دعا و شرائط استجابت آن و برخى ادعيه ماءثوره


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم از مطالب دینی مذهبی که حقیر مطالعه وجهت مطالعه شما عزیزان در وب سایت قرار داده ام بهره مند باشید از خداوند ارزوی توفیق تمام مسلمین خصوصا شیعیان علی ع را دارم
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





دعا و شرائط استجابت آن و برخى ادعيه ماءثوره
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : دو شنبه 13 ارديبهشت 1395

دعا و شرائط استجابت آن و برخى ادعيه ماءثوره 
از رسول خدا صلى الله عليه و آله حديث است كه : ما من مسلم دعا الله تعالى بدعوة ليست فيها قطعية رحم و لااستجلاب اثم الااعطاه الله تعالى بها احدى خصال ثلث : اما ان يجعل له الدعود و اما ان يذخرها له فى الاخرة و اما ان يرفع عنه مثلها من السوء .
يعنى : اگر مسلمانى از خداوند متعال خواهشى كند كه مشتمل بر گسستن پيوندهاى خانوداگى و جلب گناه و معصيت نباشند، حق تعالى به يكى از سه وجه زير به آن دعا و خواهيش ترتيب اثر خواهد داد: يا آنكه فورا دعايش را مستجاب مى كندو خواسته اش را برمى آورد و يا پاداش و اجرى براى روز واپسينش مى اندوزد، و يا آنكه از بلاهاى مشابه ، وى را در امان محفوظ مى دارد.
حضرت على بن ابيطالب عليه السلام فرمود: لاتستحقروا دعوة احد فانه يستجاب لليهودى فيكم و لايستجاب له فى نفسه
يعنى : در دعاى هيچ كس ، به چشم حقارت منگريد، زيرا كه خداوند متعال ، دعاى خيرى را كه يهودى در حق شما كند، مستجاب خواهد فرمود گرچه دعائى كه در حق خويش كند، به هدف اجابت نخواهد رسيد
.
از حضرت ابى عبدالله عليه السلام مروى است : الدعاء يردالقضاء بعد ما ابرم ابراما فاكثر من الدعاء فانه مفتاح كل رحمة و نجاة كل حاجة و لاينال ما عندالله الا بالدعاء و ليس باب يكثر قرعة الا يوشك ان يفتح
يعنى : دعا، موجب مى شود كه حتى قضاء محتوم الهى تغيير كند؛ پس ‍ بسيار دعا كن كه دعا كليد هر رحمت و موجب حصول هر حاجت است به مراحم حق تعالى ، جز از طريق دعا نمى توان دست يافت ، و چنين است كه هر درى را بسيار بكوبند، باز خواهد شد.
ملاى رومى گويد:

تو دعا را سخت گير و مى شخول (347)

عاقبت برهاندت از دست غول

گفت يپغمبر كه چون كوبى درى

عاقبت زان در برون آيد سرى

اينك بدان اى عزيز كه دعا را نيز چون امور ديگر، آدابى است كه با رعايت آن ، به استجابت نزديكتر مى گردد. طهارت بدن از حدث و خبث و استعمال بوى خوش و تشرف به مساجد و بقاع متبركه ، دعا را به اجابت مى رساند. نيز دادن صدقه به محتاجان و توجه به خانه خدا از آداب ديگر دعا است . كسى كه دست به دعا بر ميدارد، بايد كه به خداوند وحصول حاجت خود از سوى پروردگار عالم ، حسن ظن داشت باشد و با تمام وجود و از عمق قلب خويش دعا كند وبه وسيله روزه ، اندرون از حرام ، خالى دارد و توبه از گناهان راتجديد كند، و در دعا اصرار ورزد وحاجت خويش ، به زبان باز گويد، و با خشوع و گريه ، نياز به درگاه بى نياز برد و حاجت برادران اهل ايمان رامقدم دارد و دعاى خود را با اسماء اعظم الهى همراه كند، و از مدح ثناء پرودگار خود فرونگذارد، و در آغاز و انجام دعاى خود، بر محمد و دودمانش صلوات و درود فرستد كه اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود: كل دعاء محجوب عن السماء حتى يصلى على محمد و آل محمد يعنى : هيچ دعائى از زمين به آسمان اجابت فرا نرود مگر آنكه خواننده بر محمد و آل او صلوات بفرستد.
در آداب استجابت دعا از اميرالمومنين عليه السلام منقول است كه : من قرء مائة آية من القران من اى القرآن شاء ثم قال يا الله سبع مرات فلودعا على الصخرة لقلعها انشاء الله
يعنى : اگر كسى صد آيه از آيات قران را تلاوت كند و پس از آن هفت مرتبه يا الله بگويد، خواهد توانست كه صخره هاى عظيم را به خواست خداوند از جاى بركند.
در محضر مبارك حضرت امام صادق عليه السلام ، آيه شريفه امن يجب مستر اذا دعاه و يكشف السوء (348)قرائت شد. كسى پرسيد: چگونه است كه دعاى ما را پيشگاه پروردگار به هدف اجابت نمى رسد؟ امام فرمود: لانكم تدعون من لاتعرفون و تساءلون مالا تفهمون ، فالاضطرار عين الدين و كثرة الدعا مع العمى عن الله تعالى من علامة الخذلان من لم يشهد ذلة نفسه و قلبه وسره تحت قدرة الله حكم على الله بالسؤ ال و ظن ان سؤ اله دعاء والحكم على الله من الجراءة على الله
يعنى : بدين سبب دعاهاى شما مستجاب نمى شود كه خداى را كه در دعا مى خوانيد، نمى شناسيد، و نمى فهميد، از او چه مى طلبيد. احساس ‍ بيچارگى واضطرار بنده به خداوند خود، تمام دين است ولى دعاى بسيار باعدم معرفت نسبت به ذات باريتعالى ، نشانه خوارى است كسى كه ذلت خود را در برابر حق نمى بيند، و به يقين نمى داند كه قلب و ضمرش تحت قدرت پروردگار است ، بادعاى خود، در حقيقت به خداوند فرمان مى دهد وتصور كه دعا ميكند. اين گونه دعا كه در واقع ، حكم و دستور به خداوند جل جلاله است ، خسارت و تجرى در پيشگاه حق محسوب مى شود.
از همان امام روايت شده است كه : العبد اذا دعا الله تبارك و تعالى بنية صادقة وقلب مخلص استجيب له بعد وفائه بعهدالله عزوجل و اذا دعا الله بغير نية و اخلاص لم يستجيب له اليس الله يقول : اوفوا بعهدى اوف بعهدكم فمن وفى ، و فى له .
يعنى : هرگه بنده بانيت پاك و قلب با اخلاص ، خداوند تباكر و تعالى را به دعا بخواند و به عهد و پيمان خدا وفادار باشد، دعايش مستجاب مى شود، ليكن اگر بدون اين شرايط دعا كند، اجابت نخواهد شد. مگر خداوند، متعال نفرمود: به پيمان من وفادار باشيد تا من نيز وفادار پيمان شما باشم . پس آن كس كه به عهد خدا پايبند باشد، از سوى حق تعالى وفا خواهد ديد.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: مامن رجل ختم دعائه بقول ماشاءالله لاقوة الا بالله الا اجيبت حاجته و ان يمسح بيده وجهه و صدره وقال ايضا: ان فى كتاب اميرالمؤ منين عليه السلام : ان المدحة قبل المساءلة فاذا دعوت الله عزوجل فمجدة فتقول : يا من هو اقرب الى من حبل الوريد يا من يحول بين المرء وقلبه يا من هو بالمنظر الاعلى يا من ليس ‍ كمثله شى ء
يعنى : احدى نيست كه دعاى خود را باجمله مباركه ما شاء الله لاقود الابالله پايان دهد، مگر آنكه خداوند حاجت او را روا فرمايد. بايد كه پس ‍ از دعا دست بر رخسار و سينه خود بكشد و نيز امام فرمود: در كتاب اميرالمؤ منين عليه السلام نوشته است : پيش از دعا و عرض اجابت ، بايد كه مدح و ثناى حضرت بارى تعالى گذارد، و بگويد: يامن هو اقرب الى من حبل الوريد يامن يحول بين المرء و قلبه يامن هو بالمنظر الاعلى يا من ليس كمثله شى ء
در حديث نبوى است كه : لايرد دعاء اوله باسم الله الرحمن الرحيم
يعنى : دعائى كه با ذكر بسم الله الرحمن الرحيم آغاز شود، مردود نخواهد گشت .
بدان اى عزيز كه مداومت بر ادعيه و اذكار ذيل ، سالك را سودمند و نافع و براى رفع مشكلات مجرب است : به هنگام طلوع و غروب آفتاب ، ده باز ذكر لااله الاالله وحده لاشريك له له الملك وله الحمد يحيى و يميت و يحيى و هو حى لايموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير و ده مرتبه اعوذبالله السميع العليم من همزات الشياطين و اعوذبالله ان يحضرون ان الله هو السميع العليم بگويند و در موقع خفتن از قرائت آيات مباركه كرسى و تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام كه ذكر سبحان الله را بر الحمدلله مقدم گويند، غفلت نگردد، بعد از هر نماز، آية الكرسى و تسبيح حضرت هرا و سه بار سوره قل هو الله احد را تلاوت كنندو سپس سه مرتبه صلوات فرستاده و سه بار آيه كريمه و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شى ء قدرا را تكرار كنند من اراد ان لايوفقه الله على قبيح الاعمال ولاينشر له ديوان فليقراء فى دبر كل صلوة :
اللهم ان مغفرتك ارجى من عملى و ان رحمتك اوسع من ذنبى اللهم ان لم اكن اهلا ان ابلغ رحمتك فرحمتك اهل ان تبلغنى لانها وسعت كل شى ء يا ارحمن الراحمين

يعنى : هركس بخواهد كه خداوند، او را به كارهاى زشت وناپسند، موفق ندارد، و نامه معاصيش را بر ملا نسازد، بايد كه از پس هر نماز، ذكر فوق را بخواند.
و نيز فرمود: هر كس كه خواهد خانه اش به نعمت آباد باشد، به ذكر شش ‍ گانه زير پردازد:
اول آنكه در آغاز هر كار بگويد: بسم الله الرحمن الرحيم
دوم آنكه چون نعمتى از راه حلال نصيبش گرديد، بگويد: الحمدلله رب العالمين
سوم آنكه چون خطا و لغزشى كند، گويد: استغفرالله ربى و اتوب الله
چهارم آنكه چون غم و اندوه بر او هجوم آورد، گويد: لا حول ولاقوة الا بالله العلى العظيم .
پنجم آنكه چون تدبير كارى كند، گويد: ما شاءالله كان
ششم آنكه چون از ستمگرى هراس كند، گويد: حسبناالله و نعم الوكيل .
و در حديث آمده است كه : زنان خودرا سوره واقعه تعليم كنيد، زيرا كه قرائت آن موجب غنا و بى نيازى مى شود.
مرحوم شيخ قدس سره اين دعا را در مواقع مختلف قرائت مى نمودند:
بسم الله الرحمن الرحيم يامن ازمة الامور طرا بيده و مصادرها عن قضائه لاحولى لى ولاقوة الابك فانى اسئلك كما سئلك وليك على بن ابيطالب صلوات الله و سلامه عليه الهى بك عليك الاالحقتنى من مرضاتك فانى لااقدر لنفسى دفعا ولا املك لهانفعا فاسئك بكرم وجه ليك ان لاترد دعوتى يا ارحم الراحمين
وساوس شيطان و كيد او 
فى وصيه على عليه السلام لكميل : انه ياءتى لك بلطف كيده و ياءمرك بمايعلم انه قد الفت من طاعة لاتدعها فتحسب ان ذلك ملك كريم و انما هو شيطان رجيم فاذا سكنت اليه و اطماءنت حملك على العزائم المهلكة التى لانجاة معها يا كميل ! اذا وسوس الشيطان فى صدرك فقل اعوذبالله القوى من الشيطان الغوى واعوذ بمحمد الرضى من شر ما قدر و قضى و اعوذ بالله الناس من شر الجنة و الناس الجمعين و صلى الله على محمد و آله و سلم تكفى مؤ نة ابليس و شياطين معه ولو انهم كلهم ابالسة مثله
يعنى : در سفارش و وصيت اميرالمؤ منين على عليه السلام به كميل بن زياد چنين آمده است : شيطان با كيد و مكر لطيفش به سوى تو مى آيد و تو را به اطاعتى امر مى كند كه مى داند با آن الفت و انس دارى و آنرا فرو نميگذارى ، پس تو گمان مى برى كه او فرشته اى بخشنده است ، در حاليكه بدون ترديد او شيطان رانده شده است پس وقتى به او انس گرفتى و اطمينان يافتى ، تو را به اتخاذ تصميماتى هلاك كننده كه نجاتى در آن نيست وا ميدارد. اى كميل ! وقتى كه شيطان در سينه ات وسوسه كرد بگو: از شيطان گمراه به خداى توانا پناه مى برم و از شر آنچه در قضا و قدر الهى معين شده ست به حضرت محمد صلى الله عليه و آله كه راضى و خشنود دز حق است پناهنده مى شوم و از شر جن و انس به معبود انسانها پناه مى برم ، و صلوات و سلام خداوند بر حضرت محمد و خاندانش باد اين پناه جستن به حق تو را از زحمت و اذيت ابليس و شياطين همراه او، اگر چه تماما مثل او ابليس باشند، كفايت خواهد كرد.
روى عن الصادق عليه السلام : صوم الثلاثة ايام من كل شهر يعدلن صوم الدهر و يذهبن وحر الصدر
يعنى : از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: روزه سه روز در هر ماه معادل روزه تمام عمر است و موجب زائل شدن وسوسه درون سينه مى گردد
.
قال على عليه السلام : اذا وسوس الشيطان الى احدكم فليتعوذ بالله و ليقل لسانه وقلبه (امنت بالله ورسوله مخلصا له الدين يعنى : على عليه السلام فرمودن وتقى شيطان يكى از شما را وسوسه كرد، بايد به خداوند پناه برد و با زبان و قلب خود بگويد: به خدا و رسول او ايمان آوردم و دين خود را براى او خالص گردانيدم .
فى السفينة عن على عليه السلام قال ، قال رسول الله صلى الله عليه و آله : لكل قلب وسوسة فاذا فتق الوسواس حجاب القلب و نطق به اللسان اخذ به العبد و اذا لم بفتق الحجاب و لم ينطق به اللسان فلاحرج و روى اذا خط ببالك فى عظمته و جبروته او بعض صفاته شى ء من الاشياء فقل : لااله الاالله محمد رسول الله على اميرالمؤ منين اذا قلت ذلك عدت الى محض الايمان
در كتاب سفينة البحار از على عليه السلام نقل شده است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: براى هر قلبى وسوسه اى است ، پس وقتى وسوسه حجاب قلب را دريد و زبان آن گويا شد، موجب عقوبت بنده مى شود و هنگامى كه هنوز حجاب قلب را پاره نكرده و زبان آدمى به آن گويا نشده است ، گناهى بر بنده نيست ونيز روايت شده است كه وقتى درباره عظمت و جبور خداوند يا برخى از صفات او چيزى (وسوسه اى ) به قلبت خطور كرد بگو: لااله الاالله ، محمد رسول الله و على اميرالمؤ منين وقتى چنين گفتى به سوى ايمان خالص بازگشته اى .
فى السفينة ، قال الصادق عليه السلام : لايتمكن الشيطان بالوسوسة من العبد الا وقد اعرض عن ذكر الله و استهان بامره و اسكن الى نهيه و نسى اطلاعه على سره و الوسوسة ما يكون من خارج القلب باشارة معرفة القلب و مجاورة الطبع و اما اذا تمكن فى القلب فذلك غى من قائل : ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا فكن معه كالغريب مع كلب الراعى يفزع الى صاحبه فى صرفه عنه ، و كذلك اذا اتاك الشيطان موسوسا ليضلك عن سبيل الحق و ينسك ذكر الله فاستعذ منه بربك و ربه فانه يؤ يد الحق على الباطل و ينصر المظلوم بقوله عزوجل : انه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربهم يتوكلون و لن تقدر على هذا و معرفة اتيانه و مذاهب وسوته اال بدوام المراقبة و الاستقامة على بساط الخدمة و هيبة المطلع و كثرة الذكر، و اما المهمل لاوقاته فهو صيد الشيطان و اعتبر مما فعل بنفسه من الاغواء و الاستكار حيث غره و اعجبه عمله و عبادته و بصيرته و جراءته عليه قد اورثه عمله و معرفته و استدلاله بمعقوله اللعنة عليه الا الابد، بما ظنك بنصيحته و دعوته غيره ، فاعتصم بحبل الله الاوثق و هو الالتجاء و الاضطرار بصحة الافتقار الى الله فى كل نفس و لايغرنك تزئينه الطاعات عليك فانه يفتح لك تسعة و تسعين بابا من الخير ليظفر بك عند تمام المائة فقابله بالخلاف و الصد عن سبيله و المضاداة باهوائه
يعنى : امام صادع عليه السلام فرمود: شيطان به وسيله وسوسه در سينه بنده اى جاى نمى گزيند، مگر آنكه چنين بنده اى از ياد خدا اعراض و دورى كند و امر الهى را ضعيف و خوار شمارد و آنچه را كه خداوند نهى فرموده مرتكب شود وآگاهى حق را بر سر و باطن خويش فراموش كند آنچه از وسوسه كه در قلب جاى نگرفته باشد، ناشى از معرفت قلب و مجاورت طبع است اما وقتى وسوسه در قلب جايگير شد، همان گمراهى و كفر خواهد بود خداوند عزوجل به لطف دعوت خويش بندگان را به سوى خود خوانده است و آنان را از دشمنى ابليس آگاه فرموده است پس فرمود - كه عزيز است گوينده آن : بدون شك شيطان من شما است ، پس او را دشمن بداريد. پس با او همچون شخص غريب با سگ چوپان باش كه غريب براى آنكه سگ را از خود منصرف كند به صاحب سگ پناهنده مى شود. همچنان وقتى شيطان در حال وسوسه به سويت آمد تا تو را از راه حق دور كند، و گمراهت نمايد، و تو را از ياد خدا بفراموشى بيندازد، از او به پروردگار خودت و او پناهنده شو، پس بدون ترديد خداوند حق را در برابر باطل تقويت نموده و مظلوم را يارى مى كند، و بر پروردگارشان توكل مى كنند، سلطنت و چيرگى را بر كسانى كه ايمان آورده اند، و بر پروردگارشان ، توكل مى كنند، سلطنت و چيرگى نيست و تو هرگز قادر به رهائى از سلطه و غلبه شيطان و شناخت نسبت به كيفيت آمدن او و راهها و شيوه هاى وسوسه او نيستى ، مگر از طريق دوام در مراقبت ، و استقامت و پايدارى بر بساط خدمت ، و بيم از خداوند آگاه و ذكر كثير و زياد. و اما وقتى را كه انسان به بيهودگى مى گذراند، در آن اوقات صيد شيطان ، مى شود. و عبرت بياموز از آنچه كه شيطان با خويشتن كرد: تكبرش و گمراه كردنش ‍ بنگر كه چگونه عمل و عبادت و بصيرتش او را مغرور و فريفته كرد و دچار عجب و خودبينى ساخت و چگونه آن عمل و معرفت و استدلال به آنچه كه عقلش دريافته بود او را را بر خداوند گستاخ نمود، كه لعنت جاودانه بر او باد. پس گان تو نسبت به نصيحت و دعوت او براى ديگرى چيست ؟ به ريسمان محكمتر خداوند چنگ بزن ، كه آن چيزى جز پناهندگى و اضطرار به سوى حق همراه و صحت و صداقت در اقتدار و درويشى در هر نفسى نمى باشد و مباد كه شيطان با آراستن طاعات تو را بفريبد، زيرا كه او نود و نه در خير را برايت مى گشايد، تا در مورد صدم بر تو غلبه يابد. پس به وسيله مخالفت با دستوراتش و بستن راهش و ضديت با خواهشهايش ، با او مقابله و ستيز كن .
اخلاق 
خداوند متعال فرمايد: هوالذى بعث فى الاميين منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة (349) يعنى : خداوند است كه در ميان مردمان درس ناخوانده ، پيامبرى كه از خودشان برانگيخت تا آيات حق را برايشان تلاوت كند و پاك و پاكيزه شان سازد و كتاب و حكمتشان بياموزد .
مى بينيم كه در اين آيه ، كريمه ، تزكيه و پاكى وتخليه آدمى از رذايل ، مقدم بر تعليم كتاب و حكمت و آراستگى به اين محاسن ذكر شده است كه گفته اند: التخلية قبل التحلية : يعنى : پيرايش مقدم بر آرايش است .
پيامبر كرم صلى الله عليه و آله فرمودن بعثت لاتمم مكارم الاخلاق يعنى : برانگيخته شده ام تا اخلاق نيكو و صفات كريمه را كمال و تمامى بخشم .
نيز فرمود:... و الخلق الحسن الطف شى ء فى الدين و اثقل شى ء فى الميزان (350) يعنى : خلق نيكو لطيف ترين چيز در دين آدمى و سنگين ترين چيز در ميزان محاسبه اعمال اوست .
افلاطون گويد: فضايل در نفوس پست ، به رذايل مبدل مى گردد، هم چنانكه غذاى نيكو در مزاج فاسد، به فساد استحاله مى شود.
در كتاب دعوات راوندى از اميرالمؤ منين على بن ابيطالب عليه السلام روايت شده است : قوة الاجسام الطعام و قوة الارواح الاطعام .
يعنى : قوت بدن از خوراك است و قوت روح در خوراندن طعام به ديگران .
حضرت على عليه السلام به مردى چنين اندرز و سفارش فرمود: خذمنى خمسا: لايرجون احدكم الاربه و لايخاف الاذنبه ولاستحيى ان يتعلم ما لا يعلم و لايستحيى اذ سئل عما لايعلم ان يقول لا اعلم ان الصبر من الايمان بمنزله الراءس من الجسد و لاخير فى جسد لا راءس له
يعنى : اين پنج اندرز را از من فراگير: هيچ كس نبايد جز خداوند به ديگرى اميد بندد. هيچ كس نبايد از چيزى ، جز گناهان خود، ترسناك باشد. هيچكس نبايد از آموختن آنچه نمى داند شرم كند. هيچكس نبايد از اظهار ندانستن پاسخ سؤ الى كه نمى داند، خجل باشد و بدانيد كه صبر نسبت به ايمان آدمى به منزله سر اوست ، نسبت به جسمش و چه ارزشى است جسم بى سر را.
شعبى از اميرالمؤ منين عليه السلام ، حديث فوق را با اين تفاوت نقل كرده است كه فرمود: خذوا عنى كلمات لو ركبتم المطى فامضيتموها لم تصيبوا مثلهن يعنى : اين سخنان را از من فراگيريد كه اگر به مركبها سوار شويد، و در طلب كوششها كنيد، همانند آنها دست نخواهيد يافت و پس از اين جمله ، باقى حديث ، همانطور كه فوقا نقل شد، آمده است .
در پايان حديثى از حضرت على بن موسى الرضا عليهم السلام منقول است كه فرمود: لاايمان لمن لاصبر له يعنى آنرا كه شكيبائى و بردبرارى نيست ، ايمان نيست منسوب به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است :

ان المكارم اخلاق مطهرة

فالدين اولها و العقل ثانيها

و العلم ثالثها و الحلم رابعها

و الجود خامسها و الفضل سادسها

و البر سابعها و الصبر ثامنها

والشكر تاسعها واللين باقيها

و النفس تعلم انى لااصادقها

و لست ارشد الاحين اعصيها (351).

نيز به آن حضرت منسوب است :

انلفس تجزع ان تكون فقيرة

والفقر خير من غنى يطغيها

و غنى النفوس هو الكفاف و ان ابت

فجميع ما فى الارض لايكفها (352)

همچنين فرموده ست :

اذا ما شئت ان تحيى حيوة حلوة المحيى

فلا تحسد و لاتبخل و لاتحرص على الدنيا (353).

در روايت آمده است كه : آن مكارم اخلاق كه ويژه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بوده است ، ده خصلت زير است :
يقين ، قناعت صبر، شكر حلم ، خوشخوئى ، سخاوت ، غيرت ، شجاعت ، و مروت .
از معصوم عليه السلام منقول است كه : امتحنوا انفسكم بمكارم الاخلاق فان كانت فيكم فاحمدوا الله تعالى و لاتكن فيكم فاساءلوا الله و ارغبوا اليه فيها
يعنى : خويشتن را به محكم اخلاق كريمه بيازماييد، اگر واجد آنها بوديد، خداى را بر آن سپاسگزاريد، و اگر فاقد آنها هستيد، از خداوند مساءلت كنيد و از او تمنا كنيد كه شما را را به زيور آنها بيارايد و پس از اين جمله ، ده خصلت كريمه كه در روايت بالا مذكور افتاد، يادآورى شده است .
گويند: مردى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام دعوت كرد كه به خانه او تشريف فرما شود، اما فرمود: قد اجبتك على ان تضمن لى ثلاث خصال ... ان لاتدخل على شيئا من خارج و لاتدخر عنى شيئا فى البيت ولاتجحف بالعيال يعنى : دعوت تو را مى پذيرم ، در صورتيكه سه موضع زير را تعهد و رعايت كنى : يكى آنكه چيزى از خارج خانه براى پذيرايى من فراهم نياورى ديگر آنكه به ما حضر اكتفا كنى و خود را به تكلف نيفكنى و سوم آنكه از اين رهگذر، به عيال خود سختى و ستم روا ندارى . عرضه داشت : يا اميرالمؤ مين ، رعايت هر سه موضوع را تعهد مى كنم و حضرت آنگاه دعوتش راقبول فرمود.
از وصاياى پيامبر كرم به حضرت على بن ابيطالب عليهما السلام است :
يا على ، لاتناظر رجلا حتى تنظر فى سريرته فان كانت سريرته حسنة فان الله عزوجل لم يكن ليخذل و ليه و ان كانت سريرته ردية فقد يكفيه مساويه فلو جهدت ان تعمل به اكثر مما عمله من معاصى الله عزوجل ما قدرت عليه يعنى : يا على ، با هيچ كس به مقابله و مشاجره مپرداز، مگر آنگاه كه باطن و درون او را به دقت بررسى كنى زيرا كه اگر سريره وباطنش نيكو باشد، خداوند، عزوجل رضانخواهد داد كه دست خود را مغلوب و ذليل و رسوا سازد، و اگر سى ء السريرده و بد باطن باشد، همان بديها ار او را خواهد ساخت و تو هرگز نخواهى توانست ، بش از آن چه معاصى حق تعالى با او مى كند، نسبت به وى معمول دارى .
اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمود: لايجلس فى صدر المجلس الا رجل فيه ثلاث خصال : يجيب اذا سئل و ينطق اذا عجزالقوم عن الكلام و يشير بالراءى الذى فيه صلاح اله يعنى : هيچكس نبايد در صدر مجلس بنشيند مگر آنكس كه در وى اين سه خصلت باشد: اول - آنكه هر مشكلى بپرسند، بتواند پاسخ بدهد دوم - آنكه در آن هنگام كه ديگران از سخن گفتن عاجز شوند، بتواند به گفتار پردازد. سوم - آنكه نظر مشورتى و راءى او مو جب صلاح و سعادت قوم وى باشد .
در كتبا گرامى نهج البلاغه حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمايد:
كان لى فى ما مضى اخ فى الله و كان يعظمه فى عينى صغر الدنيا فى عينيه و كان خارجا من سلطان بطنه فلايشتهى مالايجد و لايكثر اذا وجدو كان اكثر دهره صامتا فان قال بذالقائلين و نقع غليل السائلين وكان ضعيفا مستضعفا فان جاء الجد فهوليث غاب وصل وادلا يدلى بحجة حختى ياءتى قاضيا و كان لايلوم احدا على ما يجد العذر فى مثله حتى يسمع اعتذاره و كان لايشكو و جعا الاعند برئه وكان يفعل ما يقول ولايقول ما لا يفعل و كان ان غلب على الكلام لم يغلب على السكوت و كان على ان يسمع احرص ‍ منه على ان يتكلم و كان اذا بدهه امران نظر ايهما اقرب الى الهوى فخالفه فعليكم بهده الاخلاق فالزموها و تنافسوا فيها فان لم تستطيعوها فاعلموا ان اخذ القليل خير من ترك الكثير
يعنى : پيش از اينها برادرى (354) داشتم كه به خاطر خدا، ميان ما صفا و برادرى برقرار بود. از آن در چشمم عظمت داشت كه مى ديدم دنيا در چشمش حقير و پست است . هرگز حكم شكم بر او جارى و نافذ نبود. آنچه نداشت ، نمى خواست و در استفاده از آنچه داشت ، افراط و اسراف نمى كرد بيشتر ساكت و خاموش بود، ولى چون لب به سخن مى گشود، قدرت گفتار از ديگران مى رفت و عطش پرسندگان وجويندگان را به آب سخن خود فرو مى نشاند. از اندام ضعيفش مى پنداشتند كه ضعيف و ناتوان است اما به هنگام كار و كوشش همچون شير ژيان و اژدهاى دمان مى نمود تا آن هنگام كه اورى در ميان نمى نشست ، اظهار حجت و ابراز دليل بر مدعا نمى كرد در آن موارد كه احتماد وجود عذرى مى داد، لب به ملامت مقصران نم يگشود، تا آنگاه كه عذر او را مى شنيد و به دقت بررسى مى كرد از دردهاى خود، حرفى نمى زد و شكوه اى نمى كرد، تا آن هنگام كه بهبوديش حاصل مى شد، به هر چه مى گفت ، عمل مى كرد و هر چه عمل نمى كرد، اظهار هم نمى داشت . باآ نكه بر سپاه سخن فرمانروايى داشت ، هرگز جانب خاموشى را فرو نمى گذاشت ، بهشنيدن ، بيش از گفتن حريص ‍ بود. چون در كارى بر سر دوراهى قرار مى گرفت ، آن را كه به هوى و هوس ‍ نزديكتر بود، رها مى كرد. اينك بكوشيد كه خود را به اينگونه مكارم ، آراسته سازيد و خود را به رعايت آنها متعهد و ملتزم سازيد و در تحصيل آن ، نهايت جهد مبذول داريد. اگر شما را تخلق به همه اين اوصاف گرانمايه ممكن و مقدور نگرددت به هر قدر كه مقدرت و استطاعتتان باشد، همت بگماريد كه به دست آوردن نيكى اندك ، از محروميت مطلق ، بسى نيكوتر است .
حكيمى فرزند خود را پند همى داد كه جانان پدر، مراقب باش كه ظاهر خويش ، آراسته ونيكودارى ، تا اكرام و حرمت ديگران به تو جلب شود و اعضاء و اندام خود پاكيزه دار كه اين كار نشانه بزرگى و مهترى است جامه لطيف بر تن بپوش كه گواه آن باشد كه در نعمت پرورده شده اى همواره خويشتن معطر وخوشبو ساز تا علامت مروت و جوانمردى تو باشد و به آداب نيكو مؤ دب شو تا نزد مردمان عزيز و محبوب گردى . بايد كه خرد خويش را پيرو دين خوددارى و گفتارت بايد كه دنباله عمل و رفتارت باشد و تن پوشى فروتر از قدر و منزلت خود نپوشى .
دو بيت زير به اميرالمؤ منين عليه السلام منسوب است :

من لم يكن عنصره طيبا

لم يخرج الطيب من فيه

كل امرء يشبهه فعله

و ينضح الكوز بما فيه (355)

اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود: فعل المرء دليل اصله لاوفاء لمن لا اصل له تفاءل بالخير تنله شفاء الجنان فى تلاوة القرآن ، ثن احسانك بالاعتذار من ظن بك خيرا فصدق ظنه من نظر فى عيب نفسه اشتغل عن عيب غيره
لاخير فى معين مهين الحلم فدام السفيه لاورع كالوقوف عند الشبهة احذر الغضب فانه جند من جند ابليس لاحسب كالتواضع من عادة النوكى الجلوس فوق القدر و المجى ء فى غير الوقت عليك بمجالسة اصحاب التجارب فانها تقوم عليهم فاغلى الغلاء و تاءخذها بارحض الرخص

يعنى : رفتار آدمى ، گواه اصالت و نژاد اوست و آنكس را كه اصل و نژادى نباشد، از وفا تهى خواهد بود تفاءل به خير زن تا به مراد خود دست يابى شفاء قلب انسان در تلاوت قرآن مجيد است . با عذر خواهى ، ارزش احسان خويش را دو چندان ساز كارى كن كه گمان خيرى كه ؛ رتو دارند، تكذيب نگردد. آن كس كه چشم بر عيب خويش دارد، به عيبجويى ديگران نمى پردازد. كمك با منت واهانت را ارزشى نيست حلم و بردبارى دهان بند سفيهان و بيخردان است هيچ پارسايى به قدر پرهيز از موارد مشتبه نيست از خشم بپرهيز كه يكى ازجنود ابليس خشم است . هيچ اصلات و شرافتى به پايه تواضع و فروتنى نخواهد رسيد. عادات ابلهان است كه در محافل بالاتر از قدر خويش بنشينند و بى هنگام به جايى روند بر تو باد كه با صاحبان تجربه خويش با قيمت گران ، فراهم ساخته اند، و تو با ارزانترين بها، از آن بهره مند خواهى شد .
در سخن حكيمان آمده است : اول المروة طلاقة الوجه و الثانى التودد الى الناس و الثالث قضاء الحوائج يعنى : نخستين شرط جوانمردى و مردمى ، گشاده رويى ، و ديگر دوستى با مردمان و سوم ، اقدام در برآوردن نياز حاجتمندان است .
بزرگترين گواه فرزانگى ، خوشرفتارى با مردمان است و از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه :
من حرم مداراة الناس فقد حرم التوفيق يعنى آنكس كه از نعمت خوشرفتارى محروم باشد، از توفيق بى بهره است .
از حضرت امام صادق عليه السلام مروى است : اذ دخلت منزل اخيك ، فاقبل الكرامة ، كلها الا الجلوس فى الصدرع يعنى : چون به خانه دوستان رفتى هر حرمت كه نسبت به تو معمول دارند، بپذير، جز آن كه بخواهند در صدر مجلست نشانند، كه از اينكار بر حذر باش .

كن رجلا و ارض بصف النعال

لاتطلب الصدر بغير الكمال

فان تصردت بلا آله

جعلت ذاك الصدر صف النعال (356).

درخانه دوستان گرت راه دهند

بى چشم درآ و بى زبان بيرون شو

اى كرده سلوك در بيابان طلب

زنهار مكن مفاخرت بهر نسب

چيزى كه به آن فخر توانى كردن

عقل است و حياء و عفت و علم و ادب

گويند: الحلم غطاء ساتر و العقل حسام قاطع فاستر خلل خلقك بحلمك و قاتل هواك بعقلك يعنى : بردبارى ، پرده اى ساتر است و خرد، تيغى است بران پس بايد كه با حلم خوى شت بر زشتى اخلاق خود، پرده بركشى و هواى نفس را با شمشير قاطع خرد، از ميان بردارى .
در كتاب آداب المتعلمين از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رايت شده است :
من جلس مع ثمانية اصناف من النس زاده الله ثمانية اشياء: من جلس ‍ مع الاغنياء زاده الله حب الدنيا و الرغبة فيها و مع الفقراء زاده الله له الشكر و الرضا بقسم الله و مع السلطان زاده الله القوة و الكبر و مع النسوان زاده الله و الشهوة و مع الصبيان ازداد منه الجراءة على الذنوب و تسويف التوبة و مع الصالحين ازداد رغبتة فى الطاعة و مع العلماء ازداد من العلم فى الخير
يعنى : هر كس كه با هشت طبقه ، نشست و برخاست كند، خداوند، هشت چيز را در او افروزن خواهد ساخت . هركس كه با ثروتمندان نشيند، خداوند محبت و رغبت به دنيا را در او افزون خواهد كرد و هر كس كه با فقيران آميزش خداوند شكرگزارى و رضاى به قسمت اليه را در وى زيادت فرمايد و آن كس كه با پادشاهان مخالطت كند، خداوند، قدرت و تكبر در او بيشت سازد و هر كس كه با زنان بيامزد، خداوند، نادانى و شهوت او را زيادتر نمايد و آنكه با كودكان دمساز شود، خداوند جراءت و جسارت او را برمعصاى و تاءخير توبه افزون كند و هر آن كس كه با صالحان و نيكان نشيند خداوند، ميل او را در اطاعت و بندگى بيفزايد، و بالاخره ، آن كس كه با علماء همنشين شود، خداوند علم او را به نيكيها و صلاح زيادتى بخشد
.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: لايتم مروة الرجل حتى يتفقه فى دينه و يقتصد فى معيشته و يصبر على النائبة اذا نزلت به و يستعذت مرارة اخوانه يعنى : جوانمردى انسان كامل ، نمى پذيرد، مگر تا آن گاه كه در دين خود، تفكر و تفقه و در معيشت خود، اقتصاد و ميانه روى و در بلاها صبر و شكيبايى پيشه سازد و گوارا نمايد ناراحتى برادران خويش را برايشان .

اذا لم يكن للمرء علم يزينه

ولايك ذا عقل متين و لاادب

فما هو الا ذو قوائم اربع

و لو كان ذامال كثير و ذا حسب (357)

در كتاب امالى صدوق از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و لم حديث است كه فرمود: ان جبرئيل روح الامين نزل على من عند رب العالمين فقال : يا محمدعليك بحسن الخلق فان سوء الخلق يذهب بخيرالدنيا و الاخرة الا و ان اشبهكم بى حسنكم خلقا يعنى : جبرئيل روح الامين از سوى رب العالمين بر من نازل شد و اين پيام آورد: يا محمد بر تو باد كه مراقب حسن خلق خود باشى كه بدخويى ، خير دنيا و آخرت از آدمى برد. پس از آن فرمود: بدانيد كه شبيه ترين شما به من خوشخوى ترين شماست .
و در همين كتاب از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: من روى على مؤ من رواية يريد بها شينه وهدم مروته ليسقط من اعين الناس اخرجه الله عزوجل من ولايته الى ولاية الشيطان يعنى : آگر كسى مطلبى عليه مؤ منى عنوان كند، بدين منظور كه ننگى بر او وارد سازد و يا آنكه به جوانمردى و شرافتش لطمه زند، تا ازچشم ديگرن بيفتد و اعتبارش نزد مردمان تباه گردد، خداوند، عزوجل او را از حمايت و سرپرستى خود خارج مى سازد و تحت سرپرستى شيطانش مى گذارد
.
نيز از رسول خدا صلى الله عليه و آله در همان كتاب منقول است : ان اقربكم منى غدا و احبكم على شفاعة اصدقكم لسانا و اداكم للامانة و احسنكم خلقا و اقربكم من الناس يعنى : نزديكترين كسان به من در فرداى قيامت كه شفاعت از آنان را بيشتر دوست دارم راستگوترين شما و امانت دارترين شما و نزديكترى شما به مردمان خواهند بود
.

صورت نه بست در دل ما كينه كسى

آيينه هر چه ديد فراموش مى كند

كج خلقى ما را ضررى نيست به دنبال

تنديم ولى عقرب ما نيش ندارد

و من كرم الاخلاق ان يصبر الفتى

على جفية الاخوان من بعد ذلة

يعنى : از مكارم اخلاق است كه جوانمرد بر جفاى برادران بعد از ذلت و خوارى خويش صبر نمايد.
صبر و شكيبايى : 
از گفتار بزرگان است كه : اذ اردت ان تعرف شكر الرجل على المزيد، فانظر كيف صبره على النقص يعنى : اگر خواهى كه شكر و سپاسگزارى كسى را در موقع افزايش نعمت ، بشناسى ، بنگر كه در كم و كاست زندگانى خود چگونه بردبار و شكيبا است .
از اميرالمؤ منين على عليه السلام روايت شده است كه : سيكون زمان لايستقيم الملك الا بالقتل و الجور و لايستقيم لهم الغنى الا بالبخل و لايستقيم لهم المحبة فى الناس الا باتباع اهوائهم و الاستخراج من الدين فمن ادرك ذلك الزمان و صبر على الذل و هو يقدر على العز و صبر على بغضه الناس و هو يقدر على المحبة ، اعطاه الله ثواب خمسين صديقا يعنى : زمانى فرا خواهد رسيد كه سلطنت و فرمانروايى جز در سايه كشتار و بى رحمى حاصل نگردد و ثروت ، جز به بخل و پستى به دست نيايد و محبوبيت در ميان مدرم جز با پيروى از تمايلات و خواسته هاى آنان و ترك دين و مذهب خويش ، يافت نشود آن كس كه در چنين زمانه و در اين هنگامه ، بر فقر خود صبر و شكيبايى ورزد و از ثروت و مكنت ، چشم بپوشد و با آنكه قادر بر كسب محبت و جلب دوستى اهل زمانه باشد، ليكن از آن صرفنظر و بر بغض و دشمنى آنان ، بردبارى كند، خداوندش ثواب پنجاه صديق و بنده مقرب ، عنايت خواهد فرمود.

صبر كن بر آب تلخ و شور تا كوثر شوى

سر مپيچ از ترك سر تا صاحب افسر شوى

هر كه در خوارى هجر تو تحمل نكند

دامن از باغ وصال تو پر از گل نكند

همچنين از اميرالمؤ منين على عليه السلام منقول است كه به حارث اعور فرمود: ثلثة بهن يكمل المسلم : التفقة فى الدين و التقدير فى المعشية والصبر على النوائب يعنى : سه چيز است كه موجب كمال مسلمان مى گردد: يكى تدبر، و تفقه در دين و ديگر اندازه نگهداشتن در امر معيشت و سوم صبر و بردبارى در مشكلات و بليات .
خداوند متعال فرمايد: و بشر الصابرنى الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون - اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون (358) يعنى : ... و بشارت ده صابران و شكيبندگان را، آنان كه چون به مصيبتى و ناگوارى دچار شدند، بردبارى كردند و گفتند: ما براى خدا آمده يم و به سوى او باز خواهيم گشت . صلوات خدا و رحمت پروردگار، ويژه چنين كسان است و آنان ، خود هدايت يافتگانند.

به قعر چاه فراقى و ليك هيچ مگوى

جز آنكه در غم فرزند پير كنعان گفت

چه چاره جز كه فصبر جميل اين ، آن است

كه شيخ گوشه نشين در سراى اخوان گفت

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمايد: اطراح عنك واردات الهموم بعزائم الصبر و حسن اليقين يعنى : چون سپاه غم و اندوه بر جانت هجوم كند، با استوارى در صبر و با كمال يقين وايمان ، آن را از خويشتن ، بران .
شاعر گويد:

در خاك طالقان برسيدم به عالمى

گفتم مرا به تربيت از جهل پاك كن

گفتا برو چو خاك تحمل كن اى فقيه

يا آنچه خوانده اى همه در زير خاك كن

حضرت امام جعفر صادق عليه السلام از جد خود حضرت على بن الحسين ، صلوات الله عليهم چنين روايت فرمود: الصبر من الايمان بمنزلة الراءس من الجسد و لا ايمان لمن لا صبر له
يعنى : قدر و منزلت صبر و بردبارى در ايمان ، به منزله سر در بدن انسان است و آن كس را كه صبر نيست ، ايمان نيست .
از اصبغ بن نباته روايت شده است كه حضرت اميرالمؤ منين على بن ابيطالب عليه السلام فرمود: اصبر صبران صبر عند المصثيبة حسن جميل و احسن من ذلك الصبر عند ما حرم الله عليك
يعنى : صبر دو گونه است : نخستين ، صبر در برابر ناگوارى و مصيبت ها كه صبرى نيكو وزيباست و از آن نيكوتر، صبر در خويشتن دارى از محرمات خداوند است .




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تبادل لینک هوشمند

.متشگرم از خداوند ارزوی توفیق برایتان دارم






آمار مطالب

:: کل مطالب : 633
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 24
:: باردید دیروز : 102
:: بازدید هفته : 178
:: بازدید ماه : 481
:: بازدید سال : 3739
:: بازدید کلی : 92434

RSS

Powered By
loxblog.Com