عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم از مطالب دینی مذهبی که حقیر مطالعه وجهت مطالعه شما عزیزان در وب سایت قرار داده ام بهره مند باشید از خداوند ارزوی توفیق تمام مسلمین خصوصا شیعیان علی ع را دارم
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





Alternative content


چشم پوشی از نامحرم
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : دو شنبه 31 فروردين 1394

شیخ رجبعلی خیاط :
چشمت به نامحرم می افتد
اگر خوشت نیاید که مریضی
اما اگر خوشت آمد فورا چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو :
یا خیر حبیب و محبوب …
یعنی : خدایا من تو را می‌خواهم ، اینها چیه ؟ اینها دوست داشتنی نیستند …


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جملات ناب از شیخ رجبعلی خیاط
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : دو شنبه 31 فروردين 1394


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
قران از منظر امام صادق (ع)
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : یک شنبه 30 فروردين 1394

گرچه تلاوت قرآن و حفظ كردن آیات آن ثواب دارد و ارزشمند است، ولى تكلیف مسلمانان در این حد خلاصه نمى‏شود. حفظ كردن باید همراه با عمل باشد و یاد دادن و یاد گرفتن به قصد اجراى‏ فرموده‏هاى خداى متعال. حضرت صادق(ع) فرموده است:

«الحافظ للقرآن، العامل به، مع السفره‏ الكرام البرره.‏» (9)

كسى كه حافظ قرآن و عمل كننده به آن باشد، همراه با سفیران ‏والامقام و نیكوكار الهى (فرشتگان مقرب) خواهد بود.

ضرورت آموختن قرآن نیز در كلام آن حضرت مطرح است. مى‏فرماید:

«ینبغى للمؤمن ان لایموت حتى یتعلم القرآن او یكون فى تعلمه‏.» (10)

سزاوار است كه مؤمن نمیرد، تا آن كه قرآن را آموخته باشد، یا در حال و مسیر فراگرفتن قرآن باشد.

با این حال، پاى بندى به احكام قرآن و عمل به آن در تعبیر امام‏ صادق(ع) چنین بیان شده است:«واحذر ان تقع من اقامتك حروفه فى‏اضاعه حدوده‏.» (11)

بپرهیز از این كه در مسیر اقامه حروف، به اضاعه حدود بیفتى.

بسیارند آنان كه در شكل و ظاهر به قرآن مى‏پردازند و در وراى ‏جلوه‏هاى ظاهرى قرآنى، عمل به قرآن مطرح نیست. این گونه برخورد تشریفاتى و مراسمى و شكلى با قرآن، در شان كلام الهى و منشورآسمانى نیست.



 

درخلال آیات قرآن، سرگذشت اقوامى از گذشته آمده است. چه نیكان وصالحان كه در سایه ایمان و عمل و پیروى از حق، سعادتمند شدند،چه عنودان و لجوجان كه با تكذیب انبیاء و انكار خدا و طغیان وفساد، گرفتار عذاب الهى گشتند. قرآن، كتاب قصه و داستان نیست،ولى سرشار از قصص و حكایات افراد و امتهاست و همه بر اساس درس ‏گرفتن و الهام و عبرت و پند.

امام صادق(ع) مى‏فرماید:

«علیكم بالقرآن! فما و جدتم آیه نجا بها من كان قبلكم فاعملوا به، و ما وجدتموه هلك من كان قبلكم فاجتنبوه.» (6)

برشما باد قرآن! هر آیه‏اى را كه یافتید كه گذشتگان، با عمل به‏ محتواى آن آیه نجات یافتند، شماهم به آن عمل كنید و هر آیه را دیدید كه بیانگر هلاكت پیشینیان است، شماهم از آن (عامل هلاكت) بپرهیزید.

این شیوه برخورد با آیات قرآن، سودمندترین شیوه‏اى است كه درعمل فردى و اجتماعى مسلمانان اثر مى‏گذارد و قرآن هدایتگر قارى‏ مى‏شود.



 

معارف قرآن بى‏پایان است. به تعبیر خود قرآن (تبیانا لكل شي‏ء)است، بیانگر هرچیز. هر پند و حكمت، هر حكم و قانون، هر علم ودانش ریشه در قرآن دارد. حتى براى آگاهى از سرگذشت پیشینیان و سرنوشت آیندگان و دانشهاى آسمان و زمین باید به قرآن نگریست و به كمك اهل ‏بیت علیهم السلام ، از این منبع و گنجینه كامل بهره ‏گرفت. امام صادق(ع) مى‏فرماید:

«خداوند بى‏همتا و قدرتمند، كتاب خویش را بر شما نازل فرمود واو راستگو و نیكوكار است. در قرآن، خبر شما و خبر آنان كه پیش‏ از شما بودند و آنان كه پس از شما خواهند آمد، همچنین خبرآسمان و زمین است...»(2)

و در سخن دیگرى به جنبه تبیان بودن قرآن چنین اشاره‏ مى‏فرماید:

"ان الله انزل فى‏القرآن تبیان كل شى‏ء، حتى و الله ما ترك شیئا یحتاج العباد الیه الا بینه للناس..." (3)

خداوند در قرآن، بیان هرچیز را نازل كرده است. به خدا قسم هیچ ‏چیزى را كه بندگان به آن نیازمندند، فروگذار نكرده و براى مردم ‏بیان فرموده است.



 

امام صادق‏ علیه السلام می‏فرماید:

«إنَّ هذَالقُرآنِ فیهِ مَنارُالهُدی‏ وَ مَصابیحُ الدُّجی‏ فَلْیَجُلْ جالٍ بَصَرَهُ وِ نَفْتَحُ لِلضِّیاءِ، نَظَرَهُ فَإنَّ التَّفَکَّرَ حَیاهُ قلْبِ الْبَصیرِ کَما یَمْشیِ الْمُسْتَنیرُ فِی‏الظُّلُماتِ بِالنُّورِ»

همانا قرآن (کتابی) است که در آن جایگاه نور هدایت و چراغ‏های شب تار است. پس شخص تیزبین باید که در آن دقّت نظر کند و برای پرتوش نظر خویش را بگشاید. زیرا کهاندیشه کردن، زندگانی و مایه حیات قلب بینا است. چنانکه آنکه جویای روشنایی است، در تاریکی‏ها به سبب نور راه پیماید.

اصول کافی، ج 4، ص 400، انتشارات علمیه اسلامیه

امام صادق‏علیه السلام می‏فرماید:

« إنَّ القُرآنَ لایُقرَاُ هَذْرَمَهً وَلکِنْ یُرَتَّلُ تَرْتیلاً فَإذا مَرَرْتَ بِآیَهٍ فیها ذِکْرُ الجَنَّهِ فَقِفْ عِنْدَها وَسَلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ الْجَنَّهَ وَ إذا مَرَرْتَ بِآیَهٍ فیها ذِکْرُ النَّارِ فَقِفْ عِنْدَها وَ تَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ »

هر آینه قرآن با سرعت و شتاب نباید خوانده شود و باید هموار و شمرده و با آهنگ خوش خوانده شود و هرگاه به آیه‏ای که در آن نام بهشت برده شده است، گذر کنی آنجا بایست و از خدای عزّوجلّ، بهشت را بخواه و چون به آیه‏ای که در آن ذکر دوزخ است، گذر کنی نزد آن نیز توقّف کن و از دوزخ به خدا پناه ببر.

اصول کافی، ج 4، ص 422.



 

امام صادق‏علیه السلام می‏فرماید:

«الْمُقْرِی‏ءُ بِلاعِلْمٍ کَالْمُعْجِبِ بِلامالٍ وَلامُلْکٍ‏»

قرائت کننده بدون علم و آگاهی، مثل کسی است که بدون مال و ملک از خود راضی باشد.

مستدرک الوسائل، ج 4، ص 252، موسّسه آل‏البیت.

و همچنین از امام صادق‏علیه السلام نقل شده است که فرمود:

ای مفضّل! اگر شیعیان ما در قرآن تدبّر می‏کردند، در فضیلت ما شک نمی‏نمودند.

بحارالانوار، ج 53، ص 26.



 

امام صادق علیه السلام فرمودند:

« نزل القرآن بایاک اعنی و اسمعی یا جاره »

قرآن مانند این ضربالمثل عربی نازل شده: به تو می گویم ولی ای همسایه تو گوش کن. ( نظیر این ضرب المثل در زبان فارسی : به در می گویم که دیوار بشوند)

و در روایت دیگری می فرماید:

« معناه ما عاتب الله عزوجل به علی نبیه فهو یعنی به ما قد مضی فی القرآن مثل قوله : { و لولا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلا} عنی بذلک غیره »

معنای آن اینست ( معنای حدیث قبل) که هرچه خدای عزوجل به پیامبرش صلی الله علیه و آله عتاب فرموده مقصود از آن دیگران است. مانند گفتار خداوند : { سوره اسرا آیه 74 – اگر نبود که ما تو را استوار داشتیم نزدیک بود کج شوی به سوی ایشان } و با این کلام غیر او را قصد کرده است.

اصول کافی / ج2 / « کتاب فضل القرآن » « باب نوادر » حدیث 14



 

از امام صادق علیه السلام پرسیده شد: قرآن و فرقان دو چیزند( دو معنی دارند) یا یک چیزند؟ فرمود:

« القرآن جمله الکتاب و الفرقان المحکم الواجب العمل به »

قرآن همه ی کتاب است و فرقان همان قسمت محکم آن است که عمل به آن واجب است.

اصول کافی / ج2 / « کتاب فضل القرآن » « باب نوادر » حدیث 1

 



 

حضرت صادق علیه السلام فرمودند:

« من قرا قرآن فی المصحف متع ببصره و خفف عن والدیه و ان کانا کافرین»

هرکه قرآن را از روی آن بخواند از دیدگان خود بهره مند شود و سبب سبک شدن عذاب پدر و مادرش گردد، اگرچه آن دو کافر باشند.

و نیز فرمودند:

« ثلاثه یشکون الی الله عز و جل: مسجد خراب لا یصلی فیه اهله و عالم بین جهال و مصحف معلق قد وقع علیه الغبار لا یقرا فیه. »

سه چیز است که بدرگاه خدای عزوجل شکایت کند:

مسجد ویرانی که اهلش در آن نماز نخوانند

و دانشمند و عالمی که میان نادان ها و جهال باشد

و قرآنی که گرد بر آن نشسته و کسی ان را نخواند.

اسحاق بن عمار گوید: بحضرت صادق علیه السلام عرض کردم: قربانت گردم من قرآن را حفظ دارم. آن را از حفظ بخوانم بهتر است یا از روی قرآن؟

فرمود: « بل اقراه و انظر فی المصحف فهو افضل اما علمت ان النظر فی المصحف عباده؟ »

بلکه آن را بخوان و نگاه به قرآن کن که بهتر است. آیا ندانسته ای که نگاه کردن در قرآن عبادت است؟

اصول کافی / ج2 /  « کتاب فضل القرآن » « باب قرآه القرآن فی المصحف»



 

من قرا القرآن فهو غنی و لا فقر بعده و الا ما به غنی »

هر که قرآن بخواند بی نیاز شود و نیازی پس از آن نیست( و اگر به قرآن بی نیاز نشود) هیچ چیز لو را بی نیاز نکند.

و نیز امام صادق فرمودند:

« من قرا القرآن و هو شاب مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه و جعله الله عزوجل مع السفره الکرام البرره و کان قرآن حجیزا عنه یوم القیامه... »




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چهل پند از امام علی (ع)
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : یک شنبه 30 فروردين 1394
 

1.توکل بر خدا 2.ادب در کلام 3.قصور در شهوت 4.اجتناب از غیبت 5. ملایمت با جاهلان 6. نظافت در پوشش7.عفو با قدرت 8. پرهیز از خشم 9. دوری از کبر 10. عیادت مریض 11. استقامت در کار 12. شکر بر نعمت 13.تفکر در امور 14. اندازه در معاش 15.دلجویی از غریبان 16. سعی در اخلاص 17. اکرام به مهمان 18.تامل در جواب  19. دادرسی در قضا 20. اصرارر در طاعت 21. راستی در گفتار 22. خدمت به خلق 23. سرعت در خیر 24.تقدم بر سلام  25. وفا بر  عهد 26.کناره جویی از بخل 27. عطا در مقام 28. احترام به والدین 29. شفقت با مردم 30. مخالفت با نفس31.نصرت بر جهاد 32. جوانمردی با مغلوب 33.نوازش یتیمان 34.پایداری بر حوادث 35.خشرویی با همسر 36. مصاحبت با نیکان 37.ایثار بر مساکین 38.  صبر بر مصاعب 39. امداد بر مظلوم 40.تعطیل در اثقام

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
گناه نکنید تا ظهور نزدیک گردد
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : یک شنبه 30 فروردين 1394
 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دعاى حضرت زهرا براى رفع گرفتارى های بزرگ
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : شنبه 29 فروردين 1394

حضرت زین العابدین علیه السّلام مى ‌فرماید: در روز عاشورا، پدرم مرا در حالى که خون از بدنش مى ‌جوشید به سینه‌ اش چسبانید و فرمود: پسرم، دعایى است براى رفع گرفتارى و نیاز شدید و مشکلى که پیش مى ‌آید. این دعا را مادرم فاطمه زهرا به من آموخته است و او خود از رسول خدا فرا گرفته بود و پیامبر را جبرائیل آموزش داده بود. از من فراگیر! آنگاه فرمود:

بخوان: بِحَقِّ یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ‏ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ یَا مَنْ یَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِینَ یَا مَنْ یَعْلَمُ مَا فِی الضَّمِیرِ یَا مُنَفِّسَ عَنِ الْمَکْرُوبِینَ یَا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُومِینَ یَا رَاحِمَ الشَّیْخِ الْکَبِیرِ یَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ یَا مَنْ لَا یَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی[ذکر حاجت].[۱]

ترجمه: خداوندا! به حقّ «یاسین» و قرآن حکیم، و به حقّ «طه» و قرآن عظیم، اى کسى که تواناى برآوردن نیازهاى درخواست کنندگان و محتاجانى، اى کسى که به آنچه در ضمیر و باطن است، آگاهى دارى! اى زداینده ی اندوه و دل شکسته‌گان، اى گشاینده ی غم افسردگان! اى مهربان نسبت به پیرمرد کهنسال، و اى روزى دهنده ی کودک خردسال! اى کسى که نیازمند به تفسیر و بیان نیست، بر محمّد و خاندان محمّد درود بفرست و براى من انجام ده [ذکر حاجت]!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شعری که مقام معظم رهبری را به گریه انداخت
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : شنبه 29 فروردين 1394

شعری که مقام معظم رهبری را به گریه انداخت

 

 

اخیراً رهبر معظم انقلاب با جمعی از خانواده‎های شهدا دیدار داشتند.

در دیدار با یکی از این خانواده‎ها، رهبری از حاضران عکس شهید را طلب می‎کنند. زیر تصویر شهید، یک رباعی نوشته شده بود که ایشان با خواندنش به شدت منقلب می‌شوند.

 بنا به رسم قدیمی دیدار رهبر انقلاب حضرت آیت‎الله العظمی خامنه‎ای با خانواده‎های شهدا، اخیراً نیز ایشان با جمعی از خانواده‎های شهدا دیدار داشتند. در دیدار با یکی از این خانواده‎ها، رهبری از حاضران عکس شهید را طلب می‎کنند. با آوردن عکس نزد ایشان، چشمانشان به  رباعی زیر عکس می‎افتد و در همان خوانش نخست شعر را برای جمع قرائت می‎کنند. رهبر معظم انقلاب با خواندن سطر آخر رباعی ناگهان منقلب می‎شوند و از ته دل به گریه می‎افتند:

 

 ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند

از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند​


ما مدعیانِ صفِ اول بودیم

از آخر مجلس شهدا را چیدند


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عکس هائی از پیامبر و........
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 28 فروردين 1394


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگی نامه حضرت مهدی (ع)
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 28 فروردين 1394

زندگی نامه حضرت مهدی (ع))

 

ولادت
ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نیمه شعبان سال 255یا 256هجری بود پس از اینكه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام یازدهم حضرت عسكری ( ع ) رسید ، كم كم در بین فرمانروایان و دستگاه حكومت جبار ، نگرانی هایی پدید آمد . علت آن اخبار و احادیثی بود كه در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسكری ( ع ) فرزندی  تولد خواهد یافت كه تخت و كاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد كرد و عدل و داد را جانشین ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احادیثی كه بخصوص از پیغمبر ( ص ) رسیده بود ، این مطلب زیاد گفته شده و به گوش زمامداران رسیده بود   در این زمان یعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی  ، هشتمین خلیفه عباسی   ، كه حكومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مركز حكومت عباسی   قرار داد این اندیشه - كه ظهور مصلحی پایه های حكومت ستمكاران را متزلزل می نماید و باید از تولد نوزادان جلوگیری كرد ، و حتی مادران بیگناه را كشت ، و یا قابله هایی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاریخ نظایری دارد . در زمان حضرت ابراهیم ( ع ) نمرود چنین كرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نیز به همین روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران می خواهند مشعل حق را خاموش كنند ، غافل از آنكه ، خداوند نور خود را تمام و كامل می كند ، اگر چه كافران و ستمگران نخواهند در مورد نوزاد مبارك قدم حضرت امام حسن عسكری ( ع ) نیز داستان تاریخ به گونه ای   شگفت انگیز و معجزه آسا تكرار شد   امام دهم بیست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام یازدهم ( ع ) نیز در آنجا زیر نظر و نگهبانی حكومت به سر می برد به هنگامی كه ولادت ، این اختر تابناك ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزدیك گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پدید آمدن این نوزاد جلوگیری كنند ، و اگر پدید آمد و بدین جهان پای  نهاد ، او را از میان بردارند   بدین علت بود كه چگونگی احوال مهدی   ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته می شد ، جز چند تن معدود از نزدیكان ، یا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسكری ( ع ) كسی او را نمی دید . آنان نیز مهدی  را گاه بگاه می دیدند ، نه همیشه و به صورت عادی.

شیعیان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده كردند
در مدت 5 یا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی  كه پدر بزرگوارش حیات داشت ، شیعیان خاص به حضور حضرت مهدی ( ع) می رسیدند   از جمله چهل تن به محضر امام یازدهم رسیدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنمایاند تا او را بشناسند ، و امام چنان كرد   آنان پسری را دیدند كه بیرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبیه به پدر خویش . امام عسكری فرمود : " پس از من ، این پسر امام شماست ، و خلیفه من است در میان شما ، امراو را اطاعت كنید ، از گرد رهبری او پراكنده نگردید ، كه هلاك می شوید و دینتان تباه می گردد . این را هم بدانید كه شما او را پس از امروز نخواهید دید ، تا اینكه زمانی دراز بگذرد . بنابراین از نایب او ، عثمان بن سعید ، اطاعت كنید " . و بدین گونه ، امام یازدهم ، ضمن تصریح به واقع شدن غیبت كبری ، امام مهدی را به جماعت شیعیان معرفی فرمود ، و استمرار سلسله ولایت را اعلام داشت .یكی  از متفكران و فیلسوفان قرن سوم هجری كه به حضور امام رسیده است ، ابو سهل نوبختی می باشد باری ، حضرت مهدی ( ع ) پنهان می زیست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكری   در روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری دیده از جهان فرو بست . در این روز بنا به سنت اسلامی ، می بایست حضرت مهدی بر پیكر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفای ستمگر عباسی جریان امامت را نتوانند تمام شده اعلام كنند ، و یا بد خواهان آن را از مسیر اصلی منحرف كنند ، و وراثت معنوی  و رسالت اسلامی و ولایت دینی را به دست دیگران سپارند . بدین سان ، مردم دیدند كودكی همچون خورشید تابان با شكوه هر چه تمامتر از سرای امام بیرون آمد ، و جعفر كذاب عموی خود را كه آماده نماز گزاردن بر پیكر امام بود به كناری زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد


ضرورت غیبت آخرین امام
 بیرون آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد كارگزاران و ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسكری (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بیشتر جستند كمتر یافتند ، و در چنین شرایطی بود كه برای بقای   حجت حق تعالی ، امر غیبت امام دوازدهم پیش آمد و جز این راهی برای حفظ جان آن " خلیفه خدا درزمین " نبود ، زیرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بین مردم همان بود و قتلش همان . پس مشیت و حكمت الهی  بر این تعلق گرفت كه حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وی  كوتاه گردد ، و واسطه فیوضات ربانی ، بر اهل زمین سالم ماند . بدین صورت حجت خدا ، هر چند آشكار نیست ، اما انوار هدایتش از پس پرده غیبت راهنمای موالیان و دوستانش می باشد . ضمنا این كیفر كردار امت اسلامی است كه نه تنها از مسیر ولایت و اطاعت امیر المؤمنین علی   ( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلكه به آزار و قتل آنان نیز اقدام كرد ، و لزوم نهان زیستی آخرین امام را برای حفظ جانش سبب شد در این باب سخن بسیار است و مجال تنگ ، اما برای   اینكه خوانندگان به اهمیت وجود امام غایب در جهان بینی تشیع پی برند ، به نقل قول پروفسور هانری كربن - مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی كه با علامه طباطبائی داشته ، می پردازیم :" به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است كه رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق ، برای همیشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پیوستگی  ولایت را زنده و پابر جا می دارد ... تنها مذهب تشیع است كه نبوت را با حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - ختم شده می داند ، ولی ولایت راكه همان رابطه هدایت و تكمیل می باشد ، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده می داند . رابطه ای  كه از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی كشف نماید ، بواسطه دعوتهای دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و عیسی و محمد - صلوات الله علیهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولایت جانشینان وی ( به عقیده شیعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقیقتی است زنده كه هرگز نظ ر علمی نمی تواند او ر ا از خرافات شمرده از لیست حقایق حذف نماید آری تنها مذهب تشیع است كه به زندگی این حقیقت ، لباس دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است كه این حقیقت میان عالم انسانی و الوهی  ، برای همیشه ، باقی و پا برجاست " یعنی  با اعتقاد به امام حی غایب


صورت و سیرت مهدی ع
چهره و شمایل حضرت مهدی ( ع ) را راویان حدیث شیعی و سنی چنین نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و كشیده ، چشمانش سیاه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهایش براق و گشاد ، بینی اش كشیده و زیبا، پیشانی اش بلند و تابنده . استخوان بندی اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهایش درشت .گونه هایش كم گوشت و اندكی متمایل به زردی  - كه از بیداری شب عارض شده -بر گونه راستش خالی مشكین . عضلاتش پیچیده و محكم ، موی سرش بر لاله گوش ریخته ، اندامش متناسب و زیبا ، هیاتش خوش منظر و رباینده ، رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شكوهمند غرق . قیافه اش از حشمت و شكوه رهبری سرشار .نگاهش دگرگون كننده ، خروشش دریاسان ، و فریادش همه گیر " .حضرت مهدی صاحب علم و حكمت بسیار است و دارنده ذخایر پیامبران است . وی   نهمین امام است از نسل امام حسین ( ع ) اكنون از نظرها غایب است . ولی مطلق و خاتم اولیاء و وصی اوصیاء و قائد جهانی و انقلابی  اكبر است . چون ظاهر شود ، به كعبه تكیه كند ، و پرچم پیامبر ( ص ) را در دست گیرد و دین خدا را زنده و احكام خدا را در سراسر گیتی جاری كند . و جهان را پر از عدل و داد و مهربانی كند .حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است . مهدی ( ع ) عادل است و خجسته و پاكیزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند . در حكومت او ، به احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا كه حد خدایی جاری گردد .مهدی ( ع ) حق هر حقداری را بگیرد و به او بدهد . حتی  اگر حق كسی زیر دندان دیگری   باشد ، از زیر دندان انسان بسیار متجاوز و غاصب بیرون كشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حكومت مهدی ( ع ) حكومت جباران و مستكبران ، و نفوذ سیاسی   منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مكه - قبله مسلمین - مركز حكومت انقلابی مهدی   شود . نخستین افراد قیام او ، در آن شهر گرد آیند و در آنجا به او بپیوندند ...برخی به او بگروند ، با دیگران جنگ كند ، و هیچ صاحب قدرتی و صاحب مرامی   ، باقی   نماند و دیگر هیچ سیاستی و حكومتی ، جز حكومت حقه و سیاست عادله قرآنی   ، در جهان جریان نیابد . آری ، چون مهدی ( ع ) قیام كند زمینی  نماند ، مگر آنكه در آنجا گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حكومت مهدی ( ع ) به همه مردم ، حكمت و علم بیاموزند ، تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پیامبر ( ص ) قضاوت كنند . در آن روزگار ، قدرت عقلی توده ها تمركز یابد . مهدی ( ع ) با تایید الهی   ، خردهای مردمان را به كمال رساند و فرزانگی  در همگان پدید آورد ... .مهدی ( ع ) فریاد رسی است كه خداوند او را بفرستد تا به فریاد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسایش و وفور نعمتی  بیمانند دست یابند . حتی   چهارپایان فراوان گردند و با دیگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمین گیاهان بسیار رویاند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفینه های  زمین و دیگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بیفسرد ، رسم ستم و شبیخون و غارتگری برافتد و جنگها از میان برود .در جهان جای ویرانی نماند ، مگر آنكه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احكام مهدی ( ع ) و در حكومت وی ، سر سوزنی  ظلم و بیداد بر كسی نرود و رنجی بر دلی ننشیند .مهدی ، عدالت را ، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه های مردمان كند و دادگری او همه جا را بگیرد .


شمشیر حضرت مهدی ع

شمشیر مهدی ، سیف الله و سیف الله المنتقم است . شمشیری است خدائی   ،شمشیری است انتقام گیرنده از ستمگران و مستكبران . شمشیر مهدی شمشیر انتقام از همه جانیان در طول تاریخ است . درندگان متمدن آدمكش را می كشد ، اما بر سر ضعیفان و مستضعفان رحمت می بارد و آنها را می نوازد .
روزگار موعظه و نصیحت در زمان او دیگر نیست . پیامبران و امامان و اولیاء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجای آوردند . بسیاری  از مردم نشنیدند و راه باطل خود را رفتند و حتی اولیاء حق را زهر خوراندند و كشتند . اما در زمان حضرت مهدی   باید از آنها انتقام گرفته شود . مهدی ع   آن قدر از ستمگران را بكشد كه بعضی گویند : این مرد از آل محمد ص نیست . اما او از آل محمد ( ص ) است یعنی از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانیت است . از روایات شگفت انگیزی كه در مورد حضرت مهدی ع   آمده است ، خبری است كه از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در این روایت
حضرت باقر   ع   می گویند : " مهدی ، بر مركبهای پر صدایی ، كه آتش و نور در آنها تعبیه شده است ، سوار می شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر می كند " . و نیز در روایت امام محمد باقر   ع   گفته شده است كه بیشتر آسمانها ، آباد و محل سكونت است . البته این آسمان شناسی اسلامی ، كه از مكتب ائمه طاهرین   ع استفاده می شود ، ربطی به آسمان شناسی یونانی و هیئت بطلمیوسی ندارد ... و هر چه در آسمان شناسی یونانی ، محدود بودن فلك ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسی اسلامی ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بیشمار و قمرها و منظومه های فراوان . و گفتن چنین مطالبی از طرف پیامبر اكرم   ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غیب و علم خدائی امكان نداشته است


غیبت كوتاه مدت یا غیبت صغری
مدت غیبت صغری بیش از هفتاد سال بطول نینجامید   از سال 260ه. تا سال 329ه كه در این مدت نایبان خاص ، به محضر حضرت مهدی ( ع ) می رسیدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم می رساندند . نایبان خاص كه افتخار رسیدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن می باشند كه به " نواب خاص " یا " نایبان ویژه " معروفند . نخستین نایب خاص مهدی ( ع ) عثمان بن سعید اسدی است . كه ظاهرا بعد از سال 260 هجری وفات كرد ، و در بغداد به خاك سپرده شد . عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش یافته بود . محمد بن عثمان : دومین سفیر و نایب امام ع   محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید است كه در سال 305هجری وفات كرد و در بغداد بخاك سپرده شد .نیابت و سفارت محمد بن سعید نزدیك چهل سال بطول انجامید . حسین بن روح نوبختی : سومین سفیر ، حسین بن روح نوبختی بود كه در سال 326هجری فوت كرد . علی بن محمد سمری : چهارمین سفیر و نایب امام حجه بن الحسن ( ع ) است كه در سال 329هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزدیك آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن یعقوب كلینی است .همین بزرگان و عالمان و روحانیون برجسته و پرهیزگار و زاهد و آگاه در دوره غیبت صغری واسطه ارتباط مردم با امام غایب و حل مشكلات آنها بوسیله حضرت مهدی  ع بودند .


غیبت دراز مدت یا غیبت كبری و نیابت عامه
این دوره بعد از زمان غیبت صغری آغاز شد ، و تاكنون ادامه دارد .این مدت دوران امتحان و سنجش ایمان و عمل مردم است . در زمان نیابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده ای  به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصی كه آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق كند ، نایب عام امام ع باشد و به نیابت از سوی امام ، ولی  جامعه باشد در امر دین و دنیا . بنابراین ، در هیچ دوره ای پیوند امام ( ع ) با مردم گسیخته نشده و نبوده است . اكنون نیز ، كه دوران نیابت عامه است ، عالم بزرگی  كه دارای همه شرایط فقیه و دانای دین بوده است و نیز شرایط رهبری را دارد ، در راس جامعه قرار می گیرد و مردم به او مراجعه می كنند و او صاحب " ولایت شرعیه " است به نیابت از حضرت مهدی ( ع ) . بنابراین ، اگر نایب امام ( ع ) در این دوره ، حكومتی را درست و صالح نداند آن حكومت طاغوتی است ، زیرا رابطه ای با خدا و دین خدا و امامت و نظارت شرعی اسلامی ندارد . بنابر راهنمایی امام زمان   عجل الله فرجه   برای حفظ انتقال موجودیت تشیع و دین خدا ، باید همیشه عالم و فقیهی در راس جامعه شیعه قرار گیرد كه شایسته و اهل باشد ، و چون كسی  - با اعلمیت و اولویت - در راس جامعه دینی و اسلامی قرار گرفت باید مجتهدان و علمای  دیگر مقام او را پاس دارند ، و برای نگهداری وحدت اسلامی و تمركز قدرت دینی  او را كمك رسانند ، تا قدرتهای   فاسد نتوانند آن را متلاشی و متزلزل كنند . گر چه دوری ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدی ( ع ) - بسیار درد آور است ، ولی بهر حال - در این دوره آزمایش - اعتقاد ما اینست كه حضرت مهدی ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگی می كند ، روزی  كه " اقتضای تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابی پر شور و حركتی   خونین و پردامنه ، بشریت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحید و آیین اسلامی  را عزت دوباره خواهد بخشید .


اعتقاد به مهدویت در دوره های گذشته
اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجی در دینهای دیگر مانند : یهودی ، زردشتی ، مسیحی و مدعیان نبوت عموما ، و دین مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان یك اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .


اعتقاد به حضرت مهدی  ( ع ) منحصر به شیعه نیست
عقیده به ظهور حضرت مهدی ( ع ) فقط مربوط به شیعیان و عالم تشیع نیست ،بلكه بسیاری از مذاهب اهل سنت( مالكی ، حنفی  ، شافعی و حنبلی و ... ) به این اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، این موضوع را در كتابهای فراوان خود آورده اند و احادیث پیغمبر ( ص ) را درباره مهدی ( ع ) از حدیثهای متواتر و صحیح می دانند.

دعاى عَظُمَ الْبَلاَءُ
این دعاء حضرت صاحب الا مرعلیه السلام است كه تعلیم فرمود آنرا به شخصى كه محبوس بود پس خلاص شد

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَف اَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِط اَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّج اَّءُ

خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و امید قطع شد

وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْكَ

و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیرى شد و تویى یاور و شكوه بسوى تو است

الْمُشْتَكى وَعَلَیْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى

و اعتماد و تكیه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدایا درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ

محمد و آل محمد آن زمامدارانى كه پیرویشان را بر ما واجب كردى و بدین سبب مقام

وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً كَلَمْحِ

و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیك مانند

الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِكْفِیانى

چشم بر هم زدن یا نزدیكتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا كفایت كنید

فَاِنَّكُما كافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ

كه شمایید كفایت كننده ام و مرا یارى كنید كه شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب

الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ

الزمان فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا دریاب مرا دریاب مرا همین ساعت

السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ

همین ساعت هم اكنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق

مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ

محمد و آل پاكیزه اش

 

دعاى امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه
كفعمى در مصباح فرموده این دعاء حضرت مهدى صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ است

  اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِیَةِ

خدایا روزى ما كن توفیق اطاعت و دورى از گناه

وَصِدْقَ النِّیَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَكْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِْسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ

و صدق و صفاى در نیت و شناختن آنچه حرمتش لازم است و گرامى دار ما را بوسیله هدایت شدن و استقامت و استوار كن

اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمَةِ وَامْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ

زبانهاى ما را به درستگویى و حكمت و لبریز كن دلهاى ما را از دانش و معرفت و پاك كن

بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاكْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ

اندرون ما را از غذاهاى حرام و شبهه ناك و بازدار دستهاى ما را از ستم و دزدى

وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ

و بپوشان چشمان ما را از هرزگى و خیانت و ببند گوشهاى ما را از شنیدن سخنان بیهوده

وَالْغیبَةِ وَتَفَضَّلْ عَلى عُلَماَّئِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصیحَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمینَ

و غیبت و تفضل فرما بر علماى ما به پارسایى و خیرخواهى كردن و بر دانش آموزان

بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعینَ بِالاِْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى

به كوشش داشتن و شوق و بر شنوندگان به پیروى كردن و پند گرفتن و بر

مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفاَّءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفَةِ

بیماران مسلمان به بهبودى یافتن و آسودگى و بر مردگان آنها به عطوفت

وَالرَّحْمَةِ وَعَلى مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّكینَةِ وَعَلَى الشَّبابِ

و مهربانى كردن و بر پیرانمان به وقار و سنگینى و بر جوانان

بِالاِْنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّساَّءِ بِالْحَیاَّءِ وَالْعِفَّةِ وَعَلَى الاْغْنِیاَّءِ

به بازگشت و توبه و بر زنان به شرم و عفت و بر توانگران

بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَراَّءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ

به فروتنى و بخشش كردن و بر مستمندان به شكیبائى و قناعت و بر پیكار كنندگان

بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُْسَراَّءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُْمَراَّءِ

به یارى و پیروزى و بر اسیران به رهایى یافتن و آسودگى و بر زمامداران

بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاِْنْصافِ وَحُسْنِ السّیرَةِ وَبارِكْ

به عدالت داشتن و دلسوزى و بر ملت به انصاف و خوش رفتارى و بركت ده

لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ

براى حاجیان و زائران در توشه و خرجى و به انجام رسان آنچه را بر ایشان واجب كردى از

الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَالرّاحِمینَ  

اعمال حج و عمرة بوسیله فضل و رحمت خودت اى مهربانترین مهربانان

 

دعاى الهِى بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ

درمهج ذكر شده كه این دعاء حضرت حجّة علیه السلام است

اِلهى بِحَقِّ مَنْ ناجاكَ وَبِحَقِّ مَنْ

خدایا به حق هركه با تو راز گوید و به حق هر كه

دَعاكَ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ

تو را در صحرا و دریا بخواند تفضل فرما بر فقیران مؤ منین و مؤ منات

باِلْغَناَّءِ وَالثَّرْوَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُؤْمِنینَ والْمُؤْمِناتِ بِالشِّفاَّءِ

به توانگرى و ثروت و بر بیماران مؤ منین و مؤ منات به بهبودى یافتن

وَالصِّحَةِ وَعَلى اَحْیاَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَالْكَرامَةِ

و تندرستى و بر زندگان مؤ منین و مؤ منات به لطف و بزرگوارى

وَعَلى اَمْواتُ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ وَعَلى

و بر مردگان مؤ منین و مؤ منات به آمرزش و مهربانى و بر

غُرَباَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ اِلى اَوْطانِهِمْ سالِمینَ غانِمینَ

غریبان مؤ منین و مؤ منات به بازگرداندن آنها به وطنشان بسلامتى و بهره مندى به حق

بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ

محمد و آل او همگى

 

استغاثه به امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه
سیّد علیخان در كلم طیّب فرموده این استغاثه ایست بحضرت صاحب الزّمان صلوات الله علیه هر جا كه باشى دو ركعت نماز بحمد و هر سوره كه خواهى بگذار پس رو بقبله زیر آسمان بایست و بگو:

سَلامُ اللّهِ الْكامِلُ التّاَّمُّ

سلام خدا بطور كامل

الشّامِلُ الْعاَّمُّ وَصَلَواتُهُ الدّاَّئِمَةُ وَبَرَكاتُهُ الْقاَّئِمَةُ التّاَّمَّةُ عَلى حُجَّةِ

و تمام و همه جانبه و عمومى و درودهاى ممتد و پیوسته و بركتهاى پابرجا و تام و تمامش بر حجت

اللّهِ وَوَلِیِّهِ فى اَرْضِهِ وَبِلادِهِ وَخَلیفَتِهِ عَلى خَلْقِهِ وَعِبادِهِ وَسُلالَةِ

خدا و ولى او در زمین و سایر كشورهایش و جانشین او بر خلق و بندگانش و نژاد پاك

النُّبُوَّةِ وَبَقِیَّةِ الْعِتْرَةِ وَالصَّفْوَةِ صاحِبِ الزَّمانِ وَمُظْهِرِ الاْ یمانِ

نبوت و باقیمانده عترت و (آن سرور) برگزیده یعنى حضرت صاحب الزمان و آشكاركننده ایمان

وَمُلَقِّنِ اَحْكامِ الْقُرْآنِ وَمُطَهِّرِ الاْرْضِ وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ

و یاددهنده احكام قرآن و پاك كننده زمین و گسترنده عدالت در درازا و پهناى

وَالْعَرْضِ وَالْحُجِّةِ الْقاَّئِمِ الْمَهْدِىِّ الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِىِّ وَابْنِ

زمین و حجت قائم مهدى آن امام منتظر پسندیده و فرزند

الاْئِمَّةِ الطّاهِرینَ الْوَصِىِّ بْنِ الاْوْصِیاَّءِ الْمَرْضِیّینَ الْهادِى

امامان پاكیزه و وصى فرزند اوصیاء پسندیده آن راهنماى

الْمَعْصُومِ ابْنِ الاْئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومینَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا مُعِزَّ

معصوم فرزند امامان راهنماى معصوم سلام بر تو اى عزت بخش مردم

الْمُؤْمِنینَ الْمُسْتَضْعَفینَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا مُذِلَّ الْكافِرینَ

مؤ منى كه ناتوان و خوارشان شمرند سلام بر تو اى خواركننده كافران

الْمُتَكَبِّرینَ الظّالِمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ الزَّمانِ

سركش و ستمكار سلام بر تو اى مولاى من اى صاحب الزمان

السَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ

سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند امیرمؤ منان

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ

سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا بانوى زنان جهانیان سلام

عَلَیْكَ یَا بْنَ الاْئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومینَ وَالاِْمامِ عَلَى الْخَلْقِ

بر تو اى فرزند پیشوایان و حجتهاى معصوم و پیشواى بر خلق

اَجْمَعینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلایَةِ

همگى سلام بر تو اى سرور من سلام مخلصانه من به تو در ولایت و پیرویت

اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ قَوْلاً وَفِعْلاً وَاَنْتَ الَّذى تَمْلاَُ الاْرْضَ

گواهى دهم كه تویى آن پیشواى راه یافته چه در گفتار و چه در كردار و تویى آن بزرگوارى كه زمین را پر از

قِسْطاً وَعَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَكَ وَسَهَّلَ

عدل و داد كنى پس آنكه پر از ستم و بیدادگرى شده باشد پس از خدا خواهم كه شتاب كند در فرج تو و راه آمدنت را هموار

مَخْرَجَكَ وَقَرَّبَ زَمانَكَ وَكَثَّرَ اَنْصارَكَ وَاَعْوانَكَ وَاَنْجَزَ لَكَ ما

و زمان ظهورت را نزدیك و یار و یاورت را بسیار گرداند و آنچه

وَعَدَكَ فَهُوَ اَصْدَقُ الْقاَّئِلینَ وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا

به تو وعده فرموده درباره ات وفا كند زیرا كه او راستگوترین گویندگان است كه فرموده ((و ما خواستیم بر كسانى كه

فِى الاْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ

در زمین زبون شمرده مى شدند منت نهیم و ایشان را پیشوایانى كنیم و وارثانشان گردانیم )) اى سرور من اى صاحب

الزَّمانِ یَابْنَ رَسُولِاللّهِ حاجَتى كَذاوَكَذا (وبجاى كَذاوَكَذاحاجات خودراذكركند (

الزمان اى فرزند رسول خدا حاجتم این و این است

فَاشْفَعْ لى فى نَجاحِها فَقَدْ تَوَجَّهْتُ اِلَیْكَ بِحاجَتى لِعِلْمى اَنَّ لَكَ

پس شفاعت كن برایم در برآمدنش زیرا كه من با حاجت خویش به تو متوجه شده ام زیرا مى دانم كه

عِنْدَ اللّهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَمَقاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ بِاَمْرِهِ

شفاعت تو به درگاه خدا پذیرفته و مقامت پسندیده است پس به حق همان خدایى كه شما را در كار خود مخصوص كرده

وَارْتَضاكُمْ لِسِرِّهِ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَ اللّهِ بَیْنَكُمْ وَبَیْنَهُ سَلِ اللّهَ

و براى راز و سِرّش پسندیده و بدان مقامى كه شما در نزد خدا میان خود و او دارید كه از خداى

تَعالى فى نُجْحِ طَلِبَتى وَاِجابَةِ دَعْوَتى وَكَشْفِ كُرْبَتى

تعالى بخواهى من به خواسته ام برسم و دعایم اجابت شود و اندوهم برطرف گردد

و بخواه هر چه خواهى كه برآورده مى شود انشاء الله تعالى مؤ لف گوید: كه بهتر آنست كه در ركعت اوّل نماز این استغاثه بعد از حمد سوره اِنّا فَتَحْنا بخواند و در ركعت دویّم اذا جآءَ نَصْرُ اللّهِ .

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جانبازان اعصاب و روان دربرابر سکوت شهر!
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 28 فروردين 1394

جانبازان اعصاب و روان دربرابر سکوت شهر!


بسم الله الرحمن الرحیم
تفقد از حال جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که از جان و مال و خانواده شان برای حفظ دین و ایمان و مال و ناموس مردم گذشتند همواره یکی از تکالیف و تعهدات ما در مقابل ایشان است. در میان ایشان جانبازان اعصاب و روان از مظلومیت مضاعفی برخوردارند ضمن اینکه خانواده های ایشان نیز شریک دردهای جانباز هستند. برای آشنایی با وضعیت زندگی این جانبازان مصاحبه ای را با آقای جلالی مربی ورزش جانبازان اعصاب و روان که از نزدیک با این جانبازان برخورد داشته و در زندگی ایشان وارد شده، ترتیب دادیم.

فرهنگ نیوز: جانباز اعصاب و روان در اثر چه حادثه ای جانباز می شود؟ ابعاد مریضی و مشکلات این جانبازان چیست؟

اجازه بدهید کمی در مورد چرایی جانباز شدن این عزیزان صحبت کنم. نگاه کنید در طول تاریخ بسیار رزمنده و جانباز و شهید داشته ایم که در راه ایمان و عقاید خود به میدان جنگ می رفتند. جانباز کسی است که به خاطر ایمانش به خدا و پیغمبر و با اراده شخصی خودش به میدان کارزار رفته و در صحنه جنگ زخمی شده و جانباز نامیده می شود. رزمندگان دفاع مقدس از دانشگاه و خانواده و شغلشان گذشتند و به میدان جنگ رفتند زیرا به امام و فرمان او ایمان داشتند.

در دفاع مقدس رزمندگان با یک کشور درگیر نبودند، قریب به 38 کشور جهان به عراق کمک می کردند ضمن اینکه با دشمنان خودی همچون مجاهدین خلقی ها هم درگیر بودند، منافقین در نیروهای خودی نفوذ می کردند و مثلا به یکباره نارنجک در اتاق فرماندهان می انداختند. شرایط محیطی و آب و هوایی برای همه رزمندگان مناسب نبود، حیوانات عجیبی که در آنجا آزار می دادند. خوب شرایط جنگ هم که شرایط خاصی است. شما فکر کنید یک رزمنده مدام در کنارش می بیند دوستانش را که به وضع فجیعی کشته می شوند، سختی های مختلف به او فشار می آورد و در آخر هم یک بمب در کنارش منفجر می شود و موج انفجار او را می گیرد و بسیاری از جانبازان اعصاب و روان به این شکل جانباز می شدند.

حالا همه این جانبازان با درصدهای مختلف جانبازی شرایط مشکلی را در زندگی دارند. این جانبازان خانواده دارند، باید دنبال دوا و درمان خودشان باشند، دختر و پسری دارند که باید عروس و داماد کنند و حداقل می توان ادعا کرد هرگونه مشکلی که در زندگی امروز ما وجود دارد مثل مسکن و گرانی گریبانگیر ایشان هم هست.


اینها کسانی اند که بخاطر حفاظت از ناموس ما و بخاطر امنیت و پیشرفت این سرزمین الان دوران سخت جانبازی را تحمل می کنند. بنده با جانبازان اعصاب و روان کار می کنم با جانبازان شیمیایی و قطع نخاعی هم کار می کنم، باور کنید زندگی سخت و مشقت باری دارند که هیچ عقل سلیمی و هیچ کشوری چنین کسانی را که بخاطر دفاع از مملکتشان به این وضعیت دچار شدند در مشکلات مادی زندگی شان رها نمی کند ضمن اینکه مردم کشور از ایشان تجلیل می کنند.

از میان جانبازان مختلفی که وجود دارد بگذارید از جانبازان مظلوم اعصاب و روان بگویم.

کسی که دندان درد دارد، می فهمد و به دندان پزشک مراجعه می کند اما جانباز اعصاب و روان چه می کند! دندان ایشان درد می کند، دهانش باد می کند اما متوجه نمی شود، اعصاب دردی ایشان کار نمی کند چون درد زیادی کشیدند. پزشک ها و روانشناسان کار می کنند تا بفهمند چه مشکلی برای این جانباز اتفاق افتاده تا هم داروهایش را مشخص کنند و هم درمانش جهت دار شود.

این جانبازان اصلا متوجه درد در بدنشان نمی شوند، به یکباره می بینیم صورتشان زخم برداشته، در آسایشگاه همدیگر را می زنند و متوجه نمی شوند حالا چگونه می توان از این عزیزان قدردانی کرد؟ من فکر می کنم ایشان از دین ما دفاع کردند و الان هر گونه دین و جایگاهی که در زندگی داریم مدیون ایشانیم.



فرهنگ نیوز: برخورد جامعه با این جانبازان و خانواده هایشان چگونه است؟ مسئولان مربوطه چه اقداماتی در جهت رسیدگی بهتر به حال این جانبازان انجام می دهند؟

جانباز نشان داده است که به جامعه خود وفادار است. جانبازی در تهران داریم به نام هاسوس کشیش دانیالیان که یک جانباز مسیحی و قهرمان پینگ پنگ است. از خانواده های یهودی و مسیحی دعوت می شود که در کشور های اروپایی زندگی کنند از این خانواده هم بارها و بارها دعوت شده اما ایشان می گوید اینجا وطن من است و نمی توانم اینجا را ترک کنم و او می گوید من از شرف و خانه ام دفاع کردم. یک مسیحی با این اعتقاد حاضر به قبول جانبازی شده و به جانبازی خودش افتخار می کند.

اما باید سوال پرسید جامعه هم به ایشان وفادار بوده است؟! یک روز دیدم یکی از جانبازان زیر چشمانش باد کرده و سیاه شده. از او پرسیدم چی شده؟ گفت هیچی متوجه شدم که چقدر متمدنم! دیروز در میدان ونک دیدم پاچه های یک خانم بالاست و به او گفتم که خانم لطفا پاهای خود را بپوشانید. برگشت به من گفت: آدم ریشو! از انقلاب گذشته، اینها هم نشانه های تمدن است. این جانباز هم رفت وسط حوض های میدان و پایین تنه خودش را برهنه کرد و فریاد می کشید مردم ببینید که من چقدر متمدنم!

در همین خاطره ببینید چه کسی مریض است؟ چه کسی جانباز است و مشکل دارد؟ چه کسی از دنیا عقب است؟ پیغمبر ما مردم را آزار می داد یا همین قدرت های جهانی؟

من نمی دانم اینجور آدم ها چگونه در این مملکت امام زمانی شکل گرفته اند! در مدارس و آموزشگاه های ما چه چیزی آموزش داده می شود! این دخترهای خود ما هستند که حجاب و عفتشان را از دست می دهند و مردهای ما که غیرت و حمیت خود را فراموش کرده اند.

کدام مملکت از جانبازهایش اینگونه تجلیل می کند. در اتوبوس ها و متروها صندلی مخصوص جانباز وجود دارد اما چه کسانی از این صندلی ها استفاده می کنند. متاسفانه هم مسئولین و هم مردم توأمان در مورد جانبازان و خانواده هایشان غفلت دارند. باور کنید که اینها قهرمانهای جنگ اند.

وقتی به تاریخ نگاه می کنیم، می بینیم که تا قبل از انقلاب اسلامی اراضی این کشور را از سر سادگی و ترسویی به بیگانگان بخشیدند اما شما می بینید که جنگ تمام عیاری بعد از انقلاب با ما شروع شد و همین جوانان این ملت نگذاشتند یک وجب از خاک به دست بیگانگان بیافتد. این خانواده ها و همسران جانبازان بیشترین فداکاری ها را برای این مملکت کردند که متاسفانه مغفول واقع شدند.

فکر می کنم باید رجوع دوباره ای به آموزه های دینی خودمان داشته باشیم. به جوانمردی، غیرت، حیا، وفاداری برای کسانی که جانشان را برای ما به خطر انداخته اند. توجه به این جانبازان توجه به خداست. پس باید یک توجه جدی به خود خدا داشته باشیم. سعی کنیم در روز چند حسنه داشته باشیم.

در بسیاری از مراکز درمانی، جانبازانی را می بینم که واقعا با گمنامی زندگی می کنند. از فرماندهان و قهرمانان جنگ بودند و الان با بی توجهی و حتی سوء برخوردها مواجه اند و ایشان به واسطه نیتهای خالصشان تحقیرها را تحمل می کنند.

باید مراکزی درست شود و از کسانی که تخصص و علاقه به کار برای جانبازان دارند استخدام شود.

کدام مسئول شهرداری به تفقد از خانواده های جانباز در محدوده خودش پرداخته، نفس فقط دیدار یک خانواده جانباز و خانواده شهید و گوش کردن به درد ایشان کافی است، هیچ چیز دیگر هم نمی خواهد. باید توجه جدی از سوی مسئولان و مردم جامعه به قشر ایثارگر شود. باید احترام گذاردن و به چه کسی احترام گذاشتن را یاد بگیریم به کسی که صاحب مکنت و مال دنیا ست یا کسی که برای ما شرف و عزت به ارمغان آورد. باور کنید که اینها دین ما را به ما هدیه دادند.

متاسفانه دوستانی هستند که حاضرند از تمام پیکرهای مطهر این شهدا بگذرند و به بسیاری از مطامع دنیوی برسند. آخر این جانبازان تا کی زنده اند که این سوء استفاده ها از ایشان می شود. مشکلات عجیبی گریبانگیر ایشان است.

فرهنگ نیوز: چگونه جانبازان می توانند سلامتی خود را تا حدودی دست یابند و یا نیرویی کارا در جامعه باشند؟

هر انسانی وقتی مریض می شود و به گوشه بیمارستان یا درمانگاه یا حتی خانه اش قرار می گیرد بعد از مدتی حوصله اش سر می رود، احساس بی اهمیتی و بی هدفی می کند، غذا نمی خورد، اندامش تغییر می کند، اصلا جوهره انسان در تحرک است و وقتی این جانباز به حرکت می افتد از درصد جانبازیش کاسته می شود، بارها مشاهده شده است که جانبازان با همین ورزش کردن توانسته اند هم شادابی بدنشان را تامین کنند و هم به معنویت بیشتری پرداخته اند.

در ورزش وسایل، محیط پیرامونی، وزن شخص و بهداشت ایشان بسیار رعایت می شود. در آسایشگاه ها به بهداشت عمومی جسمی جانباز بسیار توجه می شود اما بارها گزارش هایی را برای روسا داده ایم که بهداشت روحی جانباز بسیار مهم تر است و باید توجه جدی به آن شود. البته پرسنل درمانگر بعضی وقتها دو شیفته کار می کنند چون کمبود نیرو وجود دارد، درآمدهای پایینی دارند برای همین در رسیدن به جانباز هم کم حوصلگی و سستی بخرج می دهند، یا مثلا ناملایماتی در زندگی اجتماعی داشته اند در این وسط جانباز متضرر می شود. ضمن اینکه نیرویی که به خدمت جانبازان مشغول است مورد تشویق نه تنها جامعه بلکه حتی روسای مجموعه هم قرار نمی گیرد، نیرویی که به نظافت جانبازان می پردازد کار سختی دارد که باید مورد تشویق و تقدیر قرار گیرد. البته این پرسنل با تمام نیات خالصی که به عشق خدا و پیغمبر دارند کار می کنند اما همه اینطور نیست و بلکه «من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق»

بنده در گذشته مسئولیت ورزش جانبازان استان تهران داشتم که بایکی از دوستان می رفتم به جنوب شهر و به این جانبازان سرکشی می کردیم. یک جانبازی بود که زخم عجیبی داشت و نزدیک 220 کیلوهم وزنش بود. از دوتا پا جانباز بود و نمی توانست تحرک داشته باشد و اتفاقا میهمان از شهرستان هم برایشان می آمد و تمام مشکلات این جانباز بر گردن همسرش بود که ما دیدم بنده خدا دیسک کمر گرفته بود. خوب ما ایشان را می بردیم باشگاه ورزشی جانبازان بهمن و با او بدنسازی کار می کردیم. بعد از یکسال و نیم که مربی ها بسیار با این جانباز کار کردند الان می تواند وزنه های 200 کیلویی را پرس کند و در حال حاضر هم مربی ورزشی استان تهران در سپاه پاسداران است. خوب این یک قضیه اتفاقی بود که در روز جانباز رفتیم دیدن او و بعد از کنج خانه به باشگاه آوردیم و الان یک نیروی کارا در جامعه شده است.

مورد دیگر خانم حبیب وطن یک مربی تکواندو در تهران است. ما از ایشان خواستیم که برای خانواده های جانبازان مربی گری ورزشی کنند. ایشان کاری کرد که من همیشه از این خاطره به خوبی یاد می کنم. خانم حبیب وطن از خانواده های جانبازی که بعلت وجود جانباز در خانواده یشان دچار اضطراب و استرس و یاس ناگهانی شدند تفقد می کرد و به ایشان امید می بخشید که این خانواده ها در مسابقات استانی مقام آوردند. پس هستند کسانی که واقعا دوست دارند به جانبازان کمک کنند و باید ایشان را گرد هم آورد.

غصه من اینست که این اتفاقات بطور مقطعی صورت می گیرد و اصلا جریانی برای پروراندن جانبازان در کشور وجود ندارد و اینگونه حرکت ها هم تداومی ندارد. جامعه هم بصورت مقطعی به جانبازان توجه می کند مثلا یک روز جانبازی باشد یا همین مصاحبه شما را بخوانند و کمی به فکر این گروه ایثارگر بیافتند. البته باید مسئولین این امر بفکر باشند که جریانی در جامعه برای توجه به جانبازان و خانواده های مظلوم ایشان بوجود آید.



فرهنگ نیوز: وضعیت خانواده های این جانبازان چگونه است؟ چه برخوردی با جانبازشان دارند؟

این جانبازان اعصاب و روان، خانواده خود را در تنگنا قرار داده اند، خانواده به شدت در فشار مریضی این جانباز و عوارض ناشی از آن هستند. اکثر این جانبازان در فقر زندگی می کنند و بارها دیده شده که خانواده های درجه دو و سه به خاطر وضعیت تورم به خانواده جانباز وصل می شوند و حقوق ماهیانه او را که از بنیاد شهید پرداخت می شود بین خود تقسیم می کنند. خانواده هایشان در یک اتاق زندگی می کنند.

خوب بچه های این جانبازان هم مثل بچه های ما هستند. در سطح شهر راه می روند و زیور آلات و امکانات دنیوی را می بینند. مدام از پدر جانبازاش می پرسد چرا من نمی تونم موبایل داشته باشم. چرا ما ماشین نداریم، چرا هرکس می فهمد من بابام جانباز است از من دوری می کند!! چرا به چادر پوشیدن ما می گویند عقب ماندگی؟! چه خبر است. چه کار می کنیم. من اعتقاد دارم پیشوای این زنان حضرت زینب و حضرت زهرا سلام الله علیهما هستند. من نمی دونم اما آنچه که در جامعه می بینیم به زن های بد حجاب احترام گذاشته می شود، نقد و انتقادشان خریدار دارد ولی زن جانباز در محله خودش هم مضیقه دارد.

حالا شما دقت کنید خانواده جانباز و شهید این فجایع را در جامعه می بیند، آیا از خود سوال نمی کند که چرا ما باید جانباز و شهید می دادیم در حالی که مردم دین خود را نمی خواهند و کسانی هستند که به انقلاب و اسلام پایبند نیستند. البته ایشان هیچ وقت پشیمان نمی شوند چون با خدا و حضرت زهرا سلام الله علیها معامله کردند.

با تشکر از وقتی که برای سایت خبری تحلیلی فرهنگ انقلاب اسلامی گذاشتید.

بنده هم امیدوارم که مردم جامعه با نگاه دوباره ای به جانبازان خصوصا جانبازان قطع نخاعی، اعصاب و روان و شیمیایی توجه جدی به ایشان و خانواده هایشان نشان دهند تا بلکه مسئولین نیز با مدیریت های صحیح مشکلات زندگی این عزیزان را مرتفع سازند تا خداوند متعال از همه ما راضی باشد.

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
همسر جانبازی با کار در خانه دیگران تأمین معاش می‌کند
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 28 فروردين 1394

همسر جانبازی با کار در خانه دیگران تأمین معاش می‌کند

 

این حرف به معنای این نیست که در مورد این جانبازان هیچ‌کاری نشده است؛ ولی مشکل آن‌ها هم‌چنان باقی است. من مصادیق متعددی را می‌شناسم که حتی همسر جانباز شیمیایی و اعصاب و روان از راه کار در خانه دیگران تأمین معاش می‌کند.

 

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، علی‌رغم تبلیغات زیاد مبنی بر رسیدگی به جانبازان، هنوز گروه زیادی از جانبازان از وضع معیشتی مناسبی برخوردار نیستند. هفته‌نامه «پنجره» به سراغ «مجتبی شاکری» مشاور فرهنگی سابق بنیاد شهید و امور ایثارگران، عضو شورای شهر تهران و جانباز هشت سال دفاع مقدس رفته تا از مشکلات جانبازان بپرسد.

 

افراد چگونه از بمب‌های شیمیایی متأثر می‌شوند و چرا بعد از گذشت ۲۵ سال از پایان جنگ هنوز شاهد هستیم که جانبازان شیمیایی و اعصاب و روان شرایط مساعدی ندارند؟

 

عامل شیمیایی یکی از عوارض جنگ است که صدام با تجهیز به سلاح‌های شیمیایی توسط آلمانی‌ها، علیه رزمندگان ما استفاده کرد. رزمندگانی که به محل انتشار گازهای شیمیایی نزدیک بودند، همان زمان دچار عارضه‌هایی شدند که اثرات آن نیز پیدا بود. عده‌ای از رزمندگان نیز که در فاصله دورتری حضور داشتند، تحت تأثیر عوارض جانبی قرار گرفتند. در این میان عده‌ای نیز همانند گروه‌های تفحص، اصلاً در محل حادثه حضور نداشتند و مدتی بعد، از مناطق آلوده به مواد شیمیایی عبور کرده و تحت تأثیر آن مواد قرار گرفتند.

 

چرخه ترکیبی گازهای شیمیایی تا ۳۰ سال باقی می‌ماند، گیاهان منطقه تحت تأثیر این گاز قرار می‌گیرند، حیواناتی که این گیاه را می‌خورند آلوده می‌شوند و اگر انسان از گوشت آن حیوان تغذیه کند، تحت تأثیر اثرات شیمیایی قرار می‌گیرد.

 

بنیاد شهید باید به‌صورت جدی به مشکلات جانبازان شیمیایی توجه کند. در طول مدتی که من به‌عنوان مشاور در بنیاد جانبازان و بنیاد شهید حضور داشتم، همیشه این موضوع مطرح بود که دو قشر جانبازان شیمیایی و جانبازان اعصاب و روان در مظلومیت به سر می‌برند.

 

به‌نظر شما چه عاملی باعث این مظلومیت شده است؟

 

علت مظلومیت جانبازان شیمیایی، ابتدا ناتوانی تشخیص علمی است. زیرا پزشکان قادر به تشخیص نیستند و می‌گویند ممکن است عوامل شیمیایی دیگری مانند کار کردن در کارخانه رنگ، حشره‌کش و... موجب بروز این عوارض شده باشد. من فیلمی از آخرین لحظات زندگی یکی از جانبازان را در سال ۶۵ یا ۶۶ دیدم. این عزیز جانباز روی تخت نشسته بود و بدون اغراق بدن او از فرق سر تا کف پا پر از تاول بود و این تاول‌ها اجازه نمی‌داد که پوست شکمش که جراحی شده بود، بخیه شود. این جانباز پس از شهادت به‌عنوان جانباز ۳۰ درصد محسوب شد. پس از پیگیری‌ها به ما گفتند که پزشکان می‌گویند ما نمی‌توانیم بگوییم این فرد از بابت بمب شیمیایی در جبهه آسیب دیده است. این جمله به این معنی بود که او جانباز نیست و هیچ خدماتی نمی‌تواند دریافت کند.

 

این ماجرا در مورد بسیاری از جانبازان شیمیایی اتفاق افتاده است. در سال‌های اخیر و در دوران مدیریت آقای زریبافان، در قصر شیرین برای ثبت‌نام افراد تحت تأثیر عوامل شیمیایی، فراخوانی اعلام شد که ۱۵ هزار نفر نام‌نویسی کردند. از این بین ۵ هزار نفر پذیرفته شدند. یعنی بعد از گذشت ۲۶ سال از پایان جنگ معلوم شد این تعداد آدم شیمیایی هستند و این یعنی ماجرا بسیار بزرگ و تکان‌دهنده است. در این ماجرا مشخص شد عده‌ای دچار عارضه خفیف شیمیایی هستند که اثرات آن در سال‌های بعد نمایان می‌شود و فرد در وضعیت حاد قرار می‌گیرد. آن زمان نیز دیگر امکانات و رسیدگی‌ها برای فرد شیمیایی فایده‌ای ندارد چون همه زندگی‌اش نتوانسته از امکانات بنیاد استفاده کند و شغل خود را از دست داده است. حتی خرج زندگی برخی از این افراد توسط همسرانشان تأمین می‌شود چون فرد نمی‌تواند شیمیایی بودن خود را به بنیاد ثابت کند.

 

با توجه به اینکه بنیاد شهید از بودجه کافی برخوردار است، چرا یک تصمیم جدی، صحیح و پایدار نسبت به این موضوع اتخاذ نمی‌شود؟

 

امروز من افراد زیادی را می‌شناسم که نه پزشکان این افراد را به‌عنوان جانباز شیمیایی تأیید می‌کنند و نه این افراد امکان تأمین درآمد در جای دیگری دارند.

 

البته این حرف به معنای این نیست که در مورد این جانبازان هیچ‌کاری نشده است؛ ولی مشکل آن‌ها هم‌چنان باقی است. من مصادیق متعددی را می‌شناسم که حتی همسر جانباز شیمیایی و اعصاب و روان از راه کار در خانه دیگران تأمین معاش می‌کند. علم در تشخیص این موضوع قاصر است، ولی با تدابیر مدیریتی این مشکل قابل حل است.

 

اما جانبازان می‌گویند هنوز تمهیدات مدیریتی صحیح اندیشیده نشده است.

 

یکی از مهم‌ترین مسائلی که رزمندگان و مجروحان جنگ تحمیلی با آن مواجه هستند، نداشتن صورت سانحه است. در ابتدای جنگ بسیاری از افراد با مقوله اعصاب و روان و شیمیایی که اثرات ظاهری نداشت، آشنا نبودند و افرادی که باید موضوعات مختلف از جمله آسیب‌های وارد شده به رزمندگان را ثبت می‌کردند، به‌صورت صحیح و کامل این کار را انجام نداده‌اند.

 

برخی از رزمنده‌ها، مدتی بعد از عملیات و شیمیایی شدن منطقه از آنجا عبور می‌کردند و تحت تأثیر قرار می‌گرفتند ولی چون عملیات نبود، سانحه‌ای نیز وجود نداشت و صورت سانحه هم بی‌معنی بود. امروز افرادی را می‌شناسم که چون صورت سانحه ندارند در وضعیت سختی به سر می‌برند.

 

در حال حاضر جانبازان با مشکلات متعددی روبه‌رو هستند از جمله همین تشخیص شیمیایی شدن جانباز و بعد نحوه تعیین درصد، بحث دارو و امکانات رفاهی و تفریحی برای جانبازان و به‌خصوص خانواده آن‌ها. به‌نظر شما چه راهکارهایی وجود دارد؟

 

نکته اول فهم این مطلب است که مسئولان بدانند برخی رزمنده‌ها دچار عوارض شیمیایی هستند ولی صورت سانحه‌ای ندارند. بنیاد باید این افراد را پذیرش کند. باید یک هماهنگی بین بنیاد و سپاه، ارتش، بسیج، جهاد سازندگی و دیگر نهادها شکل بگیرد تا پذیرش این افراد انجام شود.

 

نکته دوم این است که بی‌هیچ دلیلی سقف درصد از کار افتادگی جانبازان را ۷۰ گذاشته‌اند. سال‌ها پیش در روزهای ابتدایی تشکیل بنیاد جانبازان، فردی حرفی غیرمنطقی زد که سقف جانبازی ۷۰ درصد باشد و آن حرف اساس شد.

 

طبق آیین‌نامه ستاد فرماندهی کل قوا، سقف درصد جانبازی ۱۰۰ درصد است و سپاه و ارتش با این معیار میزان جانبازی افراد را مشخص می‌کنند؛ ولی این درصد در بنیاد شهید در هفت‌دهم ضرب می‌شود. ممکن است بگوییم جانبازان ۷۰ درصد از امکانات لازم استفاده می‌کنند، ولی افرادی که درصد پایین‌تری دارند از تسهیلات و امکانات کافی برخوردار نیستند. این ضریب کاهنده باید برداشته شود.

 

نکته سوم لزوم اعمال ضریب افزاینده است. فرد جانباز در جوانی دچار عارضه‌ای شده است، ولی چون بدن او قوی بوده توانسته خودش را سرپا نگه دارد. این عارضه در گذر زمان و با گذشت حداقل ۲۶ سال، فرد را زمین‌گیر می‌کند. اگر ما برای تعیین درصد، از ضریب کاهنده استفاده می‌کنیم، اینجا باید از ضریب افزاینده استفاده کنیم. حداقل این است که به ازای هر سال که از عمر جانباز می‌گذرد، یک درصد به درصد جانبازی او اضافه کنیم.
 

یک فرد عادی پس از ۳۰ سال فعالیت، بازنشسته می‌شود و منطق نظام این است که این فرد بدون انجام فعالیت، تأمین مالی شود؛ در مورد جانبازان این وضعیت در گذر زمان چند برابر اثرگذار است و این اصلاح درصد باید اتفاق بیفتد.

 

نکته چهارم توجه به این نکته است که چرا مدیران اجرایی فقط به شک عملی پزشکان متکی هستند. پزشکان در برخی موارد می‌گویند ما شک داریم که این عامل شیمیایی از جبهه باشد. این موضوع با سازوکارهای اجرایی و تحقیقات قابل حل است.

 

امروز تنها مسیر ارائه خدمات بنیاد و تنها راه سنجش نیازهای ایثارگر، بر اساس قانون درصد جانبازی تعیین شده است. به‌نظر می‌رسد «درصد»، شاخص و ملاک خوبی برای تعیین شاخص ایثارگری نیست آیا راهکارهایی برای حل این مشکل وجود دارد؟

 

برخی از مدیران اجرایی هرچند دلسوز هستند، ولی این استدلال ناصحیح را دارند که اگر ما به یک جانباز اعصاب و روان بگوییم درصد جانبازی شما ۷۰ است، این فرد تلاشی برای بهبود خود انجام نمی‌دهد و تمارض می‌کند. این در حالی است که جامعه وضعیت حاد جانبازان اعصاب و روان را پذیرفته و این تنها بنیاد است که این موضوع را نمی‌پذیرد و حاضر نیست درصد واقعی این افراد را اعمال کند.

 

ما مملکت فقیری نیستیم و نیاز جانبازان در مقابل درآمدهای ما قابل توجه نیست. الآن ۳۴ سال از شروع جنگ و ۲۶ سال از پایان آن می‌گذرد. اگر ما همه منطق‌های قبلی را کنار بگذاریم، رزمنده‌ای که ۳۰ سال از فعالیتش و آسیب‌هایی که دیده است می‌گذرد، باید حقوق متوسطی برای ادامه زندگی دریافت کند. بچه‌هایی که در دوران دفاع مقدس سرباز یا بسیجی بودند، زیر فشار هستند؛ چون این‌ها با حقوقی بسیار کم وارد جنگ شدند و شامل درجه‌هایی که ارتشی‌ها و سپاهی‌ها داشتند، نشدند، امروز در وضعیت معیشتی سختی به سر می‌برند.
 

واقعاً جا دارد نظام جمهوری اسلامی به‌عنوان تقدیر از این مردان بزرگ که امروز هم ستون فقرات اقتدار نظام در مقابله با تهدیدها و تحریم‌ها هستند، همه رزمندگان را از طریق بیمه‌های درمانی، صندوق‌های بازنشستگی و دستگاه‌های اعزام کننده، مورد پوشش قرار داده و مشکلات آن‌ها را حل کند

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جانبازان اعصاب و روان مظلوم ترين وگمنا م ترین جانبازانند
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 28 فروردين 1394

جانبازان اعصاب و روان مظلوم ترين وگمنا م ترین جانبازانند

جانبازان اعصاب و روان مظلوم ترين وگمنا م ترین جانبازانند.

حضور جانبازان جنگی در هر جامعه ای یادآور آن است که جنگ با تجاوز آغاز و با آتش بس به پایان نمی رسد. هر کدام از جانبازان بستری در بیمارستان روان پزشکی سعادت آباد و مراکز مشابه خانواده هایی دارند، که بیماری آنها برایشان مشکلات عدیده ای را فراهم کرده است. این مشکلات می توانند در آینده فرزندان این افراد نقش جدی ای ایفا کنند و مشکلات فرزندان این افراد می توان در نحوه ارتباط آنها با سایر افراد جامعه نقش داشته باشد.

 به هر حال جانبازی، شهادت و... تنها برای خود فرد نیست، مثل یک شبکه وسیع در تمام جامعه تأثیر گذار است.پس از گذشت سال ها، از این که چه کسی مقصر بود که بگذریم، به هر حال آسیب های وحشتناک جنگ وجود دارد. نزدیک 20 سال از پایان جنگ گذشته، مشکلات اقتصادی جنگ، که به ما تحمیل شد هنوز دامنگیر جامعه ماست. مشکلات اقتصادی را می توان با آمار و نمودار نشان داد و راه درمان آن را پیدا کرد. مشکل اقتصادی درد بی درمانی نیست، اگر خلیی هم وجود داشته باشد مربوط به عدم اجرای صحیح آن می شود. اما با ضایعه دردناک عدم حضور عادی جانبازان در جامعه چه می توان کرد؟ می شود تصاویر جانبازان شیمیایی و جسمی و قطع عضو را نشان داد، که چه به روز این افراد آمده است. شهدا هم رفتند، جای آنها خالی ست.

اما جانبازان اعصاب و روان جنگ از مظلوم ترین طیف های این جامعه به شمار می روند. از آنجا که آسیب دیدگی آنها مثل جانبازان شیمیایی و قطع عضو برای عامه مردم به صورت امری خاص تلقی نمی شود، معمولاً مثل سایر جانبازان موردتوجه قرار نمی گیرند. بهبود جانباز جسمی، با درمان و عمل جراحی اگر قرار به درمان قطعی باشد حاصل می شود. اما بیماری روانی نوعاً دارای درمان قطعی نیست. کسی که به PTSD یا موج گرفتگی دچار شده، یا بیمار اسکیزوفرن را نمی توان پس از یک دوره درمانی مشخص سالم دانست، از طرفی نمی توان آنها را به عنوان بیمار هم شناخت. بنابراین آنها در مرزی به سر می برند که از طرفی بیمار و از طرف دیگر سلامت هستند.

آسایشگاه اعصاب و روان سعادت آباد:

جایی که اتوبان یادگار امام تمام می شود، یک آسایشگاه کوچک هست، آسایشگاه آسیب دیدگان اعصاب و روان سعادت آباد.

ظاهرش چیز زیادی ندارد، یک آسایشگاه اعصاب و روان مثل بقیه آسایشگاه ها، مثل روزبه، مهرگان و... ولی کوچک تر و شاید محقرتر.

اکثر بیماران بین 40 تا60 ساله هستند. بعضی از آنها در سنین 20 تا25 سالگی در جبهه دچار این آسیب دیدگی ها شدند و تا به امروز با آن دست و پنجه نرم می کنند.

بعضی از آنها لیوان های آبی رنگ خود را به دست گرفته اند و مدام در طول و عرض آسایشگاه در حال قدم زدن هستند. سیگار فروردین در دست بعضی دیگر، یکی پس از دیگری دود می شود، وقتی فراموش می کنند حتی به سیگارشان پک بزنند.

تخت های داخل آسایشگاه همه فلزی هستند، با پتوهای رنگ و رو رفته ای که روی آنها کشیده شده. وقتی آنجا بودیم آسایشگاه در حال مرمت بود، بعضی از دیوارها تبله کرده بودند و نقاش ها مشغول بتونه کاری دیوارها بودند.

بیرون یک کارگاه کوچک هست، بعضی از بیماران بستری در این مرکز در این کارگاه کوچک به کشیدن نقاشی مشغول هستند.

یک استخر نیمه تخریب شده هم در انتهای آسایشگاه هست. احتمالاً متعلق به زمانی است که اینجا یک ویلای شخصی بوده.

کنار استخر یک سوله شبیه بیمارستان های صحرایی درست کرده اند که ناهارخوری آسایشگاه به شمار می رود. جنس بدنه آن را از فایبرگلاس درست کرده اند و وقتی آفتاب به این سوله می تابد فضا دم می کند و بوی روغن غذا واقعاً آزار دهنده می شود.

بیش از 80 بیمار در یک زمان بدون تهویه مطبوع مناسب در این سوله در حال صرف ناهار هستند، جلوی در ورودی هم کارکنان و پرسنل بیمارستان نشسته اند.

بقیه بیماران در محوطه آسایشگاه کنار هم نشسته اند با روپوش های گلبهی رنگ. موی آنها اکثراً سفید شده.

موهای کوتاه خاکستری، چشم های آرام و خیره، حرکات نرم و آهسته، قدم های کوتاه و پشت سر هم... همه چیزهایی هستند که در حیاط آسایشگاه به چشم می خورند.

یکی سرش بالاست و به آسمان زل زده و دیگری چشمانش را به کف زمین دوخته و به جوانه سبزی که از لای موزاییک ها جوانه زده نگاه می کند.

بعضی از آنها خوب نمی توانند تکلم کنند، بعضی دیگر اما می توانند حرف بزننند ولی از حرف هایشان چیز زیادی متوجه نمی شوید... اینجا آدم هایی را می شود مرور کرد که فراموششان کرده ایم. خدایا ما را ببخش.

● بیمارستانی با 70 تختخواب و 110 بیمار

اینجا خبری از سر و صدای شهر شلوغ تهران نیست. علت اصلی بستری شدن آنها را در این مرکز عدم توانایی آنها در برقراری ارتباط با مردم عادی می دانند.

مدیر آسایشگاه خود از جانبازان جنگ است، به ما می گوید که نباید به بیماران این مجموعه تنها به چشم جانباز نگاه کرد، آنها بیمار اعصاب و روان هم هستند.

اما سخت است که بین کسی که به دلایل روزمره دچار آسیب دیدگی روانی شده و کسی که به خاطر جنگ دچار این آسیب دیدگی شده تفاوتی قایل نشد.

بیمارستان دارای 70 تخت خواب است اما مدیر بیمارستان خبر از موافقت اصولی ای می داد که به زودی قرار است بر طبق آن تعداد تخت های این بیمارستان به 100 تختخواب برسد.

به طور کلی چیزی به اسم تخت اختصاصی در این بیمارستان وجود ندارد. تعداد بیماران تحت پوشش این مرکز با تعداد تخت های آن برابر نیست، دلیل هم این است که بسیاری از بیماران در صورتی که مشکل خاصی نداشته باشند به مرخصی می روند و در این زمان بیماران دیگر جایگزین آنها می شوند.

در حال حاضر بیمارستان سعادت آباد در راستای استاندارد سازی در حال مرمت و بازسازی است. اما این که چه زمانی 30 تخت دیگر در اختیار بیمارستان قرار داده شود معلوم نیست.

باید توجه داشت که هزینه ایجاد هر تخت بیمارستانی در کشور ما چیزی حدود 70 تا 100 میلیون تومان است.

هرچند بیمارانی که در این مرکز تحت مراقبت هستند از نظر مالی توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران مورد حمایت قرار می گیرند. اما بدون شک تعداد بیماران اعصاب و روان جنگ بیش از 110 نفر تحت پوشش این مرکز است، آنها چه وقت تحت مراقبت قرار می گیرند؟

● موج گرفتگی

ما در برخورد با آسیب دیدگان روانی جنگ غالباً بیماری آنها را با نام موج گرفتگی می شناسیم. نام اصلی این اختلال PTSD است. به گفته مدیر این بیمارستان فقط 20 درصد بیماران این مرکز دچار این بیماری هستند.

موج گرفتگی را در واقع باید از دستاوردهای جنگ های مدرن به شمار بیاوریم! پس از این که باروت و مواد منفجره جزو ماشین جنگی انسان شدند این پدیده به وجود آمد.

موج گرفتگی فقط به روان شخص آسیب نمی رساند، ممکن است او را دچار آسیب دیدگی های جسمی هم بکند.

به طور کلی اسلحه هایی انفجاری مثل بمب، مین، نارنجک، خمپاره و... پس از انفجار یک جریان هوای فشرده را در اطراف خود ایجاد می کنند.

این جریان هوا می تواند روی جسم افراد تأثیر گذار باشد. برای مثال می تواند موجب پاره شدن پرده صماخ، عصب بینایی و حتی موجب اختلالات جلدی شود.

اما از نظر روانی نیز این جریان هوا می تواند به صورت یک تسریع کننده عمل کند. این پدیده می تواند بیماری های روانی افراد را که پیش از آن به طور محدود به آن مبتلا بودند به صورت برجسته تری به وجود بیاورد.

کارشناسان معتقدند که نه تنها آسیب دیدگان روانی جنگ بلکه تمام بیماران روانی، دارای درمان قطعی نیستند. آنها باید تمام عمر تحت مراقبت باشند.

اما مشکل اصلی برای این بیماران نوع دید افراد به آنها به شمار می رود. بدون تعارف در جامعه ما داشتن بیماری روحی و روانی مثل یک انگ یا یک ناسزا می ماند. و انگار همه فراموش کرده اند که آنها به چه خاطر به این حال و روز در آمده اند.

خانواده کسی که بیماری روحی و روانی دارد، از بازگو کردن مشکل او خجالت می کشد. بیماران عصبی را باید خانواده آنها به مراکز درمانی تحویل بدهند و بعضی از مواقع پیش می آید که خانواده یکی از بیماران مدت ها به ملاقات او نمی آید.

آن چه بیشتر از خود مریضی می تواند به این بیماران آسیب برساند در واقع نوع نگاه جامعه به آنهاست.

ما در مواجهه با جانبازی که دست یا پای خود را از دست داده با رعایت احترام رفتار می کنیم، اما نسبت به جانبازان روانی جنگ رفتارمان نوع دیگری است.

● جت فانتوم

کنار آسایشگاه یک کارگاه کوچک است. بیماران در این کارگاه به کشیدن نقاشی و فعالیت های هنری می پردازند. از میان همه آنها یک نفر توجه ما را به خود جلب می کند. مرد میانسالی 40 تا50 ساله. درست صحبت نمی کند، اما از میان جملات مقطعش به کرات نام جزیره مجنون، جت فانتوم و چادر را به ما می فهماند.

چشمانش مدام تر می شود، کمی عصبی است. روی کاغذ شروع به کشیدن یک نقاشی می کند. یک جت فانتوم می کشد و بعد پرچم ایران را به دلخواه خود رنگ می زند.

می گوید جت فانتوم ایرانی آمده و عراقی هایی که در تصویر می بینید از جت فانتوم او ترسیده اند. به زحمت اسم خودش را روی نقاشی می نویسد و نقاشی اش را به چلچراغ تقدیم می کند.

یکی از دوستان جعفر اسمش جعفر است .می گوید با خانواده اش مشکل داشته و آنها او را به اینجا آورده اند. کمی بد اخلاق است، ولی مهربانی در چشمانش موج می زند. رنگ سبز را از همه بیشتر دوست دارد...

اینجا، جایی که اتوبان یادگار امام تمام می شود، یک آسایشگاه کوچک هست. جایی که آدم هایش را فراموش کرده ایم...

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
]چقدر از شهدا دور شدیم؟
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394
شعر

چقدر از منش این شهدا دور شدیم

آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم

معذرت از همه خوبان و همه همرزمان

ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم

شهدا در همه جا فاتح اصلی بودند

عجب اینجاست که ما این همه مغرور شدیم

شکر ، با سابقه ی دوستیِ با شهدا

ما عزیز دل مردم شده ، مشهور شدیم

و از آن برکت خون شهدامان حالا

ما مدیر کل و مسئول شده مسرور شدیم

و اگر حرفی خلاف شهدامان گفتیم

یحتمل مصلحتی بوده و مجبور شدیم

پرکشیدند چه مستانه و رفتند و ما

در میان قفس نفس چه محصور شدیم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ایا خبر دارید؟
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394
خبر دارید...

هنوز که هنوز است حمید باکری از عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته...

خبر دارید که غلامحسین توسلی آن دلیرمرد خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت...

از ابراهیم هادی خبری دارید...

بعد از اینکه یارانش را از کانال کمیل به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید...

از جوانانی که خوراک کوسه های اروند شدند خبری دارید...

هنوز از شلمچه صدای اذان بچه ها می آید...

هنوز صدای مناجات رزمندگان از حسینیه حاج همت به گوش می رسد...

هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛
خواهرم حجابت را ...

برادرم نگاهت را ...

هنوز که هنوز است شهدا می ترسند ، از اینکه رهبر رو تنها بگذاریم...

و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم حسین علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند...

شادی روح شهدا صلوات


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شهید صیاد شیرازی
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394

 صياد دلها باني ارتش بسيجي بود...

از نظر خانوادگي، انصافاً خانواده اي خود ساخته داشت و بايد از روحيه عالي و ممتاز همسر فداكار و وفاداري ياد كنيم كه با الهام از سيره زينب كبري (سلام الله عليها)، پس از شهادت همسرش، پيامي آسماني داد كه مايه مباهات است. ايشان براي دفاع از مقام شهيد و شهادت از واژه هايي استفاده كرده بود كه غير از عشق به اسلام و ولايت، از آن درك نمي شد. همچنين بايد از رفتار فرزند بزرگوار ايشان، آقاي مهدي صياد شيرازي ياد كنم كه با حركت زيبايي قصد بوسيدن پاي مقام معظم رهبري را داشت و نشان داد كه همچون پدرش، خود را سرباز ولايت مي داند. همين روحيه معنوي و الهي است كه رابطه اي عميق را پديد مي آورد، بدان گونه كه مقام معظم رهبري بر تابوت آن شهيد بوسه مي زنند و قدرشناسي خود را از اين سردار سرافراز ارتش اسلام نشان مي دهند.
شهيد صياد شيرازي، بسيج را كانون توسعه فرهنگ اصيل اسلامي مي دانست و به تفكر بسيجي، سخت اعتقاد داشت. با توجه به اين روحيه بود كه فرماندهان سپاه و ارتش با ساير مجاهدان ميدان هاي دفاع، در توفيقاتي كه در عرصه جنگ به دست آوردند، خود را مديون اين فرمانده شهيد مي دانستند. سپهبد شهيد صياد شيرازي در واقع توانست ارتش را بسيجي كند.
ايشان انساني معتقد به اخلاق الهي و اسلامي بود و اين امر بر هيچ كس پوشيده نيست. ويژگي هاي بي شمار آن شهيد بزرگوار را مختصراً به شرح ذيل توضيح مي دهم:

* اطاعت محض از ولايت امر و فرمانده معظم كل قوا
* ايمان به هدف
* قدرت و توانايي علمي و جسمي
* امانتداري و درستكاري
* صداقت و راستي
* سعه صدر
* شجاعت و قاطعيت
* پاسداري دقيق از احكام شرعي
* نرمش در عين قاطعيت
* پرهيز از دنياطلبي و مقام طلبي
* خستگي ناپذيري
* رازداري
* آگاهي از مسائل روز و نيرنگ هاي دشمن
* معنويت

اين ويژگي ها به وضوح در آن شهيد عزيز مشاهده مي شد، اما در ميان تمام خصوصيات اخلاقي برجسته وي، ممتازترين ويژگي هاي وي «اطاعت از ولايت فقيه» و «پايبندي به تقوا» بود كه به عنوان دو اصل محوري در رفتار و كردارش به عينه مشهود بود. شهيد صياد شيرازي در خانواده اي نجيب، اصيل، متدين و اهل نماز و ذكر پرورش يافته بود. او يك انسان عاشق به تمام معنا بود. انساني كه عشق به خدمت و به اسلام در وجودش موج مي زد. امام خميني (ره) درباره چنين افرادي در ارتش مي گويند: «فرمانده ارتش حال با فرمانده ارتش سابق، زمين تا آسمان در طرز تفكر، در طرز عمل و در زندگي روزمره اش فرق دارد.» و لذا بايد گفت آن عزيز سفر كرده، تمامي صفات شايسته را دارا بود.
يادش گرامي باد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
هشدار سردار سلیمانی به داعش
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394

هشدار سردار قاسم سلیمانی به گروهک تروریستی داعش


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عکسهای زیبا از کربلا
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394

 

 

 

 

 

 

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
هستیم تا جان داریم
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394

.

گـــر کــوفه و شــام نبوده ایم حـال هستیم

گـــر روز غـــدیر نبـــوده ایم حــــال هستیم ...


ما چون که نبوده ایم در آن وقت ز مولا حامی


تــا آخرین قطــره خون حـامی رهبر هستیم ...

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1394/1/7/957199_576.jpg


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بسجیان کجائید؟
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394

 

بسیجی سست و بی حال است آیا؟

زبان غیرتش لال است آیا؟

بسیجی از چه رو خاموش ماندی؟

زبان بستی سراپا گوش ماندی؟

نمی بینی مگر دجاله هارا؟

سرود شوم نفی لاله ها را؟

ببین نشخوار صبح و شام‌شان را

طنین طعنه و دشنام‌شان را

علی را بی‌عدالت نام دادند

ولایت را وکالت نام دادند

به سر اندیشه‌هایی خام دارند

ولی داعیه‌ی اسلام دارند…

بسیجی شیعه و سنی ندارد

به فرمان ولی سر می‌گذارد

خمینی گفت سر گردان نباشید

اسیر دست نامردان نباشید

اگر آزاده هستی اهل دل باش

گر استقلال خواهی مستقل باش

چه‌ها کردند احزاب سیاسی؟

به غیر از نقض قانون اساسی

الا ای عارفان بی معارف!

جهالت پیشگان شبه عارف

الا ای عارفان اهل تردید

ولایت را چرا بازیچه کردید؟ …

شما گر پیرو خط امامید

چرا دلبسته‌ی میز و مقامید؟!

فضای باز یعنی بی حجابی؟

در انظار عمومی خودنمایی؟

فضای باز یعنی نانجیبی؟

تظاهرسازی و مردم فریبی؟


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
گفته های ایت اله بهجت در مورد ظهور حضرت حجت عج
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394

حاج آقای صدیقی امام جمعه موقت تهران در دانشگاه صنعتی شهید شریف واقفی در

جلسه ی تفسیر زیارت جامعه با اشاره به حوادث اخیر یمن و کشتار شیعیان آنجا به

گفتار بشارت گونه ای درباره ظهور از زبان آیت الله العظمی بهجت (ره) اشاره کردند.

ایشان فرمودند: یک شخصی(نام آن فرد رانویسنده به یادندارد)در ایوان حرم امام رضا(ع)

به محضر آیت الله العظمی بهجت(ره) رسید و پرسید:از ظهور چه خبر؟

حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) جواب دادند:مراقب اوضاع یمن باشید.

حاج آقای صدیقی در ادامه فرمودند:

معلوم است که این وقایع یمن درباره ظهور می باشد (نقل به مضمون شده است.)

ایشان همچنین خطاب به جوانان فرمودند:ما اگر خودمان را بسازیم آقا ظهور می کنند ...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اینجا ایران است قرن 21
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394

 

* اینجا صــدای آهنــگ هـای پـاپ لس آنجـلس و غـرب زده بلند است که فــریـادهـای

حـاج حسین خرازی به گوش نمی رسد ...

 

* اینجا همه حاج ابراهیم همت را با اتوبان همت می شناسند ...

* اينجا کسی نمی داند ، شهید مهدی زين الدين ، رتبه چهار کنکور سراسری بود ...

 

*اينجا کسـی نمی داند، تکـــه های پيکـر شهید محمـد نـوبخت را درون گــونی بـرای

خانواده اش فرستاده بودند ...

 

* اینجا بر دیوار شهر روی عکس شهید پوستر تبلیغاتی میچسبانند ...

* اینجا نام شهید را برای اینکه بچه ها خشـونت طلب و جنگ طلب بار نیـایند از کوچه

ها برداشته و نام نگین و جاوید میگذارند ...

 

* اینجا کسی نمیداند، شهید مصطفی چمران ، دکترای فیزیک هسته ای را داشت و

یکی از نخبگان ایران بود ...

 

* اینجا ستارگان درخشـان هــالیوود آنقـدر زیاد شده اند که دیگر کسی ستـارگان پــُر

فـروغ کـربلای ایران را نمی بیند ...

 

* اینجا دیگر کسی نمی خواهد گمنام بماند ، همه به دنبال کسب نام هستند ...

* اینجا کسی نمی داند که حاج مهدی بـاکری در وصیت نـامه خود از خدا خواسته بود

جسدش بر نگردد و تکه ای از زمین را اشغال نکند ...

 

* اینجا دشمن در خانه ماست و دیگر کسی حاضر به نبرد با دشمن نیست ...

* اینجا کسی نمی خواهد با صدای (الله اکبر) لرزه بر تن دشمن بیندازد ...

 

* اینجا در پناه میز هستیم و دیگر کسی پشت خاک ریز پناه نمی گیرد ...

* اینجا جانباز شیمیایی به خــاطر نداشتن پـول ، در بیمارستــان پذیرش نمی گـردد و

شهد شهـادت می نوشد ...

 

* اینجا کسی نمیداند شب عملیات خیبر حاج مهدی بـاکری ، برادرش حمید باکری را

جا گذاشت و رفت ...

 

* اینجا روسری ها هر روز کوچکتر میشود و مانتوها هر روز تنگ تر و کوتاه تر ...

*اینجا دختــرها ، پسر شده اند و پســران دختر ، مــردان بی غیرت شده اند و زن ها

بی حجاب شده اند ...

 

* اینجا دیگر کسی ، احترامی برای چفیه ی شهدا قائل نیستند ...

* اینجا دعای عهد را فراموش کرده ایم ، زمان ندبه و سمات را گم کرده ایم ...

 

* اینجا برای زیباسازی شهر میلیونی هزینه میشود اما برای تعویض سنگ قبرشهدای

گمنام بودجه ای نداریم ...

 

* اینجا در هر کجای این سرزمین خونین اسلامی،حقیقت به مسلخ مصلحت میرود ...

 

" اینجا ایران است ، قرن ۲۱"


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ماهواره وفساد
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394

مقام معظم رهبری:

«ماهواره واقعا گنداب فسادی است که

تیرهای زهرآگین خودرا به سمت ملتها وکشورهاهدف گیری می کند.»


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مظلوم ترین مرد عالم گیست ؟
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394
مظلوم ترین انسان عالم..

وقتی نامی از علی علیه اسلام میبریم دلمان آنقدر میگیرد که انگار هزاران بار مصیبت دیده است، مگر با علی ع چه کرده اند؟ فلسفه این چیست؟ دلیلش چیست؟ حکمتش چیست؟ آیا جوابی دارد؟ آیا از اینکه میگویند علی ع مظلوم ترین انسان در روی زمین است، راست است؟ چرا مظلوم است؟ مگر نمیتوانست ادعای حق خود کند؟ چرا به خاطر حفظ اسلام از حق خود گذشت؟ چرا اهل سنتی که ادعای پیروی از سنت رسول مهربانی ص را دارند آنگونه که که رسول اعظم ص، علی ع را ستایش میکرد ستایش نمیکنند؟ چرا گاهی وقتها اسم علی ع را میشنوند مغموم میشوند؟ چه بگویم از این درد نهفته دلم که هزاران سوال بی جواب دارد یا اینکه جوابی دارند ولی نمیشود بازگو کرد.. در این پستم به یک نمونه اشاره میکنم که هیچ گاه جوابی را نشنیده ام متاسفانه! پیامبر اکرم (ص) میفرمایند جنگ با علی ع جنگ با من است، انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم مسند احمد ج ۲ ص۴۴۲ .صحیح ابن هبان جلد ۱۵ ص ۴۳۳. مگر جنگ با رسول خدا ص جنگ با خدا نیست؟ پس جنگ با علی ع هم جنگ با خداست! خودتان قضاوت کنید وقتی عایشه رضی الله عنها باطلحه و زبیر به جنگ با علی ع رفتند چه جوابی برای این دارید؟ اصلا حکم خداوند در مورد زنان پیامبر ص چه بود؟ مگر آنها میتوانستند از خانه خارج شوند؟ پس دستور خدا چه بود؟ این به کنار، مگر رسول اعظم ص نگفته بودند جنگ باعلی ع جنگ بامن است؟ چرا به جنگ رسول خدا رفتند؟ اگر برفرض که بگوییم حرف شما مبنی بر وجود منافقین در میان سپاه حضرت امیر ع درست باشد آیا این بی حرمتی به حضرت ع نیست؟ چطور عایشه رض میتواند ولی، ولی مومنین نمیتواند حکم قاتلان را اجرا نماید؟ در صورتی که در میان قاتلان عثمان هم از صحابه بودند هم از تابعین! واز آن طرف معاویه لعنة الله علیه که جنگ صفین را به راه انداخت.. چرا کسی که با امیرالمومنین جنگ میکند وبه روایت پیامبر با رسول خدا ص جنگ میکند این همه قداست میدهید؟ وای بر کسانی که این پست را بخوانند و بر خود تلنگری نزنند! والله قسم من این را از روی عشق نوشته ام چون من درد دین دارم نه درد دگری..دوستی از عزیزان اهل سنت هم به بنده بد و بیراه گفته بود ولی من این را به پای خود آن شخص گذاشتم نه پای مذهبش، چون مذهبش یعنی پیروی کننده سنت پیامبر ص و سنت پیامبر ص غیر از توهین و ناسزا گفتن است..یاعلی مدد..


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شکر وسپاس خدا
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394
الحمدلله رب العالمین..

، شکر خدایی را که دل ما را از مرداب زمانه ای که دلشان مانند سنگ است و مردانشان بویی از غیرت و زنانشان بویی از عفت نشنیده اند بیرون کشید و چون الماس به دل کدر ما جلا داد و در کنار مرواریدان و الماس های دوران جای داد راستی چگونه زبان, شکر این همه نعمت را میتواند به جای بیاورد هر چند که در جای آوردن شکر ناقصم ولی باز زبان به شکر تو آغاز میکنم الحمدلله، الحمدلله، الحمدلله. خدا جان تو خود میدانی که کسی که از مرداب بیرون آمده باشد بعضی مواقع خوی و خصلت مردابیان رادارد خدا جان چگونه حالت تعفن آنان را دور بگذارم و دلم رو همچنان الماس جلا شده صاف گردانم و نگذارم لکه ای زآن لجن زار در تنم باشد خدایا اینها را گفتم که نگذاری باز در مرداب غرق شوم و نور تو را نبینم؛ وباز هم برترین شکری که میتوان با زبان به جای آور را بر لبم جاری میکنم وآن هم الحمدلله رب العالمین است.. الحمد لله رب العالمین....

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ایا در قران ایه ای در رابطه با توسل به مردگان است؟
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394
آيا آيه اي در قرآن كريم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟
در قرآن كريم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟ آيا آيه اي در قرآن كريم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟ سؤال كننده : منصور افتخاري توضيح سؤال: در مبحث توسل در فهرست پرسش هاي شيعه متوسل شدن برادران يوسف به حضرت يعقوب و توسل به شخص پيامبر اسلام هر دو مورد به استناد قرآن در زماني اتفاق افتاده كه آن پيامبران حيات ظاهري داشتند و هنوز رحلت نكرده بودند ؛ لذا به دنبال آيه اي مي گردم كه توسل به مرده در آن به نوعي مطرح شده باشد . لطفا پاسخ دهيد. پاسخ اول: آيه 64 سوره نساء، شامل توسل بعد از رحلت پيامبر (ص) نيز مي شود: آيه ذيل يكي از آياتي است كه در باره توسل به رسول خدا صلي الله عليه وآله وارد شده وعلماي شيعه واهل سنت به آن استناد كرده اند: وَلَوْ أنَّهُمْ إذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحيماً اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت. رفتن به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله براي طلب بخشايش در اين آيه عام است ؛ شامل حيات ايشان و بعد از مرگ ظاهري مي شود . علماي اهل تسنن در مورد اين آيه كلمات بسيار جالبي دارند. نووي در بحث زيارت رسول خدا صلي الله عليه وآله مي نويسد: ثم يرجع إلي موقفه الأول قبالة وجه رسول الله صلي الله عليه وسلم ويتوسل به في حق نفسه ويستشفع به إلي ربه سبحانه وتعالي ومن أحسن ما يقول ما حكاه الماوردي والقاضي أبو الطيب وسائر أصحابنا عن العتبي مستحسنين له قال ( كنت جالسا عند قبر رسول الله صلي الله عليه وسلم فجاء أعرابي فقال السلام عليك يا رسول الله سمعت الله يقول ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) وقد جئتك مستغفرا من ذنبي مستشفعا بك إلي ربي ثم أنشأ يقول يا خير من دفنت بالقاع أعظمه فطاب من طيبهن القاع والاكم نفسي الفداء لقبر أنت ساكنه فيه العفاف وفيه الجود والكرم ثم انصرف فحملتني عيناي فرأيت النبي صلي الله عليه وسلم في النوم فقال يا عتبي الحق الاعرابي فبشره بان الله تعالي قد غفر له ) سپس به جايگاه اوليه در مقابل صورت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم باز گشته وبه وي توسل كند در حق خودش و از وي طلب شفاعت در نزد خدا بنمايد. از بهترين كلمات آنچه است كه ماوردي وقاضي ابو الطيب وديگر اصحاب ما از عتبي نقل كرده وآن را نيكو شمرده اندكه گفت : نزد قبر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بودم كه بيابانگردي آمد وگفت سلام بر تو اي رسول خدا . از خداوند شنيدم( كلام خدا در قرآن) كه اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت . ومن به نزد تو آمدم واز گناه خود طلب بخشش كرده و تو را شفيع نزد پروردگارم قرار مي دهم .سپس اين شعر را خواند كه اي بهترين كسي كه دربهترين جايگاه دفن شده است كه ازبوي خوش آنجاهمه جابوي خوش گرفته است . جانم فداي قبري كه تو ساكن آن هستي كه در آن اسوه كامل در عفت وجود وكرم مدفون است سپس بازگشت . پس چشمانم سنگين شده در خواب رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم را ديدم پس فرمودند كه اي عتبي به سراغ اعرابي برو و به او بشارت بده كه خداوند گناهان او را آمرزيد. المجموع - محيي الدين النووي - ج 8 - ص 274 دمياطي نيز مي نويسد: ثم بعد زيارة الشيخين يذهب للسلام علي السيدة فاطمة رضي الله عنها في بيتها الذي داخل المقصورة للقول بأنها مدفونة هناك ، والراجح أنها في البقيع فيقول : السلام عليك يا بنت المصطفي ... ويتوسل بها إلي أبيها ( ص ) . ثم يرجع إلي موقفه الأول قبالة وجهه الشريف ، فيقول : الحمد لله رب العالمين . اللهم صل علي سيدنا محمد ، وعلي آل سيدنا محمد . السلام عليك يا سيدي يا رسول الله . إن الله تعالي أنزل عليك كتابا صادقا ، قال فيه : (ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما) وقد جئتك مستغفرا من ذنبي مستشفعا بك إلي ربي . بعد از زيارت ابو بكر و عمر براي سلام به فاطمه زهرا به بيت وي كه در داخل ضريح است مي روي چون بنا بر قولي در آنجا مدفون است ولي قول برتر آن است كه در بقيع دفن است .پس مي گويي سلام بر تو اي دختر رسول برگزيده ...پس به وسيله وي بر پدرش توسل مي جويي سپس به همان جاي اول & در روبروي صورت شريف- بازگشته مي گويي الحمد لله رب العالمين خدايا بر سرور ما محمد وبر آل وي درود فرست . سلام بر تو اي رسول خدا. خداوند به درستي بر تو كتاب خود را نازل كرد كه در آن گفت : كه اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت (آيه 64 نساء) پس من به نزد تو آمده ام در حاليكه از گناهانم طلب بخشايش مي كنم واز تو طلب شفاعت به نزد خداوند مي كنم . إعانة الطالبين - البكري الدمياطي - ج 2 - ص 357 ثم تأتي القبر فتولي ظهرك القبلة وتستقبل وسطه وتقول السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته ... اللهم انك قلت وقولك الحق ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) وقد اتيتك مستغفرا من ذنوبي ، مستشفعا بك إلي ربي ... ثم يتقدم قليلا ويقول السلام عليك يا أبا بكر. سپس به نزد قبر رفته پس پشت خود را به سمت قبله مي كني ورو به سمت قبر ومي گويي سلام بر تو اي پيغمبر ورحمت خدا و بركات وي ....خداوندا تو گفته اي وكلامت درست است كه اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت (آيه 64 نساء).بدرستيكه من به نزد تو آمده ام در حاليكه از گناهانم طلب بخشايش مي كنم و از تو مي خواهم كه در نزد پروردگارم شفيع من باشي ...سپس كمي جلوتر رفته ومي گويي سلام بر تو اي ابو بكر ... المغني - عبد الله بن قدامه - ج 3 - ص 590 - 591 همانطور كه مطرح شد حتي اهل سنت از اين آيه چنين فهميده اند كه مي توان از رسول خدا چه در حال حيات ظاهري و چه بعد از آن طلب شفاعت نمود . پاسخ دوم: انبيا وشهدا زنده هستند: پاسخ شما را به نحو ديگري بيان مي كنيم : آيا انبياي الهي مرده اند؟ وآيا ائمه ما مرده اند ؟ به اعتقاد شيعه واهل سنت، انبياء الهي زنده هستند و شهدا نيز طبق آيه قرآن زنده هستند، پس توسل به آنها توسل به يك انسان زنده است نه توسل به مرده. آلوسي در باره حيات انبياء عليهم السلام مي نويسد: أما حياة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام الحياة البرزخية التي هي فوق حياة الشهداء الذين قال الله تعالي فيهم بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ فأمر ثابت بالأحاديث الصحيحة. حيات انبيا عليهم السلام حياتي است برزخي وبرتر از حيات شهداست كه خداوند متعال در مورد ايشان فرموده است كه ايشان زنده اند نزد پرورگارشان روزي داده مي شوند . پس اين امر مطلبي ثابت شده با روايات صحيح است الآيات البينات في عدم سماع الأموات ج1/ص39 للآلوسي النعمان بن محمود ومن ثم قال الإمام السبكي حياة الأنبياء والشهداء كحياتهم في الدنيا به همين دليل امام سبكي گفته است كه حيات انبيا و شهدا مانند زندگيشان در دنياست. السيرة الحلبية ج2/ص432 ائمه ما نيز همگي شهيد هستند و طبق آيه 169 سوره آل عمران : ولاتَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أموَاتَا بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ كساني را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپنداريد بلكه ايشان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند . شارح صحيح بخاري مي نويسد: أحدها أن الأنبياء أفضل من الشهداء والشهداء أحياء عند ربهم فكذلك الأنبياء. يكي از مطالبي كه در مورد زندگي انبيا بعد از مرگ گفته شده است اين است كه انبيا برتر از شهدا هستند و شهدا نزد پروردگارشان زنده اند پس انبيا نيز همينطور. فتح الباري ج6/ص487 همانطور كه گفته شد اهل تسنن اعتقاد دارند كه انبيا بعد از مرگ ظاهري در واقع زنده اند . در منابع اهل سنت نيز رواياتي وجود دارد كه حيات برزخي انبياء را ثابت مي كند. از جمله در صحيح مسلم نقل شده است كه رسول خدا فرمود: در شب معراج موسي را ديدم كه در قبرش نماز مي خواند: حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ وَشَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ قَالَا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ وَسُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَتَيْتُ وَفِي رِوَايَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ عَلَي مُوسَي لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي قَبْرِهِ رسول خدا فرمودند كه رفتم يا گذشتم بر موسي در شبي كه من را به آسمان بردند - در كنار جايي كه خاك سرخ زيادي جمع شده بود- واو ايستاده بود و در قبرش نماز مي خواند. صحيح مسلم ج4/ص1845 كتاب الفضائل باب من فضائل موسي عليه السلام در اين زمينه همانطور كه نمونه اي از آن نقل شد روايات زيادي حتي در صحيح بخاري ومسلم موجود است وبيهقي عالم مشهور اهل تسنن بعضي از آنها را در كتاب حياة الأنبياء بعد وفاتهم «زندگي پيامبران بعد از مرگ ايشان» جمع آوري نموده است . وچون در قرآن تصريح به جواز توسل به زندگان شده است پس توسل به ائمه وانبيا بعد از رحلت ايشان جايز است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)..
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ایرانیان را چه کسی مسلمان کرد؟
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394
ایرانیان را چه کسی مسلمان کرد؟1
فایل صوتی 03/05/1390 حاج آقا ابوالقاسمی و حاج آقا یزدانی..بسم الله الرحمن الرحیم..موضوع برنامه، فتوحات در زمان خلفای اهل سنت: جنگها به دو دسته تقسیم می شوند، جنگهای با مسلمانان یعنی صحابه رسول خدا(ص) و جنگهای غیر مسلمانان.. اولین کسی که جنگ با مسلمانان را صورت داد جناب خلیفه اول اهل سنت بوده است، چون به اجتهاد ایشان به اعتقاد اهل سنت (که حتی خلیفه دوم اهل سنت هم این اجتهاد را قبول نداشت) گروهی از مسلمانان را کافر می دانست. آقای عبدالرزاق در المصنف ج10 ص302 ح19185 از خلیفه دوم روایت نقل میکند که ای کاش از پیامبر(ص) پرسیده بودم در چند مورد! یک مورد، کسانی که زکات رو قبول داشتند اما می گفتند به تو زکات نمی دهیم(تو را شایسته خلافت و زکات گرفتن نمی دانیم) جایز است آنها را بکشیم یا نه؟ اما خلیفه اول اعتقاد داشت باید آنها را کشت، نه به عنوان مرتد و به راحتی نمی شود کسی را تکفیر کرد به عنوان اینکه مانع زکات بودند. بنابراین یک دسته از جنگهایی که در زمان خلفا انجام شده، جنگ با مسلمانان (همان صحابه) است. واما دسته دوم جنگ با غیر مسلمانهاست. آماری از کشته های زمان رسول خدا(ص) و زمان خلیفه اول و دوم مطرح می کنم. در جنگهای زمان رسول خدا(ص) که تمامی آنها تدافعی بوده است، در کتاب القبل الاسلام دکتر محمد العماره مصری، مجموع کشته ها را با اسناد مختلف ومعتبر جمع آوری کرده است که کل کشته های مسلمانان 181 و کل کشته های مشرکان 202 نفر در جنگها بوده که مجموع 383 نفر در مدت حکومت رسول خدا(ص) در مدینه و با وجود جنگهای بیشمار رسول خدا(ص) بوده است. البته آمارهای غیر معتبر هم به صورت رند شده هستند 685 نفر کل کشته ها در نهایت می رسیم. اما در جنگهایی که در زمان خلفای اهل سنت اتفاق افتاده است در سال دوازدهم در زمان جناب ابوبکر در یک جنگ هزار نفر را کور کردند،در جنگ دیگری به خاطر یک قسم هفتاد هزار نفر را سر بریدند،در جنگ دیگر سی هزار نفر را کشتند. در سال سیزدهم در زمان عمربن خطاب در یک جنگ در یک روز صدهزار نفر را کشتند. در جنگ دیگری چهل هزار نفر را کشتند. اینها آمارهایی است که خود اهل سنت در کتب تاریخی خودشان نقل کرده اند. و اما راجع به ایران که اهل سنت مطرح می کنند که خلیفه دوم بوده است که ما را از زرتشتیت نجات داده است و اگر عمربن خطاب نبود ما همینطور زرتشت و آتش پرست بودیم!! یا اینکه شما فرهنگ اسلام را پایین می دانید که بدون خونریزی و کشتار ما مسلمان نمی شدیم یا اینکه ایرانیان با فکر و فرهنگ بسته هستند و غیر از کشتن و خونریزی آنان مسلمان نمی شوند. ولی ما اعتقاد داریم مردمی که تحت حکومت ایرانیان بوده اند در زمان رسول خدا(ص)، اولین بار توسط امیرالمومنین(ع) وحتی بدون اینکه یک نفر کشته شود مسلمان شدند. اولین منطقه ای که زیر نظر ایرانیان، مسلمان شد یمن بوده است. عزیزان می توانند به تاریخ طبری ج1 ص484 مراجعه کنند که تعیین ملوک یمن را به دست ایرانیان دانسته است و ملوک یمن را ایرانی می داند.مرزان دو فرزند داشت که یکی عربی دوست داشت و عربی کار می کرد و دیگری نه. مرزان او را به پادشاهی منطقه یمن قرار داد و خودش از دنیا رفت و وقتی خبر به کسری رسید که این شخص از لغت عربی خوشش می آید و به عربی شعر می گوید، او را عزل می کند و بازان ایرانی را فرماندار یمن قرار می دهد و او آخرین کسی است که از عجم ها والی بر یمن شده است. و در بعضی روایات بازان اسلام آورده است و نامه رسول خدا(ص) را به ایران برده است. این شخص ایرانی بوده و فرماندار یمن طبق تاریخ طبری. اما اهل یمن چگونه اسلام آوردند؟ به چه علت؟ روایتی است که قسمتی را بخاری نقل کرده است. رسول خدا(ص) خالد بن ولید را فرستادند به سمت یمن تا آنها را به اسلام دعوت کند اما قبول نکردند، سپس رسول خدا (ص)، امیرمومنان (ع) را فرستادند و دستور دادند هر کس می خواهد از نیروهای قبلی همراه امیرمومنان (ع) باشد و براء می گوید من از جمله کسانی بودم که همراه شدم وقتی به سوی قوم یمن و قبیله حمدان برای جنگ رفتیم آنها به سمت ما آمدند، امیرمومنان (ع) نماز را با ما خواندند وما را یک صف واحد کردند، جلوی ما ایستادند و فقط کاری که انجام دادند نامه رسول خدا(ص) را برای آنها خواندند و تمام حمدان اسلام آوردند. امیرمومنان (ع) این مطلب را در نامه نوشتند و برای رسول الله(ص) فرستادند. رسول خدا (ص) سجده کردند و سربلند کردند و فرمودند: السلام علی الحمدان، السلام علی الحمدان. آقای البانی می گوید این روایت را بیهقی نقل کرده ج 2 ص369 و در پایان گفته بخاری ابتدای این روایت را نقل کرده و خودش گفته است ادامه این روایت صحیح است به نظر آقای بخاری. ابن ترکمانی همین مطلب را نقل کرده و سکوت اختیار کرده یعنی نظرهای بیهقی و بخاری را تأئید کرده است و خود جناب البانی هم هیچ تعلیقه ای به این روایت نمی زند. در ادامه روایت در کتب دیگر، این روایت هم آمده است: تمامی اهل یمن بعد از قبیله حمدان اسلام آوردند. مسند رویانی ج1 ص219 و بیهقی و غیره نیز نقل کرده اند. اسلام اهل یمن طبق مدارک کتب تاریخی اهل سنت گروهی از ایرانیان به شمار می رفتند توسط امیرمومنان(ع) بوده است. البته علمای اهل سنت قسمتی از ماجرا را مطرح نکرده اند که در تاریخ گرگان یا همان جرجان که برای علمای اهل سنت است، نقل می کنم. ج1 ص386 ح643 همین روایت را مطرح می کند اما نامه خواندن امیرمومنان به این صورت است، پیغمبر به حضرت گفته اند سوار بر ناقه من شو، وقتی به سمت یمن رفتی، وقتی به عقبه عفیق رسیدی و از آن گردنه بالا رفتی می بینی قوم به سمت تو می آیند و می خواهند با تو بجنگند وبگو ای سنگها، ای ریگها و ای درختها، رسول خدا(ص) بر شما سلام می فرستد. وقتی امیرمومنان این کار را انجام دادند، افق به لرزه در آمد و گفتند درود بر رسول خدا(ص) و درود بر تو،اما وقتی قبیله حمدان این سخنان را از سنگ و ریگ و درختها شنیدند همه اسلام آوردند. بنابراین شروع اسلام ایرانیان طبق روایات صحیح السند اهل تسنن ، توسط امیرمومنان(ع) و بدون خونریزی وکشت و کشتار بوده است و در دیگر روایات شروع اسلام با معجزه امیرمومنان(ع) آغاز شده است. همچنین منطقه بحرین جزء ایران به حساب می آمده و این منطقه در زمان رسول خدا(ص) فتح شده است و از اهل بحرین جزیه می گرفتند. در صحیح بخاری ج3 ص1152 ح2988 آمده است که اهل بحرین با رسول خدا(ص) مصالحه کرده بودند که جزیه بدهند. حال این چه ادعایی است که با گفته صحیح بخاری و کتب اهل سنت به دور است که می گویند اسلام ایرانیان به وسیله عمربن خطاب است؟؟ آیا شماها این ادعایتان را با کتب صحیح خود مطابقت داده اید؟؟ اگر اهل سنتی از شما علمای اهل سنت بپرسد چرا اینکه اولین اسلام آوردندگان ایرانی توسط امیرمومنان و معجزه و نامه خواندن حضرت صورت گرفته و آن هم بدون خونریزی را کتمان کرده اید، چه جوابی دارید؟ و سوال دیگری که امیرمومنان که در تمامی جنگهای پیامبر(ص) به غیر از یک جنگ، آنهم به دستور خود حضرت(ص) حضور داشته است، کسی که در هیچ جنگی ترسی به خود راه نداده و شجاعترین فرد است و به اقرار علمای اهل سنت شمشیر امیرمومنان موجب اسلام آوردن مردمان شده است، یعنی حضرت علی (ع) باعث عمود نگه داشتن دین اسلام در زمان رسول خدا(ص) شده است، پس چطور امیرمومنان را کنار گذاشته و می گویید خلیفه دوم اسلام را گسترش داد!!

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
رزق (شهید حسین خرازی)
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394

http://mojahedat.ir/wp-content/uploads/2013/09/shahid-kharazi-4.jpg 

اگر کار برای خداست...پس گفتنش برای چیست...

"سردار شهید حاج حسین خرازی"

من پنجاه سال است دارم اسلام می خوانم، بگذار خلاصه اش را برایت بگویم :  

واجباتت را انجام بده، به جای مستحبات، تا می توانی به کار مردم برس،کارمردم را راه بینداز.

اگر قیامت کسی از تو سوال کرد،  بگو :  فاضل گفته بود !!!!  )   

از وصایای مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شرایط ظهور امام زمان عج بنا به روایات
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : سه شنبه 25 فروردين 1394

شرط دوم: وجود رهبر و پیشواى شایسته و بزرگ که شایستگى رهبرى همه جانبه آن روز را داشته باشد.

شرط سوم:
 وجود یاران همکار و همفکر و پاسدار در رکاب آن رهبر واحد براى پیاده کردن جهانى آن اهداف بلند. ویژگیهایى را که این افراد مى بایست واجد باشند، در همین شرط نهفته است زیرا این افراد باید داراى خصوصیات معینى باشند تابتوانند آن کار مهم را انجام دهند و گرنه هر گونه پشتیبانى کفایت نمى کند .


شرط چهارم:
 وجود توده هاى مردمى که در سطح کافى از فرهنگ و شعور اجتماعى و روحیه فداکارى باشند. تا در نخستین مرحله موعود گروه هاى اولیه پیروان حضرت مهدى (عج) را تشکیل دهند زیرا آن افراد با اخلاص درجه یک که شرط سوم با وجود آنها محقق مى شود، گروه پیشرو جبهه جهانى هستند .

لازم به ذکر است که شرایط چهار گانه فوق مربوط به پیاده کردن عدالت خالص در روز موعود است ولى چنانچه نسبت به شرایط ظهور بسنجیم، یکى از آنهاکه وجود رهبر باشد، کم مى شود. و سه شرط دیگر باقى مى ماند  زیرا معنى ظهور آن است که فرد آماده قیام در آن روز وجود دارد که مى خواهد ظاهر شود و با گفتن این کلمه شرط دوم را ضمنى پذیرفته ایم و خواه ناخواه سه شرط بیشتر باقى نمى ماند .

علایم ظهور حضرت مهدى (عج)

وقت ظهور آن حضرت براى هیچ کس جز خداوند متعال معلوم نیست و کسانى که وقت ظهور را تعیین مى کنند، دروغگو شمرده شده اند ولى علایم و نشانه هاى بسیارى براى ظهور آن حضرت در کتابهاى حدیث ثبت شده است که ذکر تمام آنها از حوصله این مجموعه خارج است .
علایم ظهور به دو دسته کلى تقسیم مى شوند  علایم حتمى و علایم غیر حتمى چنانکه فضیل بن یسار از امام باقر ع روایت کرده است که آن حضرت فرمود:

نشانه هاى ظهور دو دسته هستند  یکى نشانه هاى حتمى و دیگرنشانه هاى غیر حتمى، خروج سفیانى از نشانه هاى حتمى است که راهى جز آن نیست.
منظور از علایم حتمى آن است که به هیچ قید و شرطى مشروط نیست و قبل از ظهور باید واقع شود مقصود از علایم غیر حتمى آن است که حوادثى به طور مطلق و حتم از نشانه هاى ظهور نیست بلکه مشروط به شرطى است که اگر آن شرط تحقق یابد مشروط نیز متحقق مى شود و اگر شرط مفقود شود مشروط نیز تحقق نمى یابد.

اما علایم غیر حتمى بسیارند که به یک روایت از امام صادق ع اکتفا مى کنیم که در این روایت چنان روى علایم و مفاسد انگشت گذارده شده که گویى این پیشگویى مربوط به ۱۳ یا ۱۴ قرن پیش نیست بلکه مربوط به همین قرن است و امروز که بسیارى از آنها را با چشم خود مى بینیم، قبول مى کنیم که به راستى معجزه آساست .
امام صادق ع در این روایت به ۱۱۹ نشانه و علامت از علایم ظهور اشاره مى کند ما در اینجا فقط به ذکر برخى از آن مواد ۱۱۹ گانه اشاره مى نماییم.
حضرت صادق ع به یکى از یارانش فرمود:

۱ ـ هرگاه دیدى که حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند
۲ ـ دیدى که ظلم وستم فراگیر شده است
۳ ـ و دیدى که قرآن فرسوده و بدعت هایى از روى هوا و هوس در مفاهیم آن آمده است
۴ ـ و دیدى که دین خدا(عملا) تو خالى شده و همانند ظرفى آن را واژگون سازند
۵ ـ و دیدى که کارهاى بد آشکار شده و از آن نهى نمى شود و بدکاران بازخواست نمى شوند
۶ ـ ودیدى که مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند
۷ ـ و دیدى که شخص بدکار دروغ مى گوید و کسى دروغ و نسبت نارواى او را ردّ نمى کند
۸ ـ و دیدى که بچه ها به بزرگان احترام نمى گذارند
۹ ـ و دیدى که قطع پیوند خویشاوندى شود
۱۰ ـو دیدى که بدکار را ستایش کنند و او شاد شود و سخن بدش بر او نگردد
۱۱ ـ و دیدى که نوجوانان پسر همان کنند که زنان مى کنند
۱۲ ـ و دیدى که زنان با زنان ازدواج کنند
۱۳ ـ و دیدى که انسانها اموال خود را به غیر اطاعت خدا مصرف مى کنند و کسى مانع نمى شود
۱۴ ـ و دیدى که افراد با کار و تلاش نامناسب مؤمن به خدا پناه مى برند
۱۵ ـ و دیدى که مدّاحى دروغین از اشخاص زیاد مى شود
۱۶ ـ و دیدى که همسایه همسایه خود را اذیت مى کند و از آن جلوگیرى نمى شود
۱۷ ـ و دیدى که کافر به خاطر سختى مؤمن شاد است
۱۸ ـ و دیدى که شراب را آشکارا مى آشامند و براى نوشیدن آن کنار هم مى نشینند و از خداى متعال نمى ترسند
۱۹ ـ و دیدى کسى که امر به معروف مى کند، خوار و ذلیل است
۲۰ ـ ودیدى که آدم بدکار در آنچه خداوند دوست ندارد، نیرومند و مورد ستایش است
۲۱ ـ و دیدى که اهل قرآن و دوستان آنها خوارند
۲۲ ـ و دیدى که مردم به شهادت و گواهى ناحق اعتماد مى کنند
۲۳ ـ و دیدى که جرأت بر گناه آشکار شود و دیگر کسى براى انجام آن منتظر تاریکى شب نگردد
۲۴ ـ و دیدى که مؤمن نتواند نهى از منکر کند مگر در قلبش
۲۵ ـ و دیدى که والیان در قضاوت رشوه بگیرند
۲۶ ـ و دیدى که پستهاى مهم والیان بر اساس مزایده است نه بر اساس شایستگى
۲۷ ـ و دیدى که مردم را از روى تهمت و یا سوء ظن بکشند
۲۸ ـ و دیدى که شنیدن سخن حق بر مردم سنگین است ولى شنیدن باطل برایشان آسان است
۲۹ ـ و دیدى که همسایه از ترس زبان به همسایه احترام مى گذارد
۳۰ ـ و دیدى که حدود الهى تعطیل مى شود و طبق هوى و هوس عمل مى شود
۳۱ ـ و دیدى که معاش انسان از کم فروشى به دست مى آید
۳۲ ـ و دیدى که مرد به خاطر دنیایش ریاست مى کند
۳۳ ـ و دیدى که نماز را سبک شمارند
۳۴ ـ و دیدى انسان ثروت زیادى جمع کرده ولى از آغاز آن تا آخر زکاتش را نداده است
۳۵ ـ ودیدى که دلهاى مردم سخت و دیدگانشان خشک و یاد خدا برایشان گران است
۳۶ ـ و دیدى که بر سر کسبهاى حرام آشکارا رقابت مى کنند
۳۷ ـ و دیدى نماز خوان براى خود نمایى نماز مى خواند
۳۸ ـ و دیدى مردم در اطراف قدرتمندانند
۳۹ ـ و دیدى طالب حلال سرزنش و مذمت مى شود و طالب حرام ستایش و احترام مى گردد
۴۰ ـ و دیدى در مکه و مدینه کارهایى مى کنند که خدا دوست ندارد و کسى از آن جلوگیرى نمى کند و هیچ کس بین آنها و کارهاى بدشان مانع نمى شود
۴۱ ـ و دیدى که به فقیر چیزى دهند که به او بخندند ولى در غیر خدا ترحّم است
۴۲ ـ و دیدى که مردم مانند حیوانات در انظار یکدیگر عمل جنسى بجا آورند و کسى از ترس مردم از آن جلوگیرى نمى کند
۴۳ ـ و دیدى که عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هیچ احترامى براى آنها قائل نیستند بلکه نزد فرزند از همه بدترند
۴۴ ـ و دیدى که پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد و پدر و مادرش را نفرین کند و از مرگشان شاد گردد
۴۵ ـ و دیدى که اگر روزى بر مردى بگذرد ولى او در آن روز گناه بزرگى مانند بدکارى، کم فروشى و زشتى انجام نداده، ناراحت است
۴۶ ـ و دیدى که قدرتمندان غذاى عمومى مردم را احتکار کنند
۴۷ ـ و دیدى که اموال خویشان پیامبر ص (خمس) در راه باطل تقسیم مى گردد و با آن قمار بازى و شرابخورى شود
۴۸ ـ و دیدى که همّ و هدف مردم شکمشان و شهوتشان است
۴۹ ـ و دیدى که صدقه را با وساطت دیگران و بدون رضاى خداوند و به خاطر در خواست مردم بدهند
۵۰ ـ و دیدى که نشانه هاى برجسته حق ویران شده است، در این وقت خود را حفظ کن و از خدا بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد.

علایم و نشانه هاى حتمى ظهور امام زمان (عج)

علایم و نشانه هاى حتمى، آن است که به هیچ قید و شرطى مقیّد و مشروط نیست و قبل از ظهور باید واقع شود با استفاده از روایات معصومینع علایم حتمى الوقوع عبارتند از:
۱ـ امام صادق ع فرمود:
پیش از ظهور قائم (عج) پنج نشانه حتمى است: خروج یمانى و سُفیانى، صیحه آسمانى، قتل نفس زکیّه، و فرو رفتن در بیابان.
۲ ـ و نیز در جاى دیگر امام صادق ع فرموده است:

وقوع ندا از امور حتمى است و سفیانى از امور حتمى است و یمانى از امور حتمى است و کشته شدن نفس زکیه از امور حتمى است و کف دستى که از افق آسمان بیرون مى آید، از امور حتمیه است.
و اضافه فرمود:

و نیز وحشتى در ماه رمضان است که خفته را بیدار مى کند و شخص بیدار را به وحشت انداخته و دوشیزگان پرده نشین را از پشت پرده بیرون آورد.
۳ ـ حضرت على ع از رسول خدا ص روایت نموده که فرمود: ده چیز است که پیش از ظهور به وقوع خواهد پیوست.

۱ـ سفیانى
۲ ـ دجّال
۳ ـ دخان
۴ـ دابّه
۵ ـ خروج قائم
۶ ـ طلوع خورشید ازمغرب
۷ ـ نزول عیسى
۸ ـ خسوف در مشرق
۹ ـ خسوف در جزیره العرب
۱۰ ـ آتشى که از مرکز عدن شعله مى کشد و مردم را به سوى بیابان محشر هدایت مى کند.

نشانه هاى ظهور

هر رویکرد جهانى که در عرصه ى گیتى تحقق یافته و مى یابد ناگزیر از نشانه هایى است. بویژه رخدادهایى که توسط پیامبران الاهى خبر داده شده است. در این میان حرکت جهانى امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از این قانون مستثنى نبوده و از نشانه هایى برخوردار است تا بشریت متوجه نزدیک شدن و یا فرا رسیدن آن شوند.
از وحى پیرامون زمان دقیق ظهور حضرت صاحب الزمان ـ ارواحنا فداه ـ سخنى نرسیده است بلکه دستور داده اند که هرگاه کسى زمانى را تعیین کرد، او را تکذیب کنید لیکن براى آمدن آنحضرت نشانه هایى بیان فرموده اند که برخى از آن علائم حتمى شمرده است. به این معنا که پس از تحقق این امور ظهور آن امام قطعى است که پنج علامت مى باشند. برخى اندکى پیش از ظهور، برخى چند ماه بعد از آمدن آنحضرت و برخى اندکى پیش از قیام نجات بخش آنحضرت پدیدار مى شود.
امام امیر مؤمنان على ـ علیه السلام ـ فرموده اند: آنچه که بطور حتم پیش از قیام قائم تحقّق خواهد یافت، بپا خاستن سفیانى و فرو رفتن گروهى در زمین بیدا و کشته شدن نفس زکیه و فریادى که از آسمان بلند شده و خروج فردى از یمن است.
سایر علائمى که در این مورد بیان شده قابل تغییرند حتّى پر شدن زمین از ظلم. اگر چه تحقّق این مطلب قریب به حتم است امّا روایاتى از معصومین ـ علیهم السلام ـ وارد شده که اگر همه ى مردم دعا کنند امر غیبت به انتهاء (پر شدن زمین از ظلم و جور) نمى رسد. این خود حکایت از غیر حتمى بودن این نشانه ها دارد.
ممکن است چنین تصور شود که آمدن سفیانى دربرگیرنده ى ظلم و جور فراوانى است! در جواب مى گوییم: این در صورتى است که مدّت سلطنت او طبق روایات نُه ماه طول بکشد ولیکن نُه ماه طول کشیدن حکومت وى نیز غیر حتمى است و ممکن است در آن بداء شده([۱]) و زمان حکومتش یک ماه یا کمتر طول بکشد و آنچه حتمى است تنها قیام است. بلکه برخى در مورد محتوم بودن همین پنج علامت نیز بیانى دارند که وقوع این رویدادها حتمى نیست بلکه علامت بودن آنها براى ظهور حتمى است. بدین معنى که اگر اینها واقع شود حتماً ظهور و قیام آنحضرت را در پى داشته و این امر تخلّف ناپذیر است ولى ممکن هست اینها نیز اتّفاق نیفتد و در اصل وقوع اینها بداء حاصل شود چنانچه حضرت جواد ـ علیه السلام ـ حتمى بودن خروج سفیانى را تأیید نموده و سپس بداء را در آن ممکن مى شمارد([۲]) و از دیگر سوى روایاتى اشاره به ناگهانى بودن امر فرج کرده و هم چنین شیعه را به انتظار لحظه بلحظه فرا مى خواند، که مى بایست تحقّق این امر در هر لحظه حتى در صورت عدم به وقوع پیوستن نشانه هاى حتمى، امکان پذیر باشد.

خروج سفیانى

همانگونه که ذکر شد پدید آمدن سفیانى از نشانه هاى حتمى ظهور مى باشد امام باقر ـ علیه السلام ـ در تفسیر آیه شریفه (ثمّ قضى أجلا وأجل مسمى عنده) فرمودند:
انّهما أجلان، أجل محتوم لا یکون غیره، أجل موقوف للّه فیه المشیّه لا واللّه انّ أمر السفیانی من المحتوم([۳]).
آن دو مهلت است یکى حتمى و دیگر غیر حتمى که مشیت الهى در آن کارگر خواهد بود. به خدا قسم کار سفیانى حتمى است.
در بین حدیث شناسان اتفاق نظر وجود دارد که این فرد از فرزندان ابو سفیان است و به همین جهت او را سفیانى مى گویند.

امیرالمؤمنین على ـ علیه السلام ـ مى فرمایند:
یخرج ابن آکله الأکباد من الوادی الیابس وهو رجل رَبْعه وحش الوجه ضخم الهامه بوجهه أثر جدری إذا رأیته حسبته أعور اسمه عثمان وأبوه عنبسه وهو من ولد أبی سفیان حتّى یأتی ارضا ذات قرار و معین فیستوى على منبرها([۴]).
فرزند زن جگرخوار از بیابان خشک خروج مى کند و او مردى چهارشانه با چهره اى وحشتناک است. داراى سرى بزرگ و در چهره اش نشان زخمى چرکین دیده مى شود وقتى او را مى نگرى گویى یک چشم ندارد. نامش عثمان و پدرش عنبسه و از فرزندان ابو سفیان است. حرکتش را تا سرزمینى که داراى آرامش و آب خوش گوار ]کوفه[ است ادامه مى دهد و بر فراز منبر آن مى نشیند.
خروج سفیانى قبل از قیام امام ـ ارواحنا فداه ـ واقع مى شود.
عن جابر الجعفى قال: سألت أبا جعفر الباقر ـ علیه السلام ـ عن السفیانی، فقال انّی لکم بالسفیانی حتّى یخرج قبله الشیصبانی یخرج من أرض کوفان ینبع کما ینبع الماء فیقتل وفدکم، فتوقعوا بعد ذلک السفیانی وخروج القائم ـ علیه السلام ـ([۵]).
جابر جعفى از امام باقر ـ علیه السلام ـ درباره سفیانى مى پرسد. او مى فرماید: شما را با سفیانى چکار؟! پیش از او شیصبانى از کوفه خروج مى کند و چون آب از زمین مى جوشد و گروه شما را به خاک و خون مى کشد پس از وى منتظر خروج سفیانى و پس از او قیام قائم ـ علیه السلام ـ باشید.
امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمودند:

قبل هذا الأمر السفیانی والیمانی والمروانی وشعیب بن صالح فکیف یقول هذا هذا؟([۶])
قبل از امر فرج، سفیانى و یمانى و مروانى و شعیب بن صالح پدیدار خواهند شد!! چگونه مى گوید این همان (مهدى) است (در حالى که هیچ یک پدیدار نشده اند).

شخصیّت سفیانى (تفکّرات، رفتار)
نام او عثمان بن عنبسه و از نژاد امویان است مردى سفاک و خون آشام که انسانها را مانند پشه به آسانى مى کشد هر حرامى را حلال نموده و به هر جنایتى دست مى یازد. در احادیث پیرامون تفکرات وى به گونه اى سخن رفته که گویى هیچ اعتنایى ندارد اگر چه تظاهر به اسلام مى کند لیکن صلیبى از طلا بر گردن آویخته است. از کارهاى سفیانى و جنایات هولناک او نیز بسیار سخن رفته است او سنگدلترین انسانهاست که عاطفه در قاموس زندگیش وجود ندارد و مهر و رحم در آن دیده نمى شود. او و یارانش دلهایى مالامال از کینه و نفرت، نسبت به خاندان پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ دارند.

در این زمینه اکتفا مى کنیم به حدیثى از وجود مقدس حضرت ختمى مرتبت محمّد ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ که درباره ى وى مى فرمایند:
أشدّ خلق اللّه شرّاً وأکثر خلق اللّه ظلماً شَرِسٌ، قاسی القلب، یجمع له ولجیشه من کافّه الأقطار الاسلامیه فیهزمهم ویقتلهم وینادی شعار له فی حروبه هو: یا ربّ ثاری ثمّ النّار یا ربّ النّار ولا العار([۷]).
شر او از همه بندگان خدا بیشتر و سختتر است و بیش از همه ى مردم ستم مى کند. بد خلق و سنگ دل مى باشد از تمام کشورهاى اسلامى علیه او بسیج مى شوند آنگاه همگى را شکست داده و به خاک و خون مى کشد و شعارش در جنگها این است، اى خدا! انتقام و سپس آتش. خدایا! آتش آرى! اما عار و ننگ هرگز.
و نمونه اى از کشتار او در کلام امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در خطبه ى بیان این چنین ترسیم شده است.

فیقتل بالزوراء سبعین ألفاً ویبقر بطون ثلاثمأه امرأه حامل. ([۸])
آنگاه در شهر زوراء هفتاد هزار نفر را به خاک و خون مى کشد و شکم سیصد زن حامله را مى درد.

فتنه گرى سفیانى
نشانه ى خروج سفیانى، پدیدار شدن سه پرچم و شعلهور شدن آتش جنگ بین آنهاست. پرچمى از سوى غرب حرکت کرده و وارد مصر مى شود و در آنجا دست به جنایات بسیارى مى زند و پرچمى از بحرین از جزیره ى (اُوال) از منطقه ى فارس به اهتزاز در مى آید. و پرچمى دیگر نیز از شام.

این ماجرا یک سال ادامه خواهد یافت و پس از آن مردى از فرزندان عبّاس خروج مى کند و اهل عراق مى گویند: گروه پابرهنگان یا بیدادگران و صاحبان نظرهاى گوناگون آمدند. اهل شام و فلسطین دچار ترس و واهمه مى گردند و بسوى سردمداران شام و مصر روى مى آورند و به آنان گفته مى شود: شما بروید و پسر فرمانروا (یعنى سفیانى) را بخواهید و او را به یارى طلبید. آنان سفیانى را دعوت مى کنند و او با خواست آنان موافقت مى نماید و در نقطه اى از دمشق بنام حرستا فرود مى آید و دایى ها و وابستگان فکرى خویش را در آنجا جمع مى نماید. در بیابان خشک که منطقه اى در دمشق است، گروههاى متعددى طرفدار دارد که به او مى پیوندند. سفیانى دعوت آنان را اجابت مى کند و روز جمعه به همراه همه ى آنان در دمشق به مسجد مى رود و براى نخستین بار بر فراز منبر رفته و در نخستین منبر آنان را دعوت به جهاد مى کند و آنان نیز با شنیدن سخنانش با او بیعت مى کنند.
سپس به نقطه اى بنام غوطه مى رود و همه ى مردم بر گرد او اجتماع مى کنند و اینجاست که سفیانى در رأس گروههایى از مردم شام خروج مى کند و سه گروه با یکدیگر درگیر مى شوند.
۱ ـ پرچم از ترک و عجم که سیاهرنگ است.
۲ ـ پرچم زرد رنگ که پرچم فرزند عباس است.
۳ ـ پرچمى از سفیانى و سپاه او.
در نقطه اى بنام بطن ارزق پیکار سختى در میان آنان رخ مى دهد و شصت هزار کشته بر زمین مى ماند و سفیانى پیروز مى شود و مردم بسیارى را قتل عام مى کند و سرزمین و مراکز قبایل را تصرف کرده و در میان آنان نخست عادلانه رفتار مى کند به گونه اى که مى گویند: هر آنچه از بیدادگرى سفیانى به ما گزارش شده بى اساس است . . .
به هر حال مدتى کوتاه با آنان خوشرفتارى مى کند و سپس نخستین حرکت خود بسوى حمص را آغاز مى کند و از آنجا به دروازه ى مصر مى رسد و در نقطه اى که قریه سبا نام دارد رخداد عظیم و پیکار سهمگین خواهد داشت که خبر آن همه جا منتشر مى گردد و دلها ـ از خشونت و شقاوت او ـ لبریز از ترس و دلهره مى گردد و شهرها یکى پس از دیگرى در مقابل او سقوط مى کند و سپس مستانه و مغرور به دمشق باز مى گردد([۹]).

سفیانى در عراق
وقتى سفیانى با پیروزیهاى متعدد در دمشق مستقر شد سپاهى را بسوى عراق گسیل مى دارد آنها وارد سرزمین بابل که همان شهر نفرین شده ى بغداد است، فرود مى آیند و بیش از سه هزار نفر را مى کشد و بیش از صد زن را به زور تصاحب و هتک حرمت مى کنند و سیصد نفر از چهره هاى مهمّ بنى عبّاس([۱۰])را نابود مى سازد و بعد از آن به کوفه سرازیر مى شوند و خانه هاى اطراف آن را تخریب مى کنند و پس از آن سپاه بسوى شام باز مى گردد امّا در بین راه پرچم نجات و هدایتى در کوفه به اهتزاز در مى آید و در راه به آنها مى رسد و ضمن پیکار شدیدى همه را نابود مى سازد بگونه اى که یک نفر از سپاه سفیانى باقى نمى ماند تا خبر شکست لشکر را به سفیانى باز گوید([۱۱]).

سفیانى در حجاز
مقارن با گسیل سپاه بسوى عراق، سفیانى سپاهى عظیم بسوى سرزمین حجاز یعنى مکّه گسیل مى دارد سپاه او به مدینه وارد شده و سه شبانه روز آن را غارت مى کند پس از آن بسوى مکّه روى آورده تا به بیابانى مى رسند، خداوند جبرئیل را بسوى آنان مى فرستد و دستور مى دهد که برود و آنان را نابود سازد و جبرئیل با پاى خود ضربتى بر آن زمین فرود مى آورد و زمین به فرمان خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر کسى باقى نمى ماند.

این دو برادرند که به نامهاى بشیر و نذیر معرفى شده اند و جبرئیل به صورت آنها سیلى مى زند بگونه اى که صورتهاى آنها به عقب بر مى گرددو به همان حال مى ماند و به نذیر مى گوید: تو برو به دمشق و سفیانى را به ظهور مهدى ـ ارواحنا فداه ـ انذار کن و به او بگو که خدا سپاه اش را در بیداء هلاک کرد. و به بشیر مى گوید: برو بسوى مهدى ـ ارواحنا فداه ـ در مکه و او را بهلاک ظالمین بشارت بده و بر دست او توبه کن که او توبه تو را مى پذیرد. و او خدمت حضرت مى آید حضرت دستان مبارک خود را بصورت او مى کشد و دوباره به حال اول باز مى گردد و با او بیعت مى کند و در رکاب آنحضرت مى ماند([۱۲]).

سفیانى و نداى آسمانى
امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ فرموده اند:

بعد از برگشت مغرورانه و مستانه ى سفیانى به شام، او در نقطه اى براى نوشیدن شراب و ارتکاب گناه و معصیت مى نشیند و یاران و پیروان خویش را نیز به انجام گناه و جنایت فرمان مى دهد. از مجلس گناه بر مى خیزد و در حالیکه در دست سلاحى دارد دستور زنا مى دهد و به یارانش مى گوید با زنان مرتکب فحشا گردند، آنگاه شکم زنان را پاره کنند و کودکان را از رحمها بیرون مى کشند و آنها مرتکب چنین شقاوتها مى گردند و هیچ کس توان باز داشتن آنان را از این پلیدیها در خود نمى بیند. اینجاست که فرشتگان، پریشان حال مى شوند و خدا فرمان ظهور قائم آل محمّد را که از نسل من مى باشد، صادر مى کند بى درنگ خبر ظهور او در سراسر گیتى پخش مى گردد و جبرئیل در آن هنگام بر فراز صخره اى در بیت المقدس فرود مى آید و خطاب به جهانیان مى گوید:
جاء الحقّ وزهق الباطل انّ الباطل کان زهوقا.
حق فرا رسید و باطل از میان رخت بربست. همانا باطل همیشه نابود است.
یا عباد اللّه! اسمعوا ما أقول: انّ هذا مهدیّ آل محمّد خارج من أرض مکّه فأجیبوه([۱۳]).
اى بندگان خدا! گوش فرا دهید آنچه را که مى گویم: این مهدى آل محمّد است که از سرزمین مکّه خروج کرده او را اجابت کنید.

شکست سفیانى
پس از آنکه خبر فرو رفتن لشکر عظیم سفیانى بین مدینه و مکه به او مى رسد و مى فهمد که حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ قیام نموده است، از عراق به شام و فلسطین آمده خود را آماده ى رویارویى با آن حضرت مى کند در ملاقاتى که بین او و امامـ علیه السلام ـ رخ مى دهد امام ـ علیه السلام ـ وى را به حضور مى پذیرد و آن گفتگو به بیعت سفیانى با آن حضرت و ایمان آوردن به وى مى انجامد، سپس سفیانى از آنجا به قرارگاه سپاه خود باز مى گردد سران سپاهش به او مى گویند چه کردى؟! مى گوید من در برابر منطق محکم او اسلام او را پذیرفتم و با او دست بیعت دادم. سران سپاه او را ملامت مى کنند بگونه اى که تصمیم جنگ با حضرت را مى گیرد. سحرگاه یکى از روزها پیکار نهایى حق و باطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار میان دو سپاه عدل و ظلم، حجّت خدا و یاران او را پیروزى کامل مى بخشد و سپاه سفیانى همگى نابود مى شوند([۱۴]).

خروج حسنى

در لابه لاى آنچه بیان شد یکى دیگر از نشانه هاى ظهور امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ که بوى حتم و یقین به خود گرفته است، خروج فردى به نام سید حسنى است. او جوانمردى از بنى هاشم و از نسل پیامبر خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ است و در دست راست او خالى وجود دارد ـ که البته بنا بر برخى روایتها در دست چپ او چنین نشانه اى ست ـ و از خراسان حرکت و جنبش خود را آغاز مى کند. او شیعه و پیرو خاندان وحى و رسالت است بر عقیده ى خویش پایبند و استوار و داراى نفوذ گسترده و محبوبیّت در دلهاست او همان کسى است که پیش از سپاه سفیانى و قتل و غارت آنها وارد کوفه مى شود و همزمان با ورود او یمانى نیز از یمن به وى مى پیوندد و سپاه سفیانى را در خارج کوفه از بین مى برند و بعد از آن امر را به امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ تسلیم مى کند و با او بیعت مى کند.
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمودند:
یخرج شاب من بنی هاشم بکفّه الیمنى خال، ویأتی من خراسان برایات سود بین یدیه شعیب بن صالح، یقاتل أصحاب السفیانی فیهزمهم([۱۵]).
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمودند:

جوانى از نسل هاشم که در دست راست وى خالى هست از طرف خراسان با پرچمهاى سیاه خروج مى کند فرمانده لشکر او شعیب بن صالح است و او با لشکر سفیانى نبرد کرده و آنان را متلاشى مى نماید.

خروج یمانى

یکى از عوامل زمینه ساز ظهور منجى عالم بشریّت که در گذشته حتمى الوقوع بودنش را ذکر کردیم خروج فردى از یمن است این حرکت هدایت بخش ترین حرکت پیش از ظهور است و نویدبخش مؤمنان منتظر. حضرت رسول ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ مى فرمایند:
خروج الثلاثه: السفیانی والخراسانی والیمانیّ فی سنه واحده فی شهر واحد فی یوم واحد ولیس فیها من رایه اهدى من رایه الیمانی، لأنّه یدعو إلى الحقّ([۱۶]).
سفیانى و خراسانى و یمانى در یک سال و یک ماه و یک روز قیام نموده و در میان ایشان پرچمى چون پرچم یمانى به هدایت نزدیکتر نیست.
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمودند:

یکون خروج السفیانی من الشام وخروج الیمانی من الیمن([۱۷]).
قیام سفیانى از شام و یمنى از یمن است.
در روایات آمده است که: یمنى در پى نبرد سفیانى با وى وارد عراق مى شود. و نیز یمنى با کمک از نیروى خراسانى وارد صحنه کارزار با لشکریان سفیانى خواهد شد.

پرچم هاى سیاه در یارى امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ

یکى دیگر از نشانه هاى ظهور که در روایات بدان اشاره شده است پدیدار شدن پرچم خراسانى است البته آنچه که از سخنان معصومان ـ علیهم السلام ـ بدست مى آید این است که پرچم هاى متعددى از شرق یعنى بلاد شرقى ایران تا سر حدّ چین قیام مى کنند که ظاهراً محلّ اجتماع آنها خراسان است و خراسانى نیز که پرچم مستقلى دارد با کمک آنان حرکت خود را آغاز مى نماید، پرجم خراسانى مهمترین آن پرچمهاست. و به این اعتبار از همه ى آنها برایات شرقى تعبیر شده که داراى پرچم هاى سیاه هستند.
نکته ى دیگر اینکه در روایات به سه پرچم از خراسان اشاره شده است که در سه مرتبه قیام مى کنند که دو مورد از آنها تحقق یافته یکى بیرقهاى سیاه ابو مسلم خراسانى که براى تشکیل دولت بنى العباس بوده است و دوم پرچم مغول که از ناحیه خراسان آمد و دولت بنى العباس را بر هم زد لیکن سوم باقیمانده و اوست که متصل به ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ خواهد بود و با سفیانى خواهد جنگید. حضرت باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:
آنگاه که لشکر سفیانى در کوفه مشغول قتل و غارت باشند بیرقهایى از طرف خراسان برسند که منزلها را بسرعت طى کنند و با ایشان چند نفر از اصحاب قائم ـ ارواحنا فداه ـ باشد([۱۸]).
قال رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ :

انّا أهل البیت، اختار اللّه لنا الآخره على الدنیا وانّه سیلقى أهل بیتی من بعدی تطریداً وتشریداً حتّى ترفع رایات سود من المشرق فیسألون الحقّ فلا یعطون فیقاتلون فینصرون فیعطون الذی سألوا فمن أدرکهم منکم أو من أبنائکم فلیأتهم ولو حبواً على الثلج، فانّها رایه الهدى یدفعونها إلى رجل من أهل بیتی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً بعدما ملئت جوراً وظلماً([۱۹]).
براى ما اهل بیت خداوند آخرت را بر دنیا برگزیده است. همانا پس از من دودمانم آواره و مطرود مردم واقع خواهند شد تا آنگاه که پرچمهاى سیاه از سوى مشرق پدیدار شود پس آنان حق را طلب کنند لیکن به ایشان داده نشود پس مى رزمند و پیروز مى شوند پس هر کس از شما و یا نسل شما ایشان را درک کرد باید خود را به آنان رساند اگر چه بر روى یخها بخزد آنان امر را به مردى از خاندان من مى سپارند که زمین را از عدل و داد لبریز مى سازد پس از آنکه از ظلم و جور مالامال شود.

کسوف و خسوف

یکى دیگر از نشانه هاى ظهور امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ رخداد دو پدیده نابهنگام و غیر عادى کسوف و خسوف است. اگر چه این دو پدیده از رخدادهاى طبیعى ست لیکن تحقق آنها منوط به شرائط ویژه نجومى مى باشد که در غیر این صورت امر غیر عادى خواهد بود.
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمودند:
پیش از این امر ـ ظهور قائم آل محمّد ـ علیهم السلام ـ ـ ماه در ۲۵ ماه رمضان و خورشید در نیمه آن ماه گرفته مى شود آنگاه است که حساب منجمان بر هم مى خورد.
گرفتن خورشید و ماه، پدیده ى جدیدى نیست. ولى آنچه که مهمّ است این است که همیشه کسوف در اوائل ماه و خسوف در اواخر ماه رخ مى دهد. و این قانونى است که تا بحال نقضى به آن وارد نشده ولیکن قبل از ظهور آنحضرت ماه در ۲۵ و خورشید در ۱۵ ماه رمضان مى گیرد و این از آیات الهى است که به گفته امام ـ علیه السلام ـ از آنهنگام حساب منجّمین نیز به هم مى خورد([۲۰]).
در این باب احادیث دیگرى ست که مى توان بدان رجوع نمود([۲۱]).

پر شدن زمین از ظلم و جور

در روایات فراوانى آمده است که امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ ظهور مى کنند و زمین را از عدل و داد لبریز مى سازد بعد از آنکه زمین از ظلم و جور پر شده است. مرحوم کلینى این مضمون را این گونه روایت مى کند.
هو المهدی الذی یملأ الأرض عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلما.([۲۲])
او مهدى ست که زمین را از عدل و داد لبریز ساخته پس از آنکه از ظلم و ستم مالامال شود.

و روایات به این تعبیر از سنّى و شیعه بسیار نقل شده است. لیکن علامت بودن این نشانه از حتمى است ولى وقوعش حتمى نیست. یعنى اگر زمین از ظلم و جور لبریز شد آن هنگام بى تردید زمان ظهور منجى عالم بشریت حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ است ولیکن اینطور نیست که حتماً این شرائط مى بایست تحقق یابد چرا که ممکن است در یک زمانى همه ى انسانها با هم یکدل شده و همه یکصدا از خداوند آن حضرت را طلب نمایند که طبق روایات در این صورت غیبت پایان یافته و خداوند امام ـ ارواحنا فداه ـ را براى هدایت انسانها ظاهر مى کند بدون اینکه ظلم و جور زمین را پر سازد.

شهادت نفس زکیّه

نفس زکیّه لقب فردى از دودمان رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلم ـ است وى پس از ظهور و قبل از قیام حضرت بقیّه اللّه ـ ارواحنا فداه ـ مظلومانه به شهادت مى رسد. در روایات از او به غلام تعبیر شده که شاید حکایت از نوجوان یا جوان بودن وى دارد. نفس زکیّه نیز او را نامیده اند زیرا بدون هیچ جرمى، تنها به خاطر رساندن پیام شفاهى حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ به مردم مکه کشته مى شود.
از حضرت باقر ـ علیه السلام ـ روایت شده است:
قائم به یاران خود مى فرماید: مکّه طالب من نیستند لکن من نزد آنان کسى را خواهم فرستاد تا با ایشان احتجاج کند . . . آنگاه یکى از یاران خود را مى طلبد و به وى مى فرماید: نزد مردم مکه برو و به ایشان بگو! . . . من پیام آور ـ مهدى ـ نزد شمایم. او مى گوید: ما خاندان رحمت و مرکز رسالت و خلافتیم. ما دودمان محمّد و فرزند پیامبران هستیم. همانا ـ در طول زمان ـ بر ما ظلمها روا شده و ما را پایمال کرده و بر ما قهر نموده اند و حق ما را از زمان رحلت پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ تا حال به ستم گرفته اند. ما اینک شما را به یارى مى طلبیم! ما را یارى کنید!چون این جوان پیام را مى رساند او را گرفته و بین رکن و مقام سر مى برند و او نفس زکیه است([۲۳]).
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:

ولیس بین قیام قائم آل محمّد وبین قتل النفس الزکیّه إلاّ خمس عشره لیله([۲۴]).
بین قیام قائم آل محمّد و شهادت نفس زکیه جز ۱۵ شب فاصله نیست.

غریو آسمانى

نداى آسمانى از روشنترین علامتها براى ظهور حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ و حرکت جهان شمول اوست.
واقعیّت این است که رخداد پرشکوهى چون ظهور امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ پیش از رخ دادن یک اعلام جهانى آنهم در روشنترین معنا و مفهوم مى طلبد و از آنجا که این حرکت جهانى بوده و براى تمام جهان بشریت است مى بایست همه در یک زمان از نزدیک شدن و قریب الوقوع بودن آن باخبر شوند از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است که یسمعه کل قوم بألسنتهم هر قومى به زبان خود آنرا مى شنود.
حال بجاست که به برخى احادیث در این باره اشاره کنیم:
از مجموع روایات چنین بدست مى آید که این فریادها متعدد است اولین ندا در ماه رجب و دوم در ماه رمضان و سوم در ماه محرم شنیده مى شود. امام رضا ـ علیه السلام ـ فرموده اند:
ینادون فی رجب ثلاثه أصوات من السماء صوتاً منها: ألا لعنه اللّه على الظالمین والصوت الثانی: ازفت الآزفه یا معشر المؤمنین . . . والصوت یرى بدن فی قرن الشمس یقول: انّ اللّه بعث فلاناً فاسمعوا له وأطیعوا([۲۵]).
مردم در ماه رجب سه فریاد از آسمان خواهند شنید نخست آنکه: همانا لعنت خدا بر ظالمان. فریاد دوم: اى مؤمنان! قیامت فرا رسید. و فریاد دیگر اینکه در کنار قرص خورشید بدنى را مشاهده مى کنند که فریاد مى زند: خداوند فلانى ( امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ ) را برانگیخته است به فرمانش گوش فرا دهید و بر اطاعتش گردن نهید.
امّا پیرامون ندایى که در ماه رمضان در شب بیست و سوم توسط جبرئیل در آسمان طنین مى افکند این است.

امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمودند:
ینادی مناد من السماء . . . باسم القائم ـ علیه السلام ـ فیسمع مَن بالمشرق ومَن بالمغرب، لا یبقى راقدٌ إلاّ استیقظ، ولا قائم إلاّ قعد ولا قاعِد إلاّ قام على رِجْلَیه، فَزَعاً مِن ذلک الصوت، فرحم اللّه من اعتبر بذلک الصوت فأجاب فإنَّ الصوت الأول هو صوت جبرئیل الروح الأمین.
ثمّ قال ـ علیه السلام ـ : الصوت فی شهر رمضان، فی لیله جمعه، لیله ثلاث وعشرین، فلا تشکّوا فی ذلک واسمعوا وأطیعوا.
وفی آخر النهار، صوت الملعون إبلیس، ینادی: ألا! إنّ فلاناً قُتل مظلوماً. لیشکّک النّاس ویفتنهم، فکم فی ذلک الیوم مِن شاکّ مُتحیّر قد هوى فی النّار.
فإذا سمعتم الصوت فی شهر رمضان، فلا تشکُّوا فیه، إنّه صوت جبرئیل وعلامه ذلک أنّه ینادی باسم القائم وإسم أبیه حتّى تسمعه العذراء فی خِدرها، فتحرّض أباها وأخاها على الخروج.ثمّ قال ـ علیه السلام ـ : لابدّ مِن هذین الصورتین قبل خروج القائم ـ علیه السلام ـ .([۲۶])
نداکننده اى از آسمان بنام قائم آل محمّد ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلم ـ ندا مى دهد و همه کسانى که در شرق و غرب عالم هستند مى شنوند، خفته اى نمى ماند جز اینکه بیدار مى گردد و ایستاده اى جز اینکه مى نشیند و نشسته اى جز اینکه وحشت زده بپا مى خیزد.
پس درود خدا بر کسانى که از آن نداى آسمانى پند و اندرز گیرند چرا که نداگر اوّل جبرئیل است و ندا، نداى اوست.
آنگاه فرمود: این ندا، در ماه مبارک رمضان، شب جمعه و در شب ۲۳ ماه خواهد بود از اینرو در آن تردید نکنید، آن را بشنوید و اطاعت کنید. و در پایان روز نداى ابلیس طنین مى افکند که مى گوید: بهوش باشید که فلانى مظلوم کشته شده. تا بدینوسیله بذر تردید بیافشاند و مردم را به فتنه افکند و آن روز، تردیدکنندگان حیرت زده اى که به آتش دوزخ سقوط کنند، بسیارند.بنابراین، هنگامى که نداى آسمانى را در ماه رمضان شنیدید، در آن تردید نکنید چرا که نداى فرشته ى امین است و علامت آن این است که بنام قائم ـ علیه السلام ـ و پدر گرانقدرش ندا مى دهد، ندایى که دوشیزگان در سراپرده ى خویش آن را مى شنوند و پدران و برادران خویش را براى حرکت از خانه و پیوستن به امام مهدى ـ علیه السلامـ تشویق مى نمایند.و امّا ندایى که در ماه محرّم به گوش مى رسد و آن ماهى است که حضرت بقیه اللّه ـ ارواحنا فداه ـ از مکّه خروج مى کنند و روز اوّل قیام آن حضرت است که جبرئیل بر صخره اى از بیت المقدس فرود مى آید (در آن هنگام که سفیانى مشغول بدترین جنایات خود در ملأ عام است) و ندا مى دهد:

یا عباد اللّه! اسمعوا ما أقول انّ هذا مهدی آل محمّد خارج من أرض مکّه فأجیبوه([۲۷]).
اى بندگان خدا! آنچه مى گویم بشنوید این مهدى آل محمّد است که از مکّه ظهور کرده او را پاسخ گویید و فرمانش را اطاعت کنید.

وقوع جنگ هاى بزرگ

انبوهى از احادیث با صراحت از نابودى مردم در اثر گرسنگى و قحطى و بیمارى و قتل و کشتار خبر مى دهند. آیا این به معناى جنگ جهانى است که میلیونها انسان را در هم مى کوبد و یا چیز دیگرى است. آنچه از روایات استفاده مى شود اینکه جنگهاى ویرانگرى واقع خواهد شد.
از امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ آورده اند که فرمود:
لا یخرج المهدی حتّى یقتل ثلث ویموت ثلث ویبقى ثلث([۲۸]).
و نیز از آن حضرت آورده اند که فرمود:

بین یدی المهدی موت أحمر وموت أبیض . . . فأمّا الموت الأحمر: فالسیف وأمّا الموت الأبیض: فالطاعون([۲۹]).
قبل از ظهور مهدى مرگ سرخ و سفید خواهد بود . . . مرگ سرخ جنگ و خونریزى است و مرگ سفید طاعون است.
بنابراین بسیارى در اثر جنگ و خونریزى از بین مى روند.

حوادث طبیعى

پیرامون رخدادهاى طبیعى که پیش از ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ روى مى دهد، روایات بسیارى در دست است که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:

تهاجم ملخها:
بین یدی المهدی موت أحمر وموت أبیض وجراد فی حینه وجراد فی غیر حینه أحمر کالدم . . .([۳۰]).
پیش از ظهور مهدى مرگ سرخ و سفید و حمله ملخها در هنگام و نابهنگام که چون خون قرمزند خواهد بود.

طاعون:
فأمّا الموت الأحمر فالسیف وأمّا الموت الأبیض فالطاعون([۳۱]).
مرگ سرخ کشته شدن به شمشیر و مرگ سفید طاعون است.

زلزله:
در حدیثى آمده است که سال ظهور سال پیدایش زلزله ها و سرماى شدید است.

عن أمیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ قال: رجفه تکون بالشام یهلک فیها أکثر من مائه ألف، یجعلها اللّه رحمه للمؤمنین وعذاباً على الکافرین([۳۲]).
از امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ نقل شده است: زمین لرزه اى در شام رخ خواهد داد که بیش از صد هزار نفر کشته مى شوند و آن را خداوند رحمت براى مؤمنان و عذاب براى کافران قرار داده است.

مسجد شدن قبرستانها:
یکى دیگر از نشانه هایى که براى ظهور امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ به صورت کلى مطرح شده است، تبدیل گورستانها به مسجد است در این باره به حدیثى از رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ توجه نمایید:

در حدیث معراج آمده است:
یا محمّد از جمله عطاهایى که بر تو مرحمت فرمودیم آن که آشکار خواهم کرد از نسل تو یازده امام که همه ایشان از نسل دختر تو فاطمه اند و آخرین ایشان مردیست که عیسى بن مریم در عقب سر او نماز خواهد خواند و پر مى کند زمین را از عدل و داد بعد از آنکه از ظلم و جور لبریز شود.
آنگاه رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ به درگاه الهى عرضه داشت:
در چه زمانى خواهد بود.
جواب فرمود:
یا محمّد هنگامى که علم از بین رود و ظاهر شود جهل و کشتار بسیار گردد و کم شوند علماء و فقهاء حقیقى و بسیار شوند شاعران و امّت تو گورستانها را مسجد سازند([۳۳]).

سیلاب رود فرات:
یکى از نزدیک ترین نشانه هاى ظهور مهدى آل محمد ـ علیهم السلام ـ جارى شدن سیلاب فرات در شهر کوفه است.

عن أبی عبداللّه ـ علیه السلام ـ : سنه الفتح ینشق الفرات حتّى یدخل ازقه الکوفه([۳۴]).
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: در سال ظهور آب فرات طغیان کرده به گونه اى که وارد کوچه هاى تنگ کوفه مى شود.
قال ابن عباس: یا أمیرالمؤمنین ما اقترب الحوادث الدالّه على ظهوره؟ فدمعت عیناه وقال: إذا فتق بثق فی الفرات فبلغ ازقه الکوفه فلیتهیأ شیعتنا للقاء القائم([۳۵]).
ابن عباس مى گوید: به امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ عرض کردم: نزدیک ترین حادثه که حکایت از ظهور خواهد داشت چیست؟ پس آنگاه چشمانش اشک آلود شد و فرمود: هرگاه شکافى بر کنار رود فرات ایجاد شود و به کوچه هاى کوفه رسد، آنگاه شیعیان ما آماده ملاقات قائم باشند.

نزول بارانهاى پیاپى:
هر انسان با ایمانى در این واقعیّت، ذرّه اى تردید به خود راه نمى دهد که قطرات باران به اراده و خواست و طبق قانون خدا بر زمین فرو مى بارد و این فرمان فرماى هستى است که قوانین طبیعى را چنین تدوین نموده است:

(وهو الذی أرسل الرّیاح بشراً بین یدی رحمته وأنزلنا من السماء ماءً طهورا)([۳۶]).
او کسى است که بادها را بشارت دهندگان از رحمت خویش مى فرستد و ما از آسمان آب پاک نازل مى کنیم.
لکن این قوانین در واکنش به کردارهاى ناهنجار چهره اى دیگر به خود گرفته و به فرمان خداوند در صدد تنبیه برمىآیند. از آن جمله تغییر در نطام بارش و وزش هاست. که در آخرالزمان دستخوش تحولاتى مىشوند. که در روایات بدان اشاره شده است؛ ما نیز برخى از آنها اشاره مىکنیم:

یکى از نشانه هاى ساعه (ظهور امام زمان ارواحنا فداه) آن است که باران گرم مىبارد([۳۷])
بیاید بر مردم زمانى که آسمان ببارد و زمین نروید([۳۸])
برپا نشودساعه (ظهور) تا ببارد بر مردم بارانی که خانه هاى گلى باقى نماند و گل خانه هاى موئین شسته شود ـ چادرهاى صحرائیان ـ ([۳۹])

البته تذکر این نکته ضرورى است که منظور از ساعه زمان ظهور امام زمان ارواحنا فداه است که در روایات بدان تصریح شده است.

پیدایش مدعیان پیامبرى و امامت
اعتقاد به نبوت و امامت در جامعه ى مسلمین همیشه به عنوان یک عقیده ى راسخ از زمان پیامبر و امامان نور ـ علیهم السلام ـ مطرح بوده است و آنقدر معروف و مشهور بوده که کسى از مسلمانان هیچ گاه جرأت انکار آن را نداشته است به خاطر استوارى این واقعیت عقیدتى و دینى در جامعه ى اسلامى بود که در تاریخ اسلام، از یک سو با شخصیتهایى روبرو مى شویم که طرفداران افراطى آنان براى پیشرفت دنیوى و سیاست خویش، آنان را به عنوان مهدى نجات بخش یا پیغمبر خدا مطرح ساخته اند و از دگر سوى با عناصرى آشنا مى شویم که بر اثر انگیزه هاى جاه طلبانه و خیال قدرت و شهرت، به دروغ ادّعاى مهدویّت و نبوّت نموده اند شمار این افراد با توجه به آمارها به بیش از ۵۰ نفر رسیده است که بیشتر آنها ادّعاى مهدویّت داشته اند و گفته اند مائیم همان مهدى موعود که قرآن نوید آمدنش را مى دهد و چون اکثر آنان ادّعاى مهدویّت و امامت داشته اند ما در این زمینه سخن مى گوئیم کسانى که در تاریخ بدین عنوان شهرت یافته اند به اعتبارى بر سه گروه قابل تقسیم اند.

۱ ـ کسانى که دیگران بر اساس انگیزه هاى خاص آنان را مهدى نجات بخش خواندند مانند محمّد حنفیّه فرزند امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ و زید فرزند امام سجّاد ـ علیه السلام ـ و محمّد بن عبداللّه محض فرزند امام سجاد ـ علیه السلام ـ .
۲ ـ کسانى که با انگیزه هاى جاه طلبى و قدرت خواهى چنین ادّعایى نموده اند و این گروه بسیارند از جمله ى آنها، مهدى عبّاسى فرزند منصور دوانیقى است.
۳ ـ کسانى که طبق نقشه ى استعمار و به اشاره ى بیدادگران، به چنین ترفندى دست یازیدند و بى شرمانه خود را مهدى نجات بخش معرفى کردند از جمله ى آنها بنیانگذار بهائیّت، على محمّد باب را مى توان نام برد.

تفاوتهاى علایم ظهور و شرایط ظهور امام زمان (عج)

شرایط ظهور با علایم ظهور داراى تفاوتهایى است که عبارتند از: وابستگى ظهور به شرایط، یک نوع وابستگى واقعى است، ولى وابستگى به نشانه ها و علایم از جهت کشف و اعلام است، نه به عنوان یک امر واقعى و ارتباط حقیقى.
علایم ظهور عبارتند از چندین رویداد و حادثه است که گاهى نیز به ظهور پراکنده پدید آمده و تنها ارتباط واقعى در بین آنهاو ظهور تحقق همه آنها پیش از ظهور مى باشد، اما شرایط ظهور به اعتبار برنامه ریزى طولانى الهى با ظهور ارتباط واقعى داشته و سبب پیدایش آن مى باشند.
نشانه ها لزومى ندارد حتماً در یک زمان با یکدیگر واقع شوند  بلکه یک نشانه در یک زمان پدید مى آید و پایان مى پذیرد. البته گاهى هم به طور تصادفى در یک زمان چندین نشانه با هم پدید مى آیند  اما شرایط باید با یکدیگر مرتبط باشند و در آخر کار موجب ظهور شوند و بتدریج ایجاد شده و آنچه وجود مى یابد استمرار داشته و از بین نرود.
تمامى علامات پیش از ظهور پدید آمده و از بین مى رود لیکن شرایط به طور کامل به وجود نمى آید، مگر نزدیک ظهور و یا هنگام وقوع آن و ممکن نیست که از بین بروند، علایم ظهور را مى توان شناسایى کرد و مى توانیم بفهمیم کدام یک از آنها موجود شده و کدامیک هنوز موجود نگشته است اما به شرایط نمى توان کاملا و در یک زمان پیش از ظهور دست یافت ویا آنهارا حاصل کرد  زیرا برخى از آن شرایط وجود تعداد کافى از افراد آزموده و با اخلاص در سطح جهان بوده و بررسى درست و شناسایى آن براى اشخاص عادى امکان پذیر نیست.

پی نوشتها

——————————————————————————–
۱]. بداء به معناى آن است که خداوند تدبیرى بر خلاف تدبیر ظاهرى دیگرى را به جریان آورد که البته این بحث از مباحث پیچیده کلامى است که مى بایست به کتب معتبر و استادان فرزانه این رشته مراجعه کرد.
[۲]. بحارالانوار،ج ۵۲ ، ص ۲۵۰٫
[۳]. غیبت نعمانى، ص ۱۶۱٫
[۴]. کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۱ .
[۵]. غیبت نعمانى ، ص ۳۰۲٫
[۶]. غیبت نعمانى ،ص ۲۵۳٫
[۷]. غیبت نعمانى، ص ۱۶۴٫
[۸]. الزام الناصب ، ج ۲ ص ۱۹۷٫
[۹]. الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۸۰٫
[۱۰]. بعید به ذهن نمى رسید که این تعبیر کنایه از بزرگان حکومتى بوده که در سایه دین بر مردم در آن دوران حکومت مى کنند چنانچه بنى عباس نیز چنین بودند.
[۱۱]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۶٫
[۱۲]. معجم ملاحم و فتن، ج ۳، ص ۲۵ و ۲۶٫
[۱۳]. الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۸۰ (با اندکى تصرّف).
[۱۴]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۸٫
[۱۵]. ملاحم ابن طاوس، ص ۷۷ عقد الدرر، ص ۱۲۸، باب ۵٫
[۱۶]. ارشاد شیخ مفید، ص ۳۳۹ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰٫
[۱۷]. الزام الناصب، ص ۶۷٫
[۱۸]. بحارالانوار: ۵۲ / ۲۳۷٫
[۱۹]. دلائل الامامه: ۲۳۵٫
[۲۰]. غیبت نعمانى: ۲۷۱٫
[۲۱]. کمال الدین: ۶۵۵ بحارالانوار: ۵۲ / ۲۰۷ منتخب الانوار: ۱۷۸ العدد القویه: ۶۶٫
[۲۲]. کافی ،ج۱ ص۳۳۸
[۲۳]. بحارالانوار: ۵۲ / ۳۰۷٫
[۲۴]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۳ کمال الدین، ج ۲، ص ۶۴۹٫
[۲۵]. غیبت طوسى، ص ۴۳۹ بحار الانوار ، ج ۵۲، ص ۲۸۹٫
[۲۶]. غیبت نعمانی ،ص ۲۵۴
[۲۷]. غیبت نعمانى، ص ۲۵۴، باب ۱۴، روایت ۱۳ عقد الدرر، ص ۱۰۵ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۰٫
[۲۸]. عقد الدرر، ص ۶۵ ؛ غیبت طوسی ، ص ۲۶۷٫
[۲۹]. غیبت طوسى ، ص ۴۳۸٫
[۳۰]. عقد الدرر، ص ۶۵٫
[۳۱]. غیبت طوسى، ص ۴۳۸٫
[۳۲]. غیبت نعمانى، ص۳۰۵٫
[۳۳]. کفایه الموحدین ، ج ۳ ، ص ۸۴۷٫
[۳۴]. اثبات الهداه، ج ۳، ص ۷۳۳٫
[۳۵]. معجم ملاحم و فتن، ج ۳، ص ۱۷۰ صراط مستقیم، ج ۲ ص ۲۵۸٫
[۳۶]. سوره ی فرقان، ۴۸٫
[۳۷]. کنز العمال، ۱۴ ، ص ۲۲۴ و ۲۴۱
[۳۸]. کنز العمال ، ۱۴ ، ص ۲۴۳
[۳۹]. بحار الانوار ، ۵۲، ۲۱۲، غیبت طوسى ، ۲۶۹ و کشف الغمه، ۲، ۴۶۰


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
امنیت اجتماعی چیست؟
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : سه شنبه 25 فروردين 1394
امنیت اجتماعی چیست

جوامع در حال گذار جوامعی هستند که به دلیل تغییرات متنوع و متعدد معمولا با تضادهای مختلف در ساختارها و زیرساختارهای اقتصادی،  سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مواجهند. عدم تطابق و رشد ناهماهنگ عناصر مادی و غیرمادی فرهنگ در این جوامع، موانع و مشکلاتی را در سازگاری اجتماعی برای آن ها به وجود آورده است. در چنین جوامعی افراد به سختی و به زحمت می توانند خود را با محیط سازگار و با تغییرات و دگرگونی های تازه و سریع همراه کنند و لذا از این حیث دارای تاخرهای فرهنگی، بی هنجاری و ناهنجاری، کشاکش های مختلف اجتماعی، از خودبیگانگی و در سطحی وسیع تر، بی سازمانی و از هم گسیختگی اجتماعی هستند. این بی نظمی ها و بی سازمانی ها منجر به عدم تعادل و ثبات اجتماعی در مقاطع مختلف زمانی و افزایش آسیب پذیری ها و تحمیل بحران های مختلف اجتماعی شده است که در صورت عدم توجه و برنامه ریزی صحیح می تواند نه تنها امنیت ملی- اجتماعی که امنیت وجودی و هستی شناختی آن ها را با تهدیدی جدی مواجه کند.

در تعریف جامعه شناسانه، مقوله تهدید اجتماعی در برابر امنیت اجتماعی قرار می‌گیرد. آن‌چه که در یک کشور در حال گذار از سنت به مدرنیسم می‌تواند جنبه تهدید داخلی قلمداد شود قطعا در حوزه اجتماع تعریف می‌شود. تهدید اجتماعی می‌تواند با هدف‌گذاری خارجی نیز همراه باشد اما عوامل آن ریشه در داخل یک کشور دارد.

برای از بین بردن سرمایه‌های اجتماعی یک کشور نیاز به برنامه‌ریزی نظامی نیست بلکه همان‌طور که تحدید نسل خود می‌تواند عاملی برای از بین بردن سرمایه‌های آینده یک کشور شود، تهدیدات اجتماعی نیز توان نابود سازی سرمایه‌های اجتماعی یک کشور را داراست.

ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه و گذار از مرحله سنتی به مدرنیسم نیز از این قاعده مستثنی نبوده و با تغییرات و دگرگونی های سریع و وسیعی در ساختارهای اصلی خود به خصوص ساختار فرهنگی و اجتماعی مواجه بوده است. در نتیجه این تغییرات شتاب آلود و تاخرساختاری موجود در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آسیب ها و تهدیدات اجتماعی متنوعی بر جامعه ایران تحمیل شده است. به طوری که طبق گزارشات سازمان بهزیستی کشور طی سال های اخیر به طور متوسط هر سال 15درصد ضریب رشد آسیب های اجتماعی در کشور را داشته ایم. آسیب ها و تهدیداتی از قبیل بیکاری، بحران هویت، فرسایش سرمایه اجتماعی، خودکشی، افزایش جرائم جنسی و روسپیگری، دختران فراری، کودکان خیابانی، فرارمغزها، فقر، شکاف طبقاتی، نابرابری، بی عدالتی اجتماعی، فساد مالی و اداری، رشوه و ارتشا، قاچاق انسان، خشونت و پرخاش گری، طلاق، اعتیاد، جرائم و انحراف های اجتماعی، تمایز نسلی، از خودبیگانگی و سرگشتگی فرهنگی، عدم وجدان اخلاق و تعهد کاری، مهاجرت روستا به شهر و حاشیه نشینی.

"بر اساس آمار سازمان ثبت احوال کشور، در سه ماهه نخست امسال ۱۲ هزار و ۴۴۲ مورد واقعه طلاق در کل کشور به ثبت رسیده که در این میان، تهران با ۲ هزار و ۱۹۲ مورد طلاق رکوردار این واقعه است."3 این یکی از مصادیق بارز تهدید اجتماعی است.

رسانه‌های ما در سال‌های گذشته مواردی نظیر آسیب‌های اجتماعی، شکاف طبقاتی و ... را خواسته یا ناخواسته به صورت ملموسی مورد توجه خود قرار داده‌اند و به درستی در جهت آگاهی بخشی به لایه‌های مختلف قشری و آماری جامعه عمل کرده‌اند. اما آن چه که مورد توجه قرار نگرفته مساله مهم"امنیت اجتماعی" در برابر تهدیدات اجتماعی است.

طلاق، دزدی، فقر، تبعیض، ناعدالتی و غیره همگی در سال‌های ابتدایی دهه 70 برای کشور ما تهدید اجتماعی محسوب می‌شدند اما این موارد سال‌هاست که از مرحله تهدید خارج شده‌اند.

آمار بالای سقط جنین در کشور ما که ماه‌گذشته صدای رئیس محترم مجلس شورای اسلامی را هم بلند کرد از همین موارد است. این در حالی است که خیلی دیر آژیر قرمز اورژانس‌های اجتماعی بلند شدند.
اینکه چه باید کرد و چه کسانی و ارگان‌هایی وظیفه دارند امنیت اجتماعی را به کشور بازگردانند سوالی است پرتکرار اما قطعا نه بی‌جواب.

رهبر معظم انقلاب که از سال گذشته مساله تحدید نسل را در کشور مطرح کردند و از آن به عنوان یک آسیب اجتماعی برای آینده خبر دادند، در ماه‌های اخیر نکته دیگری را مورد اشاره قرار دادند که به مانند گذشته آینده‌نگری به جای ایشان را حکایت کرد.

تاکید بر ترکیب"امنیت اجتماعی" در تمدید حکم رئیس محترم قوه‌قضائیه توسط حضرت آقا و توجه ویژه به امر پیشگیری از وقوع جرم در متن این حکم چراغ راهی است که می‌بایست به عنوان راهبرد در اهم برنامه‌ها و سیاست‌های کلان کشور قرار گیرد.

"...و از همه مهمتر ایجاد امنیت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم با معاضدت دستگاه های مسئول، در پرتو اغتنام از فرصت های پرشتاب، خواهد توانست توقع شکوفائی و جهش در قوه قضائیه و تحقق اصول مربوط در قانون اساسی را برآورده سازد و تحقق قضای اسلامی و اجرای عدالت به معنای واقعی و جلب رضایت پروردگار متعال را به عمل نزدیک کند، باذن الله تعالی."

مرحله قبل از وقوع جرم که همان ایجاد امنیت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم است با همکاری دستگاه‌های مسئول اجرایی و مقننه طبق فرموده حضرت آقا موجبات:

-شکوفایی و جهش در قوه قضائیه
-تحقق اصول مربوط در قانون اساسی
-تحقق قضای اسلامی
-اجرای عدالت به معنای واقعی
و جلب رضایتی پروردگار متعال را فراهم می کند.

اینکه رهبر معظم انقلاب از همه مهمتر ایجاد امنیت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم را مورد تاکید قرار می دهند و نقطه شکوفایی قوه قضائیه را در همین امر می بینند یعنی به صورت همزمان باید به سمت تقویت و به کارگیری دستگاه های اجتماعی مرتبط با این مقوله رفت، اینکه با در اختیار گرفتن ابتکار عمل، نسبت به شناخت جامعه، آسیب های پیش رو در سال های آینده از افزایش جرم جلوگیری کرده و بهداشت جامعه را ایجاد کرد.

قطعا می توان گفت سرمایه گذاری نظام و قوا در مقوله پیشگیری و فرهنگ سازی باعث می شود تا مهمترین سرمایه یک کشور که منابع انسانی آن هستند حفظ شوند. اما در کشور ایران اسلامی نیز برای"تحقق عدالت و قضای اسلامی" همان طور که رهبری عزیز اشاره داشتند مهمترین فعالیت بسط دادن دادگاه ها نیست بلکه تمرکز کردن بر روی مساله قبل از وقوع جرم است، اینکه چه کار باید کرد تا از اعتیاد، دزدی، جرایم رایانه ای، فحشا و غیره در مرحله قبل از ارتکاب جلوگیری به عمل آید؟ برای این کار لازم است تا تمام دستگاه های متولی فرهنگ گرد هم آیند و قوه قضائیه را در این راه همیاری کنند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تبادل لینک هوشمند

.متشگرم از خداوند ارزوی توفیق برایتان دارم






آمار مطالب

:: کل مطالب : 633
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 144
:: باردید دیروز : 172
:: بازدید هفته : 647
:: بازدید ماه : 571
:: بازدید سال : 4521
:: بازدید کلی : 93216

RSS

Powered By
loxblog.Com