى تو ثواب نوشته مىشود؛ و اگر سخن بد مىگويى، بر تو گناه نوشته مىشود. اى ابوذر به درستى كه شخصى در مجلسى تكلم مىنمايد به كلمهاى كه اهل آن مجلس را بخنداند؛ پس به سبب آن فرو مىرود در طبقات جهنم به قدر مابين آسمان و زمين. اى ابوذر واى بر كسى كه سخن گويد و دروغ گويد براى آن كه جماعتى بخندند! واى بر او! واى بر او! جهنم از براى او! اى ابوذر هر كه خاموش شد نجات يافت. و اگر سخن گويى، بر تو باد به راستگويى. و از دهان خود بيرون مكن دروغى را هرگز. ابوذر گفت كه: يا رسول الله چه چيز است توبه كسى كه عمدا دروغ گويد؟ فرمود كه: استغفار نمودن و نمازهاى پنجگانه، لوث9 اين گناه را مىشويند. بدان كه صدق و راستگويى از جمله صفات جامعه است كه بر اكثر صفات و اعمال حسنه اشتمال دارد. زيرا كه صدق، در گفتار مىباشد و در كردار مىباشد. راستى گفتار آن است كه با خدا و خلق در هيچ سخنى دروغ نگويد و كردارش مخالف گفتارش نباشد. پس يكى از لوازم صدق آن است كه هرگز مرتكب هيچ گناهى نشود و ترك هيچ طاعتى نكند. زيرا كه مؤمن دعوى مىكند كه من بزرگى خدا را مىدانم و يقين به بهشت و دوزخ دارم. راستى اين سخن، مقتضى آن است كه هرگز معصيت نكند. زيرا كه هر معصيتى منافات با يقين به بزرگوارى و يقين به بهشت و دوزخ دارد. و يكى ديگر از لوازم صدق آن است كه مستحبى را ترك نكند و مكروهى را به فعل نياورد. زيرا كه كسى نيست كه دعوى اين نكند كه ما تابع رضاى الهى هستيم و از بديها گريزانيم. و ايضا تصديق به بهشت و عظمت الهى و اطلاع او بر دقايق امور، مقتضى آن است كه همچنانچه در خدمت عظيمان مخلوقين، از براى رعايت عظمت ايشان و توقع نفع قليلى از ايشان مرتكب خلاف آداب و ترك اولى10 نمىشوند، پس در حضور پادشاه پادشاهان و اعظم عُظَما11 بايد كه مرتكب هيچ ترك اولايى نشوند تا قرب او بيشتر حاصل شود و فوايد و منافع نامتناهى بيشتر عايد گردد. پس هر ترك اولايى - بلكه متوجه غير جناب مقدس او شدن - منافات با اين تصديق دارد. و ايضا آدمى در هر روزى اقلا ده مرتبه مىگويد نزد خدا كه: تو را عبادت مىكنم و بس، و استعانت از تو مىجويم و بس. پس اگر يك معصيت بكند كه عبادت شيطان است، يا در يك امر متوجه غير خدا شود و يارى از غير خدا بجويد، در آن دعوى كاذب خواهد بود. و همچنين اظهار ورع نمودن به ريا، و عبادت را در حضور مردم به شرايط به جا آوردن، و در خلوت روش ديگر بودن، و ساير افعالى كه اخلاص در آنها نباشد، دروغ فعلى12 است. زيرا كه آدمى به اين فعل اظهار حالى از براى خود مىكند كه متصف به آن نيست. و اگر كسى از اين راه ملاحظه نمايد مىداند كه جميع اخلاق و افعال حسنه به صدق و راستى برمىگردد. و حق تعالى مدح صادقان بسيار نموده است و فرموده است كه خدا با راستگويان است13. و همچنين كذب و دروغ، اصل اكثر صفات ذميمه است. و ظاهر بسيارى از اخبار و {قول} بعضى از اصحاب آن است كه از گناهان كبيره است. و از بسيارى از اخبار ظاهر مىشود كه دروغ را به جد14 و به خوش طبعى15 و هزل16 گفتن، هر دو حرام است. اما بعضى از افراد17 صدق هست كه بد است، و بعضى از افراد كذب هست كه خوب است، بلكه واجب مىشود گاهى. مانند راستى كه باعث ضررى شود به مؤمنى يا موجب كشتن نفس محترمى18 شود. اين چنين راستى را حرام است گفتن. و در دروغى كه باعث نجات مؤمنى شود از كشتن يا از حبس يا از ضررى، واجب است گفتن. و همچنين اگر مالى را مؤمنى به ما به امانت سپرده است و ظالمى از ما مىطلبد، ما را واجب است كه انكار كنيم. بلكه قسم هم مىتوانيم خورد كه مالى از آن مرد نزد ما نيست. و در چنين جاها اگر توريه19 توان كرد لازم است، به اين كه قصد كند كه: مالى كه مرا به تو بايد داد نزد من نيست. و مانند اين. و همچنين نزد عشارى يا ظالمى يا حاكمى كه به اقرار او مؤاخذه كند و مالى از او فوت شود، جايز است دروغ گفتن. و در اصلاح ميان دو مؤمن دروغ گفتن جايز است، مثل آن كه به هر يك نقل كنيم كه: ديگرى حرف خير شما مىگفت و تعريف شما مىكرد. هرچند او مذمت كرده باشد و دشنام داده باشد.