سید محمد بهشتی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
سید محمد حسینی بهشتی (زادهٔ ۲ آبان ۱۳۰۷ در محلهٔ لُنبان اصفهان — درگذشتهٔ ۷ تیر ۱۳۶۰ در تهران) معروف به شهید بهشتی، سیاستمدار و فقیه ایرانی و اولین رئیس دیوان عالی کشور پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی بود. گاهی از وی به عنوان نظریهپرداز ولایت فقیه نام برده میشود. او از جمله افراد نزدیک به آیتالله خمینی و هواداران تشکیل حکومت اسلامی در ایران بوده و نقش بسیار مهمی در استقرار جمهوری اسلامی در ایران داشته است.
پدرش، سید فضلالله، مردی روحانی و از مدرسین حوزه علمیه اصفهان بود و گاهی برای اقامهٔ نماز جماعت به روستاهای اطراف میرفت. محمد بهشتی در هفتم تیر ۱۳۶۰ و در پی انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی که توسط سازمان مجاهدین خلق ایران سازماندهی شده بود، کشته شد.
تحصیلات در کودکی و نوجوانی
در چهارسالگی به مکتب رفت. سپس به دبستان دولتی ثروت که بعدها ۱۵ بهمن نامیده شد وارد شد. در امتحان ورودی دبستان در کلاس ششم قبول شد ولی با توجه به سن کمی که داشت در کلاس چهارم نشست. در امتحانات پایان دورهٔ دبستان در شهر دوم شد و به دبیرستان سعدی رفت. پس از شهریور ۱۳۲۰، در سال دوم دبیرستان، تعاملش با شاگردان مدارس دینی بیشتر شد و به طلبه شدن علاقه پیدا کرد. سرانجام در سال ۱۳۲۱ و در سن چهارده سالگی دبیرستان را رها کرد و به مدرسه صدر بازار رفت.[۲]
خانواده
فرزند او سید علیرضا حسینی بهشتی، عضو هیئت علمی دانشکدهٔ علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، دبیر کل جمعیت توحید و تعاون و از بازداشت شدگان ناآرامیهای انتخابات ریاست جمهوری دهم است.[۳] سید محمدرضا حسینی بهشتی دیگر فرزند او، استادیار فلسفه دانشگاه تهران و مدیر گروه فلسفه فرهنگستان هنر است.[۴] ملوکالسادات حسینی بهشتی، دختر او، دارای دکترای زبانشناسی همگانی از دانشگاه تهران، استادیار پژوهشی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران و رئیس پژوهشکده مدیریت دانش این پژوهشگاه است.[۵]
تحصیلات حوزوی و دانشگاهی
در سال ۱۳۲۱ وارد مدرسهٔ صدر شد و پس از تحصیل ادبیات عرب، منطق، کلام و سطوح فقه و اصول، در سال ۱۳۲۵ راهی قم شد و به مدرسهٔ حجتیه رفت. در قم خارج فقه و اصول را نزد سید محمد محقق داماد و آیتالله خمینی فراگرفت و در درس آیتالله بروجردی، سید محمد تقی خوانساری و حجت کوه کمری نیز حاضر میشد. بخشی از کفایه را نزد مرتضی حائری یزدی و بخش دیگر آن را به همراه مکاسب نزد داماد خواند. درس منظومه منطق و کلام که در اصفهان نیمهکاره مانده بود به دلیل کم بودن استاد فلسفه در قم ادامه نیافت و بیشتر به فقه و اصول میپرداخت. در کنار تحصیلش در قم، همانند اصفهان، تدریس نیز میکرد و مخارج زندگیش را از این راه تأمین میکرد.
در سال ۱۳۲۷ دیپلم ادبی را با شرکت در امتحان متفرقه گرفت و به دانشکدهٔ علوم معقول و منقول (دانشکدهٔ الهیات و علوم اسلامی کنونی) دانشگاه تهران وارد شد. مدرک کارشناسی رشتهٔ معقول (فلسفه و حکمت اسلامی) را در سال ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران دریافت کرد. عنوان پایاننامهٔ او «بساطت یا ترکب جسم» بود که آن را زیر نظر محمود شهابی خراسانی با درجهٔ عالی به پایان رساند.
محمد بهشتی پس از گرفتن لیسانس تصمیم داشت برای مطالعهٔ فلسفهٔ غرب با بورس تحصیلیای که در آن پذیرفته شده بود به خارج از کشور سفر کند. در آن زمان او در کلاسهای فلسفه در بحثهایی که میشد اشکال میگرفت، با استاد جدل میکرد و استاد نیز به همان شیوه پاسخش را میداد و گاه حتی سؤال و جوابها به داد و فریاد کشیده میشد. به همین دلیل از فلسفهٔ اسلامی ناامید شده بود. در همان دوره محمدحسین طباطبایی از تبریز به قم میآید. بهشتی به این استاد جدید هم امیدی نداشت و فقط به خاطر اصرار دوستش مرتضی مطهری، در یک جلسه از کلاسهای وی حاضر شد. بعد از کلاس اشکالی که به درس وی داشت به او گفت. طباطبایی با دقت به حرف او گوش کرد و با او با آرامش و بدون تعصب و تندی بحث کرد. این برخورد طباطبایی روی بهشتی تأثیر عمیقی گذاشت، بهطوری که او از تحصیل در خارج از کشور منصرف شد و به قم بازگشت. در درسهای اسفار ملاصدرا و شفای ابن سینا و نیز جلسات بحث کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم نزد طباطبایی حضور مییافت. در این دوره بخشی از وقتش را به تدریس درس زبان انگلیسی در دبیرستانهای قم اختصاص میداد، از جملهٔ آنها دبیرستان حکیمنظامی بود. در ۱۳۳۳ نیز دبیرستان دین و دانش را در قم تأسیس کرد.
در سال ۱۳۳۵ دورهٔ دکتری خود را در رشتهٔ فلسفه آغاز کرد. اما با توجه به فعالیت در قم و مبارزات و سفر به آلمان نتوانست به موقع دوره را به پایان برساند و سرانجام در سال ۱۳۵۳ از پایاننامه دکتری خود تحت عنوان «مسائل ما بعدالطبیعه در قرآن» دفاع کرد.
در سال ۱۳۳۹ بههمراه علی مشکینی، عبدالرحیم ربانی شیرازی و سید محمدرضا گلپایگانی و مدرسین دیگر در صدد برآمدند تا با حوزهٔ علمیهٔ قم سازماندهی بیشتری بدهند. این تلاش به تهیهٔ طرح و برنامهای هفده ساله برای تحصیل علوم اسلامی انجامید. این طرح اساس تشکیل مدارسی چون مدرسه حقانی شد.
آغاز مبارزات سیاسی
هر چند که در سالهای ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ در اعتصابات، اجتماعات و نشستهای سیاسی نهضت ملی شدن صنعت نفت در تهران و اصفهان شرکت میکرد، اما بهطور جدی اقدامات خود به رهبری روحالله خمینی را در سال ۱۳۴۱ و با تشکیل کانون دانشآموزان قم، با همراهی محمد مفتح، آغاز کرد. در سال ۱۳۴۲ پیشنهاد روحالله خمینی نسبت به انتقال به اصفهان و سامان دادن به فعالیتهای مبارزاتی آن شهر را به دلیل اهمیت شهر قم نپذیرفت.[نیازمند منبع] بعد از سخنرانی او در جشن روز مبعث در دانشگاه تهران، هستهای تحقیقاتی برای پژوهش پیرامون حکومت اسلامی تشکیل شد. به دستور ساواک، از قم به تهران منتقل شد[۶] و در آنجا با اعضای هیئتهای موتلفه اسلامی ارتباط برقرار کرد. با پیشنهاد شورای مرکزی مؤتلفه، آیتالله خمینی برای این جمعیت شورای روحانیت و فقاهت تعیین کرد که محمد بهشتی به همراه مرتضی مطهری، محی الدین انواری و مهدی مولایی تشکیل دهندهٔ آن بودند. در سال ۱۳۴۳ در اثر فشار ساواک از آموزش و پرورش منتظر خدمت شد.[۷][۸]
سفر به آلمان
در سال ۱۳۴۳ کار ساختمانی مسجدی در هامبورگ که ساخت آن با حمایت آیتالله بروجردی آغاز شده بود، رو به اتمام بود. با توجه به بازگشت محمد محققی-نمایندهٔ آیتالله بروجردی- به ایران، مسلمانان هامبورگ از مراجع قم برای مسجد درخواست روحانی کردند. سید محمدهادی میلانی و حائری، بهشتی را برای این کار انتخاب کردند. از طرف دیگر با توجه به کشته شدن منصور و نقش شاخهٔ نظامی هیئتهای موتلفه در آن، دوستان بهشتی به دنبال خارج کردن او از کشور بودند. ابتدا ساواک مانع صدور گذرنامه برای این سفر شد.[۹] اما با تلاش سید احمد خوانساری این مشکل برطرف شد و او در اسفند ۱۳۴۳ به آلمان رفت و در شکلگیری مرکز اسلامی هامبورگ و اتحادیه انجمن اسلامی دانشآموزان مسلمان - گروه فارسیزبانان - ایفای نقش کرد. در این مدت به سفر حج رفت و نیز سفرهایی به ترکیه، سوریه، لبنان و عراق برای آشنایی با فعالیتهای اسلامی و دیدار با سید موسی صدر و سید روحالله خمینی انجام داد. در ۱۳۴۹ بر حسب ضرورت سفری به ایران داشت که در آن سفر توسط ساواک ممنوعالخروج شد و اقامت ۵ سالهٔ او در آلمان پایان یافت.
فعالیتها پس از بازگشت تا انقلاب
پس از بازگشت به ایران، مجدداً در آموزش و پرورش مشغول به کار شد و سپس به عنوان کارشناس ارشد در کتابهای علوم دینی در سازمان تدوین کتابهای درسی ایران اشتغال داشت و به همراه محمد جواد باهنر به تألیف کتب درسی برای مدارس پرداخت. وی همچنین از طرف همان وزارتخانه به ماموریتهایی، از جمله به آبادان، فرستاده شد.[۱۰][۱۱] علاوه بر آن در کنار کارهای علمی و تکمیل کتابهای در دست تألیفش و امور مربوط به حوزه، جلسات تفسیر قرآن را در «مکتب قرآن» برگزار میکرد که دختران و پسران جوان در آن شرکت میکردند. نیز در مناسبتهای مختلف به سخنرانی میپرداخت. در فروردین ۱۳۵۴ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شد و چند روزی را در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری گذراند.[۱۲] پس از آن دیگر جلسات تفسیر ادامه نیافت. از سال ۱۳۵۵ در تلاشهایی برای ایجاد هستههای تشکیلاتی شرکت داشت که به ایجاد جامعه روحانیت مبارز انجامید. از سال ۱۳۵۶ با اوجگیری انقلاب بر دامنهٔ فعالیتهایش افزود. در بهار ۱۳۵۷ سفری به اروپا و آمریکا داشت. هدف او در این سفر دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه و هماهنگی حرکتهای سیاسی گروههای معتقد به رهبری روحالله خمینی بود. بعد از هجرت خمینی به فرانسه نیز برای دیدار با او به پاریس رفت. در عاشورای ۱۳۵۷ بعد از سخنرانیش بازداشت شد و مدت کوتاهی را در زندان اوین و کمیتهٔ مرکزی بود.[۱۳]
پس از انقلاب ۱۳۵۷
او دبیر شورای انقلاب بود. پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، در ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ حزب جمهوری اسلامی را به همراه سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید علی خامنهای و محمد جواد باهنر تأسیس کرد. سپس توسط مردم برای عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد. در ۴ اسفند ۱۳۵۸ در حکمی از سوی آیتالله خمینی ریاست قوه قضائیه دیوان عالی کشور را بر عهده گرفت.[۱۴] در ۲ تیر ماه ۱۳۶۰، پس از برکناری بنیصدر به همراه محمد علی رجایی و هاشمی رفسنجانی در شورای موقت ریاست جمهوری عضویت داشت.
وی سرانجام در سمت ریاست قوه قضاییه، در شامگاه ۷ تیر سال ۱۳۶۰ در حین سخن رانی در تالار حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار ساختمان حزب توسط سازمان مجاهدین خلق (در ایران این سازمان را با نام منافقین میشناسند) به همراه ۷۲ نفر از بلندپایهترین مقامات ایران، کشته شد. مقامات جمهوری اسلامی ایران بمب گذاری ۷ تیر سال ۱۳۶۰ را کار سازمان مجاهدین خلق ایران دانستهاند ولی این سازمان تا به امروز مسئولیت آن را به عهده نگرفته است.
دیدگاهها و نقش سیاسی پس از انقلاب ۱۳۵۷
ولایت فقیه
او مهمترین هواخواه گنجانده شدن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود. وی که در مجلس خبرگان قانون اساسی، مسئولیت جلسات را برعهده داشته، با تهدید نمایندگان مخالف این اصل، از آنان برای عذرخواهی در مورد نظراتشان دعوت مینموده است. عزتالله سحابی و مراغهای از این دست افراد هستند. نقش او در تدوین نظریه ولایت فقیه و حق حکومت روحانیت بر مردم، بسیار بارز است، به نحوی که از او به عنوان پردازنده اصلی این نظریه یاد میشود.[۱۵]
حذف مخالفان
در جایگاه رئیس قوه قضائیه، مسئول انتخاب دادستانهای انقلاب و حاکمین شرع در سراسر ایران است. وی پس از پاکسازی کامل نظام حکومتی از عناصر سلطنتطلب، به تصفیه نیروهای غیراسلامگرا در ایران میپردازد. در شهریور سال ۱۳۵۸ طی حکمی، اسدالله لاجوردی را به سمت دادستان کل انقلاب در جرائم ضد انقلابی و همچنین دادستان انقلاب در زندان اوین منصوب نمود. انتصاب افراد بنیادگرای تندرو، بدون در نظر داشتن شایستگی و عدالت در سراسر کشور با هدف حذف همه مخالفین، از جمله اقدامات بهشتی در ایران پس از انقلاب است. اتهام تندروی از سوی مخالفین به وی و منصوبین او داده شده است.[۱۵]
مخالفت با ملی گرائی
بهشتی از اولین حملهکنندگان به ملیگرایی در تاریخ انقلاب به شمار میرود. در بسیاری از سخنرانیهای خود تاریخ ایران پیش از اسلام را ننگین میخواند. وی کوروش را مسبب همه بدبختیهای ملتها در عصر خود و در عصرهای بعد از او میداند و از او با عنوان انسان پست ناممیبرد. از جمله حامیان اصلی تغییر پرچم ایران و مبارزه با نمادهای ایرانی غیراسلامی است و فعالیتهای گوناگونی برای حذف ایرانیت در جمهوری اسلامی داشته است.[۱۵]
حاشیهها
صادق خرازی طی گفتگویی با رضا رشیدپور در برنامه اینترنتی دید در شب مدعی شد: مرحوم بهشتی و امام موسی صدر، کسانی بودند که اگر خانم اهل کتابی دست دراز میکرد آنجا تسامح در ادله سنن میکردند و دست میدادند. فرزند ارشد بهشتی به این سخنان صادق خرازی در مورد پدرش واکنش نشان داد. ملوکالسادات حسینی بهشتی در تماس با «انتخاب» اظهارات بحث برانگیز صادق خرازی در موردسید محمد بهشتی را تکذیب کرد. وی به «انتخاب» گفت: در طول اقامت پدرم در اروپا در کلیه جلسات ایشان همراه مادرم شرکت میکردم و حتی یک مورد هم دست دادن با زن نامحرم را از ایشان مشاهده نکردم. بهشتی افزود: دوستان برای توجیه کارهای خودشان بهشتی را سپر قرار ندهند.
آثار
- آموزش مواضع
- از حزب چه میدانیم
- اقتصاد اسلامی
- اهمیت شیوهٔ تعاون
- بانکداری و قوانین مالی اسلام
- باید و نبایدها
- بررسی و تحلیلی از جهاد، عدالت، لیبرالیسم، امامت
- بهداشت و تنظیم خانواده
- پنج گفتار
- التوحید فی القرآن
- توکل از دیدگاه قرآن
- حج در قرآن
- حق و باطل
- خدا از دیدگاه قرآن
- دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن
- ربا در اسلام
- رسالت دانشگاه و دانشجو
- روش برداشت از قرآن
- سرود یکتاپرستی
- سلسله درسهای اسلامی - مسئله مالکیت
- سلسله درسهای اسلامی - شناخت
- شناخت از دیدگاه فطرت
- شناخت از دیدگاه قرآن
- طرح لایحهٔ قصاص
- مبارزهٔ پیروز
- مبانی نظری قانونی اساسی
- محیط پیدایش اسلام
- مکتب و تخصص
- نقش آزادی در تربیت کودکان
- نقش تشکیلات در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران
- نماز چیست؟
- وظائف انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا در برابر جوانان مسلمان
- ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0