حكايت توبه كردن جوان كفن دزد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم از مطالب دینی مذهبی که حقیر مطالعه وجهت مطالعه شما عزیزان در وب سایت قرار داده ام بهره مند باشید از خداوند ارزوی توفیق تمام مسلمین خصوصا شیعیان علی ع را دارم
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





حكايت توبه كردن جوان كفن دزد
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : سه شنبه 15 ارديبهشت 1394

حكايت توبه كردن جوان كفن دزد

در تفسير صافى در شأن نزول آيه مباركه:
والذين اذا فعلوا فاحشه أو ظلموا أنفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله...(52)
و آنها كه وقتى مرتكب عمل زشتى شوند يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مى‏افتند و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‏كنند و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد؟...
از مجالس صدوق (53) ، روايت كرده از حضرت صادق (عليه السلام) كه معاذ بن جبل داخل شد خدمت حضرت رسالت پناه (صلى‏الله عليه و آله و سلم)، باكياً(54) و سلام عرض كرد و جواب شنيد پيامبر فرمودند: چرا گريه مى‏كنى؟ عرض كرد: يا رسول الله، دم در، جوانى هست‏ خوش صورت و رنگ خوب، چنان بر جوانى خودش گريه مى‏كند كه مثل زن پسر مرده و مى‏خواهد و به حضور مبارك مشرف بشود؛ فرمودند: بياور آن جوان را؛ معاذ رفت و جوان را حاضر كرد؛ پس جوان سلام عرض كرد، حضرت جواب فرمودند، سپس فرمودند كه چه چيز تو را سبب گريه شده است؟
عرض كرد: چطور گريه نكنم كه گناه‏هايى را مرتكب شده‏ام كه اگر خداوند عالم مرا به بعضى از آنها اخذ نمايد مرا داخل جهنم مى‏كند و من چنين مى‏بينم كه به زودى مرا اخذ خواهد فرمود و ابداً اين گناهان را نخواهد بخشيد!
پس حضرت فرمود: آيا به خدا شريك قرار دادى؟ عرض كرد: پناه مى‏برم به خدا از اينكه به خداى خود شريك قرار بدهم.
حضرت فرمود: آيا نفسى را كشته‏اى كه خداوند قتلش را حرام فرموده است؟ عرض كرد: نه.
پس فرمود: خداوند مى‏بخشد گناهان تو را، اگرچه به بزرگى كوه‏ها باشد!
جوان عرض كرد: گناهان من از كوه‏ها بزرگتر است!
حضرت فرمودند: خداوند مى‏بخشد اگر چه مثل هفت زمين و درياهاى آن و ريگ‏هاى آن و اشجار(55) آن و آنچه در آن است از مخلوقات بوده باشد!
جوان گناهكار عرض كرد: گناهان من از همه اينها بزرگتر است!
پس حضرت فرمود كه مى‏بخشد خداوند گناهان تو را، اگرچه به قدر آسمان‏ها و ستارگان و به قدر عرش و كرسى باشد!
جوان گناهكار عرض كرد: گناهان من از اينها هم بزرگتر است!
معاذ راوى حديث مى‏گويد: حضرت نظرى فرمودند به آن جوان مثل اينكه غضب فرمودند و سپس فرمودند: ويحك! گناهان تو بزرگ است يا پروردگار تو؟!
پس جوان به روى خود بر زمين افتاد و گفت: سبحان ربى! چيزى بزرگتر از خداى من نيست، پروردگار بزرگتر است از هر بزرگى يا رسول الله!
پس حضرت فرمودند: پس آيا مى‏بخشد گناهان عظيم را مگر پروردگار عظيم؟
جوان عرض كرد: لا والله! و ساكت شد.
پس حضرت فرمودند: ويحك يا شاب! آيا خبر نمى‏دهى مرا به يكى از گناهانت؟
عرض كرد: بلى خبر مى‏دهم. من كارم اين بود كه هفت سال نبش قبور مى‏كردم و مرده‏ها را درمى‏آوردم و كفن‏هاى آنها را برمى‏گرفتم تا اينكه يك دخترى از بنات انصار مرد، او را كه بردند و دفن كردند و شب شد، آمدم به سوى قبر او و آن را نبش كردم و جنازه‏اش را در آوردم و كفنش را واگرفتم(56) و برگشتم؛ در اين وقت شيطان مرا وسوسه كرد كه نمى‏بينى كه چطور است؟! و چطور است؟! تا برگشتم به سوى او و با آن مرده مقاربت كردم و او را عريان گذاشته برگشتم؛ پس شنيدم كه ناگهان آن‏ مرده مرا صدا كرد، گفت: واى بر تو اى جوان از ديان يوم الدين در روزى كه وامى‏دارد مرا و تو را براى حساب، مرا اين‏طور توى مرده‏ها عريان گذاشتى و كفن مرا بردى و مرا اينطور كردى كه روز قيامت جنب از قبر برخيزم؟! پس واى باد بر جوانى تو از آتش و گمان نمى‏كنم كه بوى بهشت به مشام تو برسد!
آنگاه آن جوان گناهكار گفت: چه خوب است براى من يا رسول الله؟!
پس آن حضرت فرمودند كه دور شو از من اى فاسق! من مى‏ترسم كه به آتش تو بسوزم، چقدر نزديكى تو از آتش!
بعد از آن حضرت همى مى‏فرمودند و اشاره مى‏كردند بر او تا اينكه رفت و از نظر حضرت دور شد و رفت از شهر توشه‏اى گرفت و آمد به بعضى از كوه‏ها و پلاسى پوشيد و دست‏هايش - هر دو - را به گردن خودش بست و مشغول عبادت و مناجات شد، عرض مى‏كرد:
يا رب! هذا عبدك بهلول و بين يديك مغلول؛ يا رب! أنت الذى تعرفنى و زل منى ما تعلم. سيدى، يا رب! انى أصبحت من النادمين و أتيت نبيك تائباً فطردنى و زادنى خوفاً، فأسألك باسمك و جلالك و عظم سلطانك أن لا تخيب رجائى، سيدى! و لا تبطل دعائى و لا تقنطنى من رحمتك.
پروردگارا! اين بنده‏ات بهلول است كه دست بسته در محضر تو قرار گرفته؛ پروردگارا! تويى كه مرا مى‏شناسى و لغزشى از من صورت گرفته كه به آن آگاهى؛ سرورم! پروردگارم! پشيمان شده‏ام و با حال توبه به خدمت پيامبر شرفياب شدم، ايشان مرا طرد كرد و بر ترس و دلهره من افزود؛ سپس‏ به اسم تو و جلال و عظمت سلطنت تو، از درگاهت تقاضا مى‏كنم كه اميدم را ناكام نفرمايى، اى سرورم! و دعايم را باطل نسازى و از رحمت خود نااميدم نگردانى.
پس هميشه به اين نحو عرض مى‏كرد تا چهل روز و شب تمام شد و حالى داشت كه درنده‏ها و حيوانات وحشى كه او را مى‏ديدند در آنها اثر مى‏كرد و بر حال او گريه مى‏كردند!
و بعد از آنكه چهل روز تمام شد، عرض كرد:
اللهم ما فعلت فى حاجتى؟ ان كنت استجبت دعائى و غفرت خطيئتى فأوح الى نبيك و ان لم تستجب لى دعائى و لم تغفر لى خطيئتى و أردت عقوبتى فعجل بنار تحرقنى أو عقوبه فى الدنيا تهلكنى و خلصنى من فضيحه يوم القيامه.
خداوندا! با حاجت و درخواست من چه كردى؟ اگر دعايم را مستجاب فرموده و گناهم را بخشيده‏اى، پس به پيامبرت وحى فرما و اگر دعايم را اجابت نفرموده‏اى و مورد بخشش قرار نداده‏اى و تصميم بر مجازات من گرفتى، پس هرچه زودتر آتش بفرست تا مرا بسوزاند يا به كيفرى در دنيا دچارم ساز تا مرا هلاك گرداند و مرا از رسوايى روز رستاخيز رهايى بخش.
پس خداوند رحيم تعالى به پيامبر (صلى‏الله عليه و آله و سلم)، اين آيه را فرستاد: والذين اذا فعلوا فاحشه أو ظلموا أنفسهم ؛ يعنى به ارتكاب گناه اعظم از زنا و نبش و اخذ اكفان؛ ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم ؛ يعنى ترسيدند از خداوند و زود توبه كردند؛ و من يغفر الذنوب الا الله ؛ خداوند مى‏فرمايد: آمد به سوى تو، بنده من يا محمد، در حالى كه تائب بود پس او را از پيش خودت راندى، پس او كجا برود و كه را قصد بكند و از كه سؤال بكند كه گناه او را ببخشد غير از من؟ و بعد از آن خداوند متعال فرمود:
ولم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون(57) ؛ يعنى بر گناه خود - كه زنا اخذ اكفان بود - باقى نماندند اينها، جزاى آنها مغفرت است از پروردگارشان و جناتى است كه تجرى من تحتها الأنهار ؛ در حالى كه هميشگى هستند در آن جنات ؛ و نعم أجر العاملين(58) و چه نيكو است پاداش اهل عمل!
همين كه آيه مباركه نازل شد، حضرت (صلى‏الله عليه و آله و سلم) بيرون آمد در حالى كه آيه مباركه را با لبخند تلاوت مى‏فرمودند، پس به اصحاب فرمودند: كيست كه مرا ببرد به نزد آن جوان تائب؟
معاذ عرض كرد: يا رسول الله! شنيده‏ايم كه او در فلان جا و فلان كوه است. پس حضرت (صلى‏الله عليه و آله و سلم) با اصحاب تشريف بردند تا رسيدند به آن كوه، پس بالا تشريف برده و آن جوان را جستجو مى‏فرمودند، پس ناگاه ديدند آن جوان را - چه جوانى؟! - ديدند كه در ميان دو سنگ، سرپا ايستاده، دست‏هايش به گردن بسته، رويش از شدت آفتاب سياه شده و مژه‏هاى چشمش از گريه تماماً ريخته! عرض مى‏كند كه:
سيدى! قد أحسنت خلقى و أحسنت صورتى فليت شعرى ماذا تريد بى، أفى النار تحرفنى اؤ فى جوارك تسكننى؟
اللهم انك قد أكثرت الاحسان الى فأنعمت على، فليت شعرى، ماذا يكون آخر أمرى، الى الجنه تزفنى، أم الى النار تسوقنى؟
اللهم ان خطيئتى أعظم من السموات و الأرض و من كرسيك الواسع و عرشك العظيم فليت شعرى تغفر خطيئتى، أم تفضحنى بها يوم القيامه.

سرورم! تو مرا زيبا آفريدى و چهره‏ام را نيكو نمودى، كاش مى‏دانستم كه با من چه خواهى كرد؟ آيا در آتش جهنم مى‏سوزانى يا در جوار خود جايم مى‏دهى؟ خداوندا! تو بسيار به من احسان فرموده‏اى و به من نعمت داده‏اى، كاش مى‏دانستم كه كار و سرنوشتم به كجا خواهد انجاميد؟ آيا به سوى بهشتم خواهى برد يا به سوى جهنم سرازيرم خواهى كرد؟ خداوندا! گناه من از آسمان و زمين و كرسى گسترده و عرش بزرگت، وسيع‏تر است، كاش مى‏دانستم كه گناهم را عفو مى‏فرمايى؟ يا روز قيامت به خاطر آن گناه رسوايم مى‏كنى؟
و به همين منوال مناجات مى‏كند و خاك بر سرش مى‏ريزد و درندگان صحرا به اطراف و مرغ‏ها بالاى سر، صف كشيده به حال او گريه مى‏كنند!
پس وجود مبارك حضرت (صلى‏الله عليه و آله و سلم) نزديك رفته، دست‏هاى او را با دست مبارك خود گشودند و خاك از سر او پاك فرموده و فرمودند: بشارت باد تو را اى بهلول! تو آزاد كرده خدايى از آتش!
پس به اصحاب فرمود: اين جور تدارك بكنيد گناهان خود را چنانچه تدارك‏ كرد بهلول.(59)




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تبادل لینک هوشمند

.متشگرم از خداوند ارزوی توفیق برایتان دارم






آمار مطالب

:: کل مطالب : 633
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :

RSS

Powered By
loxblog.Com