اسوه های اخلاق و عرفان/آیت اللهسید مرتضی کشمیری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم از مطالب دینی مذهبی که حقیر مطالعه وجهت مطالعه شما عزیزان در وب سایت قرار داده ام بهره مند باشید از خداوند ارزوی توفیق تمام مسلمین خصوصا شیعیان علی ع را دارم
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





اسوه های اخلاق و عرفان/آیت اللهسید مرتضی کشمیری
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : پنج شنبه 10 ارديبهشت 1394
اسوه های اخلاق و عرفان/آیت اللهسید مرتضی کشمیری

یکی از علمای عامل که شخصیت و سیره او همواره مورد توجه و اعجاب اهل نظر بوده، آیت الله سید مرتضی کشمیری است. ذکر فضائل و مناقب او ورد زبان بزرگانی از اهل معرفت و نقل محافل اهل سلوک بوده و هست و خواهد بود.

سید مرتضی در سحرگاه جمعه هشتم ربیع الثانی 8621 هجری در شهر لکنهو در بلاد هندوستان دیده به جهان گشود. پدربزرگ مادری او (علی بن صفدر صالح رضوی) (معروف به سید علی کشمیری) (7121-9621) از شاگردان شریف العلماء، صاحب جواهر و شیخ انصاری بوده است. صاحب جواهر در اجازه ای که برای او نوشته او را به صفای باطن و نیز قدرت علمی بالا ستوده است.

پدر سید مرتضی، (سید مهدی شاه) بود. او را به عبادت بسیار و مواظبت بر نوافل و ادعیه و اذکار و سجده ها توصیف کرده اند. در عین حال از علمای برجسته عصر خود نیز بوده و آثاری در فقه و اصول و... از او بر جای ماند.

اما مادر او که دختر سید علی کشمیری (رضوان الله علیه) بود، در کتب درسی متداول و به خصوص در ریاضیات مهارت داشته است. فرد دیگری که از خاندان سید مرتضی شایسته ذکر است، سید ابوالحسن دایی اوست که از نوادر روزگار و از مجتهدین بزرگ بود. او علاوه بر اینکه اشتغال به تحقیق، تدریس علوم مختلف و وظایف دیگر داشت، اهل منبر و خطاب و وعظ و ارشاد نیز بود و نماز جمعه را اقامه می کرد. از او آثار بسیاری در فقه، حدیث، رجال، کلام، ادبیات و... بر جای ماند. بسیاری از اطلاعات اندکی را که ما از دوران اقامت سید مرتضی در هند می دانیم، مرهون دایی او (سید ابوالحسن رضوی) هستیم.

سید مرتضی در چنین خانواده ای تربیت شد و رشد یافت. او پس از خوشه چینی از خرمن عالمان وطن خود، برای کسب علم و معرفت و معنویت بیشتر به عتبات عالیات سفر کرد. هجرت سید به عراق که در چهارده یا پانزده سالگی انجام شد به منزله اعراض از هند و جلای وطن تا آخر عمر بود. وی با تمام وجود به محضر امیرالمؤمنین و سایر امامان مدفون در عراق وارد شد. او در تمام مدتی که در هند بود با اطرافیان، با زبان هندی سخن می گفت، ولی در عراق، به شدت از این زبان اجتناب می کرد. خلاصه با پشتکاری عالی به کسب علم و معنویت همت گماشت.

وی در سن 32 یا 42 سالگی برای حضور در درس مرحوم میرزای بزرگ شیرازی به شهر سامرا، که کانون توجه طلاب و علما بود؛ وارد شد. تا آن زمان وی در نجف بود. از بررسی اساتید وی، می توان فهمید ایامی را نیز در کربلا سپری کرده است.

سید مرتضی پس از مدتی اقامت در سامرا و شاید همزمان با رحلت میرزای شیرازی (قدس سره) و انتقال دوباره مرکزیت علم به نجف اشرف، به این شهر مقدس بازگشت و به تدریس و پرورش شاگردانی عالم پرداخت.

در عراق با دختر آیت الله سید محمد علی حسینی شاه عبدالعظیمی (قدس سره) ازدواج کرد. آیت الله شاه عبدالعظیمی از عالمان مجتهد و اهل زهد و عبادت بود که در صحن حیدری حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) اقامه نماز جماعت می کرد. از آثار او می توان به موعظة السالکین و منتخب الخلاصه اشاره کرد.

غروب

سیّد مرتضی در پنج سال آخر عمر پر برکتش دو بیماری داشت.1 البته معلوم نیست که علّت وفات او همین دو بیماری باشد. به هر حال در نجف اشرف بیمار شد. به کربلا سفر کرد و ایّامی را به معالجه پرداخت تا اینکه بیماری شدّت یافت. او را به بغداد منتقل کردند، تا درمان را زیر نظر پزشکان آنجا پیگیری کند. درمان ها سودی نبخشید و هنگامی که سیّد وفاتش را نزدیک دید، از همراهان خواست که او را با سرعت به کاظمین ببرند.2

تا هنگام وفات، از سخن گفتن باز نایستاد و هیچ اثری از احتضار و نزدیکی مرگ در او مشاهده نشد. شهادتین را گفت و امامان (علیهم السلام) را یکی پس از دیگری نام برد.3 یک ساعت از شب گذشته 4 در شب دوشنبه(41) 5 شوال 3231 ق 6به عالم دیگر رفت.

بسیار دوست داشت در جوار امیرالمؤمنین (علیه السلام) دفن شود. زمانی در حرم مطهّر، این خواسته را با حضرتش مطرح کرده بود، ولی امام (علیه السلام) به او فهماند که جایگاه مقدّر او جوار امام حسین « علیه السلام» است. در نهایت، سیّد اصرار بیشتر را بی فایده دید و پس از انجام اعمال، از حرم خارج شد. خروج او با ورود زین الموحّدین، سید احمد کربلایی طهرانی «قدس سره» مصادف شد. سیّد مرتضی قضیه را به سیّد احمد گفت و از او خواست تا او هم از امیرالمؤمنین (علیه السلام) حاجتش را درخواست کند.7

برخی از کسانی که پیش از وفات نزد او بودند، از او درباره محل دفنش پرسیدند. فرمود: «اینجا محضر دو امام همام و در خدمتشان بودن است» و سپس این مسئله را به خانواده اش واگذار کرد. 8

مقصود از «دو امام همام» چیست؟ در حاشیه آن نسخه از ترجمه که در اختیار من است، دو نام حسن و حسین نوشته شده که گویا اشاره ایست به حسنین «علیهما السلام» ؛ ولی ظاهراً منظور سیّد، امام موسی کاظم و امام جواد «علیهما السلام» بوده است. او در باطن به جانب آن دو امام همام توجه داشته و نخواسته آخرین لحظات را در مسئله محل ّ دفن خود که از پیش واقعیّت آن را می دانسته است، تلف کند، که «أشدّ الغصص فوت الفرص» (شدیدترین غصه ها به هنگام از دست رفتن فرصت ها است. )

به هرحال، خانواده او نجف اشرف را برگزیدند. پیکر پاکش را به کربلا بردند تا از آنجا به نجف منتقل کنند، ولی از سوی دولت عثمانی اجازه صادر نشد.9 به این ترتیب، جسم مادی و جسد ناسوتی او را در حجره هندی ها 10 نزدیک باب زینبیّه حرم امام حسین (علیه السلام) و در کنار دایی اش آقا سیّد ابوالحسن رضوی کشمیری (قدس سره) به خاک سپردند.11

سید ما «قدس سره» شیفته آموختن علوم دینی بود. همواره فکر می کرد و زیاد کتاب می خواند.12 او در بیشتر علوم متداول و شاید در همه علومی که در اطراف او شناخته شده بود، کار کرده و صاحب نظر بود. وقتی درباره مسئله مشکلی از هر علم سخنی می گفت، چنین به نظر می رسید که گویا در همه عمر، در همین یک علم کار کرده است.

در این مسیر، توفیق الهی همراه سیّد ما بود و زمانی که به محضر اساتید می رسید و به فهم و پشتکار و شوق او پی می بردند، با توجّه تام و مراقبت کامل، به تربیت علمی او همّت می گماردند.

در روزگار او، شیعیان و اهل سنّت سرزمین هندوستان، در زمینه های علمی با هم رابطه ای بسیار نزدیک و صمیمی داشتند و در مجالس درس هرکدام، شاگردانی از گروه دیگر شرکت می کردند. سیّد مرتضی در علوم عقلیه و ادبیات از اساتید اهل سنّت استفاده کرده بود.

در اوان تحصیل، هرگاه پاسی از شب می گذشت و پدر به او دستور می داد که به بستر خواب برود، از خدمت پدر مرخص می شد و به حجره خود می رفت. چراغ را روشن می کرد و تا زمانی که خواب بر او غلبه کند، مشغول مطالعه بود.

در آن دوران بعضی از کتاب هایی را که شاید برخی از بزرگان آن دیار هم ندیده بودند، مطالعه کرده و حتّی بر آنها حواشی و تعلیقات داشته است. مانند کتاب مغنی اللبیب که سیّد درباره آن، کتاب محاکمات را نوشت.

عزم راسخ، همت بلند و شوق و نشاط سیّد را در دوران کودکی و نوجوانی، از کثرت و تنوّع آثار او در آن دوران می توان فهمید.

در عتبات عالیات اوقات او به ریاضت تحصیل علم می گذشت. به جز واجبات، تعدادی از مستحبّات معین را انجام می داد و باقی وقتش را به کسب علم می گذراند.

گاهی هنگام شام، غذایی نزدش می گذاشتند و او مشغول مطالعه و فکر بود و متوجه نمی شد، تا اینکه ناگهان می فهمید صبح دمیده است. گاهی نیز که کنار سفره مشغول مطالعه بود، لقمه ای که برمی داشت، مدّتی طول می کشید تا به دهان برسد.

یکی از دوستان مورد اعتماد سیّد نقل کرد که او در حجره ای از حجره های فوقانی صحن مطهّر بود. یکی از دوستانش که وظیفه خریدن نان را بر عهده داشت، برای زیارتِ مخصوصه کربلا مشرف شد. سیّدِ علّامه در این مدّت نانی نخرید، تا اینکه آن رفیق از زیارت بازگشت و دید سیّد به همان نانی که او (قبل از سفر زیارتی) آورده بود، قناعت کرده و به مطالعه مشغول بوده است.

درباره او گفته اند: «کان ... شدید الولوع بمطالعة الکتب.» به مطالعه کتاب ها بسیار حریص بود.13

آری! علم، اندکی از خود را آنگاه در اختیارت قرار می دهد که تو همه وجودت را در اختیارش قرار دهی.14

ما نمی دانیم که او در چه سال هایی در کربلا و نجف بوده، ولی همین قدر می دانیم که ورود او به سامرا و حضورش در درس میرزای شیرازی (قدس سره) حدود سال های 1921 و 2921 ق بوده است، چرا که استادش، میرزای شیرازی در ماه شعبان 1921 به سامرا مشرّف شد و پس از آنکه شیخ آقابزرگ طهرانی « رحمه الله» بعد از ماه رمضان 2921 به سامرا هجرت کرد، میرزا را دید که حلقه درسی دارد و در شبانه روز، دو درس می دهد.15

در آن سال ها به سبب حضور میرزای شیرازی در سامرا، این شهر کانون توجّه دانشمندان و اهل علم قرارگرفت و بسیاری از طلّاب و علمای بزرگ به این شهر هجرت کردند. سیّد ما(رحمه الله) از اوّلین مهاجران به این شهر بود.16 او در این هنگام 32 و یا 42 سال داشت و سال هایی در این شهر زندگی کرد.17

در سامرا، دو تن از علما، هم بحث وی بودند: آیت الله باقر قمی و آیت الله علی محمد نجف آبادی.18

به هر حال پس از مدّتی اقامت در سامرا و شاید مقارن رحلت میرزای شیرازی(قدس سره) و انتقال دوباره مرکزیّت علم به نجف اشرف، به این شهر بازگشت و آنجا ساکن شد.

سیّد مرتضی کشمیری حلقه های تدریس داشته است. از چگونگی این دروس آگاهی چندانی نداریم، ولی با توجّه به آنچه درباره شاگردان او گفته شده، مجلس درس اصول فقه و حدیث و رجال داشته و شاگردانی نیز از درس خارج فقه (فقه استدلالی) او استفاده می کردند.

او درس خارج فقهی داشته که عمومی نبوده و برخی خواص در آن شرکت می کرده اند.19 نمی دانیم که آیا این، تنها درس خارج فقه سیّد بوده یا اینکه (چنان که سیره بعضی بزرگان بوده و هست) دو درس داشته؛ یکی برای عموم طلّاب و دیگری برای خواص. همچنین سیّد مرتضی در روزهای تعطیل برای بعضی، علوم خفیّه را تدریس می کرد.

به طور کلّی همه اوقات او مستغرق در کار بود. می آموخت، بسیار مطالعه می کرد، تدریس می نمود و در اوقات خاص و نیز در میان کارهای روزمره، به ریاضات و عبادات خاص مشغول بود. گاهی نیز کتاب می نوشت که آثاری مانند إعلام الأعلام از آن جمله است که در بخش مربوط به آثار به آن خواهیم پرداخت.

با توجه به حجم آثاری که از او نقل شده، آنچه به ذهن می رسد، این است که پس از هجرت به عتبات عالیات، کمتر از سابق به نوشتن می پرداخته است. ولی نمی توان این مطلب را مسلّم دانست، چرا که پس از هجرت، کتمان آثارش را روش خود قرار داد و به این دلیل، اطلاعات زیادی از آثار او در دست نیست. آثار پیش از هجرت او را هم نه خودش، بلکه دایی او، آقا سیّد ابوالحسن (رحمه الله) گزارش کرده است.

اساتید

1. سید محمد عباس موسوی جزائری

در دوران اقامت سید مرتضی در هند، علاوه بر وابستگان او، مهم ترین استادش سید محمد عباس موسوی جزائری (6031 - 4221 ق) بود. زندگینامه تفصیلی وی را نوه اش، آیت الله سید طیّب موسوی جزائری (قدس سره) در مقدمه کتاب کشف الأسرار آورده است.

او از عجایب روزگار و از عالمانی بود که در زمینه های مختلف تخصص داشت. آثارش در ادبیات، فقه، اصول، حدیث، منطق، حکمت، رجال و تفسیر از تبحّر و تخصص او در این رشته ها حکایت دارد. همچنین آثاری در مواعظ، الفاظ، تاریخ، ملل و نحل و غیراینها دارد. بیش از 021 اثر دارد. در علم طب هم ماهر بود و برخی بیمارانی را که سایر اطبّا و از جمله پزشکان اروپایی مقیم هند، از درمانشان ناتوان بودند، علاج می کرد.

2. آیت الله میرزای شیرازی بزرگ

در دوران اقامت در سامرا، مهم ترین استاد سید مرتضی، مرحوم آیت الله میرزای شیرازی بزرگ بود. این عالم گرانقدر و فقیه و مجاهد عظیم الشأن، مرجع یگانه زمان خویش بود و درسش، کانون توجه عالمان و طلاب قرار داشت. فتوای تاریخی وی در تحریم تنباکو برای مبارزه با استعمار انگلیس و اثر شگفت آن، مشهور است.

3. مشایخ سید مرتضی در امر حدیث:

یکی از افتخارات علمای دین این بوده و هست که در زمره روایت کنندگان آثار و اخبار روایات اهل بیت (علیهم السلام) قرار گیرند. به همین دلیل است که می بینیم در طول تاریخ چه اهتمامی به امر روایات داشته اند. یکی از طرق ورود به سلسله راویان احادیث، کسب اجازه از راویان نسل قبلی است و به این ترتیب در صورتی که آن راوی، فرد درخواست کننده اجازه را، صاحب صلاحیت «راوی شدن» بداند به او کتباً یا شفاهاً اجازه می دهد که از طریق او و به واسطه او، روایات اهل بیت (علیهم السلام) را روایت کند. سید مرتضی کشمیری نیز از بسیاری از علما و روات، اجازه نقل حدیث داشته است.

تعداد شاگردانی که از سید مرتضی کشمیری (رحمة الله علیه) استفاده کرده اند، بسیار است و در زمره آنان بزرگانی همچون شیخ حسنعلی اصفهانی، سید احمد موسوی جزائری، سید محمود مرعشی نجفی، سید جمال الدین گلپایگانی و افرادی مانند آنان دیده می شود.

آثار و تألیفات

آثار علمی او بسیارند و ما از همه آنها آگاهی نداریم، چرا که همواره سعی در کتمان و اخفای فضایل خود داشته است. معلومات ما درباره این آثار، مرهون گزارش دایی او، سید ابوالحسن و نیز بعضی فهرست نویسان و تذکره نویسان است که در جای خود به نام آنان اشاره ای می کنیم، إن شاء الله .

آثار علمی سیّد(رحمة الله علیه) را می توان به دو دسته تقسیم کرد: اوّل: آثار دوران زندگی در هند؛ دوم: آثار او در عتبات.

آثار دوران هند (قبل از هجرت او به عراق) را علّامه سیّد ابوالحسن رضوی (رحمه الله) چنین گزارش می کند:

1. تکمله رسالة الکر للشیخ البهائی(قدس سره)

2. حاشیة علی شرح هدایة القاضی المیبدی

3. حاشیة علی تقویم المحسنین

4. رسالة فی الأعمال الهندسیّة

5. شرح علی تحریر المحقق الطوسی لکتاب اوطوقس فی الکرة المتحرکة

6. شرح صفحة الأسطرلاب للشیخ البهائی (قدس سره)

7. رسالة فی معرفة البعد بین البلاد

8. تتمّة الرسالة المؤلّفة فی معرفة البعد بین البلاد

9. حواشی حاشیه معرفة للمولوی غلام یحیی

01. حواشی المیر زاهد علی شرح التهذیب

11. حاشیة علی شرح الچغمینی

21. العروة الوثقی

31. حاشیه بر شرح بیرجندی بر رساله فارسی خواجه نصیرالدین طوسی (رحمة الله علیه) در باب اسطرلاب

14. کشف الضمائر

15. شرح عبارة العلّامة(رحمةالله علیه) فی المنتهی فی عمل الدائرة الهندیّة

61. شرح عبارة العلّامة الکرباسی قدس سره فی المزاج فی باب القبلة

71. حاشیة علی رسالة ابن فهد الحلیّ(قدس سره) حول منازل القمر

81. حاشیة علی أمل الآمل للعاملی( رحمه الله)

91. شرح علی مبحث الزوال من شرح اللمعة

02. شرح روایة عبدالله بن سنان عن الصادق (علیه السلام) فی اختلاف الزوال باختلاف الفصول

12. حاشیة خلاصة الحساب

22. حاشیة علی شرح درایة الحدیث للشهید الثانی(قدس سره)

32. منتخب اتحاف السیوطی فی الأنساب

42. محاکمات بین شارحی مغنی اللبیب؛ الشمنی و الدمامینی

52. حاشیة القوانین

26. حاشیة ریاض المسائل

72. حاشیة شرح اللمعة.

بنابر گزارش علامه سید ابوالحسن رضوی سه کتاب اخیر را در اوایل تحصیل فقه و اصول نوشته است.

از آثار دوران بعد از هجرت او به عتبات آگاهی زیادی نداریم و این، به سبب روش سیّد در کتمان و اخفای فضائل خود است. با این وجود دو کتاب را از آثار او در این دوره می دانند:

إعلام الأعلام و تسلیک النفس إلی جناب القدس.

سیره عملی

مشرب سید مرتضی کشمیری (رحمه الله) و روش او در سلوک راه حضرت حق چیست؟ پاسخ به این سؤال با مشکلاتی همراه است. اطلاعات ما در این زمینه بسیار محدود است. از آثار مکتوب او جز عباراتی چند چیزی در دست نداریم و از شاگردان سلوکی او به جز چند مورد آگاه نیستیم. پس به تفصیل نمی دانیم که او در سیر و سلوک بیشتر بر چه جنبه هائی تاکید داشته است. با این وجود با نگاهی به آنچه خود او در عمل به آن ملتزم بوده و یا دیگران را به آن توصیه می کرده است نکاتی را به عنوان ویژگی های روش او می توانیم دریابیم:

توجه و ارادت به ثقلین، حسن خلق، احترام به سادات، تردد به زیارتگاه ها و مکان های مقدس، توجه در نماز، سجده های طولانی، زهد و قناعت، سکوت و عزلت، کم خوراکی، اذکار، ادعیه و عبادات خاص.20

مقامات و کرامات

کرامات بسیاری از آیت الله سید مرتضی کشمیری (رحمة الله علیه) نقل شده است. اما به دلیل رعایت اختصار در اینجا به ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم.

1. از او پرسیدند: «آیا کسی را می شناسید که خدمت امام زمان (علیه السلام) رسیده باشد؟»

فرمود: آری، کسی را می شناسم که از بلادِ کفر آمده و خدمت چهارده معصوم است.

منظور او خودش بوده که از هندوستان آمده و دائماً خدمت چهارده معصوم (علیهم السلام) بوده است.21

2. یکی از دوستداران سیّد گفت:

سیّد در رواق حیدری مشغول ذکر بود. نزدش رفتم و ناگهان دیدم لباس هایش و سجاده ای که بر آن [نشسته] بود و دیوار، همگی در ذکر، متابعت او را می کنند [ذکرِ او را تکرار می کنند]. از این حالت دچار وحشت شدم. سیّد دستش را بر من گذاشت و من به حالت اوّل و عادی بازگشتم و ذکر را فقط از او می شنیدم.22

3. نیز شیخ حسین همدر می گوید:

یک سال وقتی که حُجّاج برای زیارت بیت الله الحرام می رفتند، خیلی به زیارت پیامبر خدا مشتاق شدم و قصد کردم که همراه حُجّاج، پیاده بروم تا به کسی زحمت ندهم. هیچ کس غیر از خداوند عالَم از این نیّت حقیر مطلّع نشد. خدمت جناب سیّد - أعلی الله مقامه - مشرّف شدم که ایشان برای این کار استخاره کند تا هیچ تردیدی برایم باقی نمانَد و عزمم را جزم کنم و راهی شوم. در حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم: «استخاره ای با قرآن بفرمایید.» استخاره کردند و این آیه آمد: « یا أیّها الذین امنوا لاتدخلوا بیوت النبّی إلّا أن یؤذن لکم .»23

تبسّمی کرد و فرمود: «بهتر است در خدمت حضرت أبوالأئمّة [امیرالمؤمنین علیه السلام] باشید. هنوز مأمور نیستید که پیاده به حج و با این حالِ نداری و زحمت و تعب به زیارت پیغمبر خدا [صلی اللَّه علیه و آله ] بروید. إن شاء الله بعداً با استطاعت به حج و زیارت مشرف می شوید؛« فانّ مع العسر یسراً، إن مع العسر یُسراً.»24 من خیلی متعجّب شدم که ایشان چگونه این مطلب را فهمیدند؟ واگر فرض کنیم از دلالت آیه [ای که در جواب استخاره آمد] به این پاسخ رسیدند، اینکه من پیاده می خواهم بروم را از کجا فهمیدند؟

4. مرحوم قاضی(رحمة الله علیه) نقل فرمود:

« روزی در محضر آقای حاج سیّد مرتضی کشمیری (رحمة الله علیه) برای زیارت مرقد مطهّر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) از نجف اشرف به کربلای معلّی رفتیم و بدواً [ = در ابتدا]در حجره ای که در مدرسه بازار بین الحرمین بود وارد شدیم. این حجره منتهی الیه پله هایی بود که باید طی شود. مرحوم حاج سیّد مرتضی از جلو و من از عقب سر ایشان حرکت کردم. چون پله ها به پایان رسید و نظر بر در حجره نمودیم، دیدیم که مقفّل [= قفل شده ] است. مرحوم کشمیری نظری به من نموده و گفتند: می گویند هر کس نام مادر حضرت موسی را بر قفل بسته بخواند باز می شود. مادر من از مادر حضرت موسی کمتر نیست و دست به قفل بردند و گفتند: یا فاطمة! و قفل باز را در مقابل ما گذاردند و ما وارد حجره شدیم.»25

پی نوشت ها

1. مکارم الآثار، ج 6، ص 1916.

2. ترجمه، ص 18، همچنین آقا سید محمد رضی - دامت برکاته - فرمود: «پزشکی در بغداد ایشان را مسموم کرد و وقتی سیّد مطلب را فهمید و دانست که کار از کار گذشته است، دستور داد که او را به کاظمین ببرند.»

3. همان.

4. همان.

5. مکارم الآثار، ج 6، ص 1916.

6. آقا سیّد محمد رضی رضوی - دامت برکاته - وفات سیّد را در پنجاه و سه سالگی دانسته اند و بنابراین، از آنجا که سال ولادت او، 1268ق مورد اتفاق است، از نظر ایشان، سال وفات باید 1321ق باشد.

7. به نقل از آقا سیّد محمد رضی.

8. ترجمه، ص 18.

9. همان.

10. مکارم الآثار، ج 6، ص 6191؛ حجره سومِ سمت راست باب زینبیّة ؛ أعیان الشیعة، ج 5، ص 121.

11. ترجمه، ص 18

12. ترجمه، ص6.

13. ترجمه، ص 6.

14. محاضرات الأدباء، ج 1، ص 50؛ قال الخلیل: «العلم لایعطیک بعضه حتّی تعطیه کلّک.»

15. هدیّة الرازی، ص 110.

16. همان، ص 157

17. همان، ص 128

18. همان، ص 157.

19. شجره مبارکه،ص164(به نقل از اجازات المشایخ).

20. با توجه به اینکه مواردی که در اینجا ذکر می شوند در کتابی که در شرح احوالات جناب سید مرتضی کشمیری در دست انتشار است شرح داده شده ، در اینجا به ذکر فهرستی از آنان اکتفا کرده و خوانندگان محترم را به کتاب مذکور ارجاع می دهیم

21. به نقل یکی از شاگردان آقا سید عبدالکریم (قدس سره)

22. به نقل از آقای سید محمد رضی رضوی

23. سوره احزاب، آیه 53.

24. سوره انشراح آیه 6 - 5.

25. آیت الحق، ص 105 ؛ به نقل از مخطوطات علّامه سیّد محمد حسین حسینی طهرانی ( رحمه الله) .

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تبادل لینک هوشمند

.متشگرم از خداوند ارزوی توفیق برایتان دارم






آمار مطالب

:: کل مطالب : 633
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 12
:: بازدید هفته : 55
:: بازدید ماه : 1175
:: بازدید سال : 3250
:: بازدید کلی : 91945

RSS

Powered By
loxblog.Com