حکایاتی از عارف کامل حجة الحق آیت الله حاج سید علی قاضی ( رضوان الله علیه ) در بیان عارف سالک آیت ال


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم از مطالب دینی مذهبی که حقیر مطالعه وجهت مطالعه شما عزیزان در وب سایت قرار داده ام بهره مند باشید از خداوند ارزوی توفیق تمام مسلمین خصوصا شیعیان علی ع را دارم
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





حکایاتی از عارف کامل حجة الحق آیت الله حاج سید علی قاضی ( رضوان الله

 

علیه ) در بیان عارف سالک آیت الله شیخ علی سعادت پرور ( رحمت الله علیه )

آقا سید علی در ابتدای جوانی بنا بر امر پدر بزرگوارشان با امام قلی قراباغی و سپس با پدر بزرگوارشان حاج میرزا حسین قاضی مصاحبت اخلاقی داشته اند . پس از هجرت به نجف اشرف در درس مرحوم آیت الله شیخ حسن مامقانی حاضر شده , اما پس از مدتی دست و دامن از دنیا شسته و به کلی از اسباب عادی منقطع و با تمام ارکان , مشغول تصفیه ی باطن گردید .


یکی از شاگردان ایشان می گفت که استاد این بیت را زیاد می خواندند :

عن قریب است که از ما اثری باقی نیست       جام بشکسته و می ریخته و ساقی نیست

 

نیز یکی از شاگردان ایشان گفته است : وقتی از تهران به قصد زیارت عتبات و ملاقات استاد به نجف رفتم , در ابتدای ورودم , استاد را ملاقات کردم . وی بالبداهه این رباعی را خواندند :

ای دل تو مگو که بعد هفتاد و دو سال           قربانی دوست گشتن امری است محال

آن کلمه که اولش حلال است و حرام             یک چله بگوی تا محال آید حـــــــــال

 

یکی از دوستانی که ایشان را ملاقات کرده بود می گفت : با آنکه چهار همسر و فرزندانی زیاد و نزدیک به 36 نان خور داشت , مثل کسی بود که کسی را ندارد !

 

کلیددار کاظمین می گفت : وقتی در ذهنم درباره مبدا , شک ایجاد شد . نمیتوانستم مشکل خویش را به کسی بگویم . مدتها گذشت ولی مشکلم حل نشد . بنابراین به نجف اشرف آمدم و به امیرمومنان علیه السلام متوسل شدم و گفتم : اگر چه همه ی شما یک نورید , ولی این مشکلم را به تو می گویم , اگر حل شد چه بهتر , وگرنه ایمانم از دست می رود . شب به مسجدی رفتم و نماز خواندم . پس از نماز , نزد آقای شریعتمداری رشتی – که در مجلس ختمی شرکت کرده بود – نشستم و جریان خود را به وی گفتم . ایشان مرا به آقا سید علی قاضی راهنمایی کرد . نزد آقای قاضی آمدم . عده ای نزد ایشان بودند که نمی توانستم سخنم را بگویم . چون نشستم مرحوم قاضی نگاهی به جمعیت کرد . همه برخاستند و رفتند . سپس من مشکل خود را به ایشان گفتم . فرمود : فردا صبح زود بیا و کسی را با خودنیاور . آن شب مهمان کلیددار نجف بودم . صبح زود , تنها نزد ایشان رفتم . مرحوم قاضی گفتن ذکر " الله " را به من دستور داد . گویا فرمود : این ذکر را بگو ( چیزی نیست ) رفع می شود . من مشغول به گفتن ذکر شدم . پس از آن , شک من رفع شد و اثری از آن نماند بطوریکه خودم را مذمت می کردم . پس از مدتی برای تشکربه خدمتشان رسیدم . تا مرا دید فرمود : الحمدلله رفع شد . سپس فرمود : گفتن آن ذکر را ادامه بده .

 

همچنین گویند : چون به حرم مشرف می شد , عبای خود را به سر می کشید . وی می فرمود : جمعیت و کثرات در قلب اثر می گذارند . لذا هر چه به آنها کمتر نظر افتد , بهتر است .

یکی دیگر از شاگردان ایشان نقل می فرمود : از استاد ( در اوایل شاگردی ام ) تقاضای درس فقهی نمودم . قبول فرمود . بنا شد کتاب صلاة را شروع کنند . روز اول که خدمتشان رسیدم کتاب وسائل الشیعه را باز کرد و اخباری که در اوقات نماز است خواند و شروع به گریه کردن نمود . ( گویا فرمود : تا چند روز حاضر شدم و استاد را بدین منوال دیدم ) پیش خود گفتم : این که درس نمی شود و دیگر نرفتم !

 

نیز گویند : شبی در مسجد کوفه می فرمود : دیشب ( از اول شب تا صبح ) تسبیح درودیوار مسجد نگذاشت بخوابم .

 

استاد [ علامه طباطبایی(ره)] می فرمود : وقتی نزد ایشان صحبت از کرامت می شد می فرمود : عالم همه کرامت است , کرامت ما در مقابل کرامت های الهی چه ارزشی دارد ؟!

 

نیز استاد از حاج میرزا علی اصغر آقای خویی نقل می کرد که ایشان می گفت : چون پسر مرحوم قاضی به سبب برق گرفتگی کشته شد , من رفتم تا به ایشان تسلیت گویم . برگشتم , در حالیکه او به من تسلیت گفته بود ! گویا اتفاقی نیفتاده است !

 

روزی استاد فرمود : روز گذشته , هنگام نماز صبح , آیت الله قاضی (ره) را دیدم . وقت رفتن به من فرمود : هرکس به جایی رسیده از یــــــَـــد یا ایدی رسیده ( تردید از استاد ماست ) . شاید منظور ایشان , آیه شریفه ی  " و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحاق و یعقوب اولی الایدی و الابصار ( ص / 45 ) باشد .

 

استاد می فرمود : مرحوم قاضی , بیداری شبهای ماه مبارک رمضان را ثلث آخر شب می دانستند . لذا اول شب را پس از افطار و نماز می خوابیدند تا 3 ساعت از شب و پس از آن , دوستان خدمتشان جمع می شدند و ایشان سخنانی می فرمود که بیشتر روایات و یا جلد 13 بحارالانوار خدمتشان خوانده می شد و استاد هر جا مناسب می دید سخنانی می فرمود . درباره ی قضا و قدر بسیار سخن می فرمود . گاهی هم ابتدا سخن می گفت و این گونه شب های ماه مبارک رمضان می گذشت تا شب نوزدهم ماه مبارک . استاد از آن شب تا آخر ماه , نه در مسجد و نه در خانه دیده نمی شد .

 

همچنین می فرمود [ مرحوم علامه ] : ایشان در زیارت سیدالشهدا و اصحاب و انصارش , آن گوشه ای که محل پای حضرت علیه السلام و سر علی اکبر است – از طرف پشت سر حضرت – آنجا که زائران برای زیارت قبور شهدا وارد می شوند را اهمیت می داد و می فرمود : آنجا محل غمار رحمت است ( لبریز از رحمت حضرت حق سبحانه ) .

 

همچنین استاد می فرمود : به ایشان عرض کردم : سالک به هر مرحله که برسد نمی تواند خالی از طمع باشد . کلامی را فرمود که بسیاری از مشکلات را در سلوک حل می کند و با آن می توان راه چند ساله را سیر کرد . فرمود : خدا بشر را طماع خلق نموده , البته طماع به خود .

 

نیز می فرمود : استاد , برای سالکی که حالاتش مقام شده و فنای کلی یافته و در نتیجه هجر و وصل و نور و ظلمت برای وی معنی ندارد – زیرا آنجا جز نور متصل نیست و حدوث و قدم معنی ندارد – مثالی زده و می فرمود : عمر بشر مرکب از خواب و بیداری است . خواب ها غفلت ها و امور عدمیه ای است که بر بیداری ها عارض شده . بناربراین در واقع چون خوابها و غفلتها ساقط شود , بیداری ها یک واحد دیده می شوند .

 

نیز استاد می فرمود : استاد , در مقام این که تهی دستی به نفع بشر است می فرمود : انسان وقتی به خزینه می رود و لنگ خود را هم باز می کند و کنار می گذارد , برای او بهترین وقت است که از هرچه دارد , جدا می شود , شما نمی فهمید , ولی من آن را می فهمم !

 

یکی از شاگردان ایشان نقل می کرد که : استاد می فرمود : ما در تبریز درویشی داشتیم . سالها بود در معابر , ذکرش این بود : " وی جویم وی جویم وی جویم " پس از مدتی دیدیم ذکرش عوض شده و می گوید : " خود جویم خود جویم خود جویم " معلوم شد وی را جسته , می گردد خود را بیابد . و در سن 50 سالگی کم کم در ی به رویش باز شد .

 

مرحوم علامه طباطبایی می فرمود : مرحوم استاد می فرمود : خداوند با کلام خود می خواهد به بندگان طریق مکالمه را بیاموزد . دعاها نیز این چنین است که معصومین علیهم السلام می خواهند راه مکالمه با خداوند را به ما بیاموزند .

 

نیز استاد می فرمود : آقای قاضی می فرمود : از آقا سید احمد کربلایی پرسیدم : آیا عالم ذر که حضرت حق می فرماید : " و اشهدهم علی انفسهم " در دنیا مشهود واقع است ؟ فرمود : اسلام می خواهد این معنی همیشه مشهود انسان باشد و به این کمال برسد .

 

بروح آیت الله قاضی و همه تلامذه ی ایشان و بزرگان طریقه ی عرفان شیعی

 

الفاتحه مع الصلوات

 

 

 




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تبادل لینک هوشمند

.متشگرم از خداوند ارزوی توفیق برایتان دارم






آمار مطالب

:: کل مطالب : 633
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :

RSS

Powered By
loxblog.Com